eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 مرحوم شیخ طوسی و برخی دیگر از بزرگان ، به نقل از قول اسماعیل بن علی - معروف به ابوسهل نوبختی - بعد از بیان تاریخ میلاد حضرت مهدی موعود صلوات اللّه علیه و اشاره به نام مبارك و نیز اسم مادر آن حضرت ، حكایت كنند: در آن روزهائی كه امام حسن عسكری علیه السلام در بستر بیماری قرار گرفته بود - كه در همان مریضی هم به شهادت نائل آمد - به ملاقات و دیدار حضرت رفتم . پس از آن كه لحظه ای در كنار بستر آن امام مظلوم با حالت غم و اندوه نشستم و به جمال مبارك حضرتش می نگریستم . ناگاه دیدم حضرت ، خادم خود را(كه به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا كرد و به او فرمود: ای عقید! مقداری آب - به همراه داروی مصطكی - بجوشان و بگذار سرد شود. همین كه آب ، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام حسن عسكری علیه السلام آورد تا بیاشامد. موقعی كه حضرت ظرف آب را با دست های مبارك خود گرفت ، لرزه و رعشه بر دست های حضرت عارض شد، به طوری كه ظرف آب بر دندان های حضرت می خورد و نمی توانست بیاشامد. آب را روی زمین نهاد و به خادم خویش فرمود: ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا كودكی خردسالی را می بینی كه در حال سجده و عبادت می باشد، بگو نزد من بیاید. خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقی كه امام علیه السلام اشاره نمود، رفتم كودكی را در حال سجده مشاهده كردم كه انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده است ، بر او سلام كردم ، پس نماز و سجده خود را خلاصه و كوتاه نمود. پس به محضر ایشان عرض كردم : مولایم فرمود نزد ایشان برویم ، در همین لحظه ، صقیل مادر آن فرزند عزیز آمد و دست كودك را گرفت و پیش پدرش ‍ برد. ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی كه كودك - كه بسیار زیبا و همچون ماه نورانی بود - نزد پدر آمد، سلام كرد و همین كه چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود: ای پسرم ! تو سیّد و بزرگ خانواده ما هستی ، من به سوی پروردگار خود رحلت می نمایم ، مقداری از آن آب مصطكی را با دست خود بر دهانم بگذار. چون مقداری از آن آب مصطكی را تناول نمود، فرمود: مرا كمك كنید تا نماز به جا آورم ، پس آن كودك حوله ای را كه در كنار پدر بود، روی دامان امام علیه السلام انداخت و سپس پدرش را وضوء داد. و چون حضرت ابومحمّد، امام عسكری علیه السلام نماز را با آن حال مریضی انجام داد، خطاب به فرزند خویش نمود و فرمود: ای فرزندم ! تو را بشارت باد، كه تو صاحب الزّمان و مهدی این امّت هستی ، تو حجّت و خلیفه خدا بر روی زمین می باشی ، تو وصی من و نیز خاتم ائمّه و اهل بیت عصمت و طهارت خواهی بود. و جدّت ، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله تو را هم نام خود معرّفی نموده است . راوی در پایان سخن افزود: در همین لحظات حضرت امام حسن عسكری علیه السلام به وسیله آن سمّ و زهری كه توسّط معتصم به او خورانیده شده بودرحلت نمود و به شهادت رسید. چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسگري(ع)/ عبدالله صالحي ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اللهم عجل لولیک الفرج 🕋🌹 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀شهیدبرزگر اهل کجاست؟ 🕊 شهیدمحمدعلی برزگردر روستایی بنام رستم آباد دیده به جهان گشود. روستایی واقع در استان خراسان . رستم آبادبخاطر داشتن کشتی گیران بنامی مثل حاج محمدتقی فلاح (جَدِّپدری شهیدبرزگر) ؛غلامرضاخدمتگذار؛حاج محمدفلاح (عموی شهیدبرزگر)؛ اوستاحسن ابهری ؛ و.... به این نام شناخته شد. 🕊اما با شروع انقلاب علاوه بر تحرکات وفعالیتهای بسیارسیاسی اجتماعی؛ پهلوانیِ مردان رستم آبادبه گونه ای دیگر شکل گرفت. چندسالی ازانقلاب نگذشته بودکه جنگ تحمیلی دشمنان علیه ایران آغازشد. 🕊روستای رستم آبادبسیارکوچک بود و ۱۰۰خانوار بیشترجمعیت نداشت. اما رستم های آبادی نمی خواستند نسبت به اوضاع کشورشان والبته فرمان امامشان بی تفاوت باشند 🕊برای همین ۹۰درصدازمردان روستا بارسفر بستند ودل ازدنیا وهرآنچه داشتند بریدندوبه جبهه های حق علیه باطل شتافتند. 