eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.4هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط با ما و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدمحمودکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی،،، مثل يك استكان چای است. بندرت پيش می آيد كه هم رنگش درست باشد، هم طعمش، و هم داغيش. اما هيچ لذتی، با آن برابرنيست. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بمناسبت سالروز ازدواج پیامبر(ص) وحضرت خدیجه(س)... ادعا ممنوع... دروغ وشایعه پراکنی ممنوع... این داستان زیبا رواز آقای قرائتی که واقعیتهای جامعه رو درقالب طنزتلخ بیان میکنند.بشنوید...خالی ازلطف نیست... 💐عیدتون مبارک لبخندمیزبان لبتون😊 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
10نكته بسیار مهم زندگی ١_ ترسناك ترين جاي جهان ذهن شماست. ٢_ عمل باشيد نه عكس العمل صدا باشيد نه انعكاس صدا . 3_ مراقب بدن خود باشيد زيرا تنها جايي است كه تا آخر عمر در آن زندگي مي كنيد . ٤_ اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش دروني شما را بهم بزند . ٥_ آرزو كردن براي اينكه جاي شخص ديگري باشيد ، يعني ناديده گرفتن خودتان. ٦_ ارزش شما با رفتار ديگران با شما، تعيين نميشود. ٧_ اگر كسي كار اشتباهي انجام داد همه خوبي هايش را فراموش نكنين. ٨_ قهرمان بودن يعني ايمان به خود وقتي ديگران به شما اعتقادي ندارند. ٩_ كساني كه در گذشته زندگي مي كنند آينده خود را محدود مي كنند. ١٠_ هيچ يك از ما برنده يا بازنده به دنيا نيامده ايم ، انتخاب كننده به دنيا آمده ايم . "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
روزی سردار برای دیدن نوه‌های دو قلویش که تازه به دنیا آمده بودند به بیمارستان رفت. پرستاران از دیدن سردار خیلی خوشحال شدند، اما رویشان نمی‌شد جلو بروند. سردار خودش پیش پرستارها رفت و خیلی گرم با آنها سلام و احوال‌پرسی کرد. پرستارها که صمیمیت حاج قاسم را دیدند، خیلی زود یکی‌یکی به سراغ ایشان رفتند. بعد از سلام و احوال‌پرسی، دکترها و پرستارها دور سردار جمع شدند تا عکس یادگاری بگیرند. همه آماده بودند و با لبخند منتظر گرفتن عکس بودند. اما ناگهان سردار سرش را برگرداند و به نظافتچی که سالن را نظافت می‌کرد اشاره‌کرد. سردار او را صدا کرد و گفت: «شما هم در عکس یادگاری ما باشید.» سردار سلیمانی هیچ وقت مغرور نشد. او قدرت، ثروت، سواد و زیبایی را نشانه‌ی بهتر بودن آدم‌ها نمی دانست و به همه احترام می گذاشت. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
✍قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند: مردى از خاندان من حكومت خواهد كرد كه نامش با نام من يكى است . اگر از دنيا جز يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را دراز مى گرداند تا او حكومت را به دست گيرد . 📖كنز العمّال(کتاب اهل سنت)،ح۳۸۶۶۱ «» "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🔎تلنگر... 💠 استادي با شاگردش از باغى ميگذشتند... ♻️ چشمشان به يک کفش کهنه افتاد... ♻️ شاگرد گفت: گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند... ❌ بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ...! ♻️استاد گفت :چرا براى خنده ی خود او را ناراحت کنيم،بيا کارى که من ميگويم و انجام بده و عکس العملش را ببين!!! مقدارى پول درون آن قرار بده ... ♻️ شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند... ♻️ کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش خود گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد... 🌱 با گريه فرياد زد: خدايا شکرت.. !!! 🌱خدايي که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى... ♻️ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در اين فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويي به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت ... ♻️استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحال کردن دلت، ببخشى نه آنکه بستاني...!!! "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
مواظب حرف هایمان باشیم حرفها گاهی از زباله های هسته ای هم خطرناک ترند... بعضی هایشان را در هیچ جای این کره ی خاکی نمیتوان چال کرد_ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 🍁آهنگ خدا 🕊همیشه زیباست 🍁صدای طبیعت، 🕊صدای یک پرنده 🍁چه دلنواز نواخته شده‌اند 🕊تار دلتان نزد خداست 🍁از خدا میخواهم 🕊که بزند بهترین پودها 🍁را برتار وجودتان 🕊و بسازد نغمه ای زیبا 🍁از سرنوشتتـان... 🕊 🕊 آمین...🤲 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت موسی به عروسی دو جوان مؤمن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را‌ بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟ عزرائیل گفت: امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مؤمن قومش رفته و صبحگاهان برای برگزاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر خدا در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید! از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت: دلیل را خود با سؤال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت موسی از داماد سؤال کرد دیشب قبل ورود به حجله چه کردند؟ جوان گفت: وقتی همه رفتند گدایی در زد و گفت: من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفاً به من هم از طعام جشنتان بدهید به داخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد و برایم دعای طول عمر کرد و گفت: برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را به مرد داد و او در هنگام رفتن برای هر دوی ما دعای طول عمر، رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت وقتی قصد ورود به حجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس) از دست همسرم بر روی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب ما بود گشت پس ما هر دو دیشب را تا اکنون به عبادت گذارندیم والعجب شادی ما از اینست که دعای آن مرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید جبرئیل فرمود: ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این داستان بر همگان بازگو باشد که چراغی گردد بر خلق ما برای نیکی به دیگران و مصاحبت پیامبرانی چون تو در جنت "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀وصیت نامه ی بسیار عجیب یک شهید... 🛑« بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه کردستان بودیم که به طرز غیرعادی جنازه شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی درآوردم. داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملاً سالم بود و این چیز عجیبی بود. در وصیت‌نامه نوشته بود. من سیدحسن بچه تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم. 😔 پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند... 🌱من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم و جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه می‌ماند. بعد از این مدت، جنازه من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه من پیدا می‌شود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می گویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند و... ✅ بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود، تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.