🕊حتی یکی ازصحن های مطهرامام خمینی (ره) به دست چهل نفر از مردان رستم آبادی ساخته شد. 🕊رستم آبادکوچک ۱۰۰خانواری بیشترازده شهیدتقدیم انقلاب واسلام نمود. واماغریب وگمنام ماند. هفته دفاع مقدس برخانواده شهدا وایثارگران سرزمینم گرامی باد... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسامی هم محلیهای شهیدبرزگرکه به شهادت نائل آمدند. (به ترتیب تاریخ وزمان شهادت) ۱-محمدجعفر فلاح. 🌹۱فرزند ۲-مسلم بزم آرا 🕊۴فرزند ۳-رضامتقی روشن 🌹۶فرزند ۴-محمدرضامهربان 🕊۵فرزند ۵-علی اصغرکوهی 🌹۲فرزند ۶-حیدرعلی بزم آرا 🕊۳فرزند ۷-ابوالفضل آشفته 🌹مجرد ۸-علی اصغر ریاحی 🕊۵فرزند ۹-محمدعلی برزگر 🌹مجرد ۱۰-محمدصفدری 🕊۲فرزند ۱۱-برات عیدی 🌹۴فرزند ۱۲-عباس پهلوان 🕊۶فرزند ۱۳-علی فلاح 🌹مجرد (علی پسرعموی شهیدبرزگربودکه چندسال قبل ازشهادت به شهرکوچ کردوپس از۱۷سال نشانی ازمادرش رایافت .اما ۲۱روزبعدازوصال مادرو پسر؛ علی به جبهه میرود و در جزائر مجنون تا۱۲سال گمنام می ماند) هریک ازشهدای رستم آبادقصه غم انگیزی دارد. یکی بادوفرزندمعلول دیگری تازه پدرشده بود یکی پس از۱۷سال تازه مادرش رایافته بود آن یکی مثل حُر تازه لشکرخمینی بود آن یکی تمام املاک اصلاحات ارضی شاه رابه صاحبانش پس دادورفت ودیگری قراربود دامادشود. آن یکی بایک پسرمعلول وبسی دیگر.... این شاهکاردست صدام است که چندین پدرومادر ۱۰همسر ۳۸فرزند؛ و ده ها خواهر وبرادر وچندجانباز دررستم آبادکوچک داغدارعزیزانشان شدند. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرگ نه انقدر ترسناک است، ونه زندگی انقدر شیرین که انسانی شرف خود را بدان بفروشد... "شهید نوربخش مرادزاده"  "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
زمان جنگ تحمیلی علیه ایران بود... من وسکینه دریک محله باهم دوست شدیم.. پدرانمان هردو باهم به جبهه رفته بودند. آن سال قراربود هردویمان به کلاس اول پا بگذاریم.ازشوق رفتن به مدرسه سرازپانمیشناختیم. کم کم تابستان هم تمام شدوپدرم بعدازمدتها دوری به خانه برگشت ... فردایش برای من وخواهرم لباس ولوازم مدرسه خرید.برای گزارش روزانه به چشمه رفتم اما خبری ازسکینه نبود. هرچه صبرکردم بی فایده بودبا ناامیدی به خانه برگشتم گفتم: فکرکنم سکینه باپدرش رفته خرید. آقاجان با آه سردی گفت:پدرش که هنوز ازجبهه نیامده؟ پرسیدم:مگرباهم نیامدید؟ آقاجان گفت:باهم رفتیم.دوشب دریک مقرباهم بودیم ولی گردانشان ازما جداشد وخبری ازاوندارم. روزاول مهرفرارسیدباشوق به دنبالش رفتم تاباهم به کلاس اول برویم. بادیدنش تعجب کردم گونه هایش پراز اشک خشک شده بود تامرادیدخودرا به آغوشم انداخت گفت: دیروزبنیادشهیدخبرشهادت پدرم را آورد گفتم:شایداشتباه شنیدی؟ گفت:نه؛گفتند:شهیدمسلم بزمارا🌹 ساک پدرم را هم آوردندلباسهای خودش بود. گفتم :برو حاضرکن؛برویم مدرسه. باورنکن؛ شاید پدرت ساکش را گم کرده؟ مدام برایش دلیل می آوردم تاشایدقانع شود. اما او گفت:تاپدرم نیایدهرگزبه مدرسه نمی روم. اصرارم بی فایده بود تنهابه مدرسه رفتم هم میزی ام شخص دیگرشد. مرضیه؛راضیه؛سکینه وزهرای ۲ساله ازپدریتیم شدند هر روزکه ازمدرسه برمیگشتم روی سکوی چشمه زانوی غم دربغل گرفته بودتاپیکرپدرش برگردد. به درس آب-بابا که رسیدم باخودگفتم خوب شد سکینه مدرسه نیامد وگرنه نام بابا آبش می‌کرد. روایتگر:ص- برزگر شهیدبزم آرا هم محلی شهیدبرزگرمی باشد شهیدبرزگر" @ShahidBarzegar65
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا غصه میخوری ؟ما امام زمان داریم "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
زندگی،،، مثل يك استكان چای است. بندرت پيش می آيد كه هم رنگش درست باشد، هم طعمش، و هم داغيش. اما هيچ لذتی، با آن برابرنيست. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بمناسبت سالروز ازدواج پیامبر(ص) وحضرت خدیجه(س)... ادعا ممنوع... دروغ وشایعه پراکنی ممنوع... این داستان زیبا رواز آقای قرائتی که واقعیتهای جامعه رو درقالب طنزتلخ بیان میکنند.بشنوید...خالی ازلطف نیست... 💐عیدتون مبارک لبخندمیزبان لبتون😊 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65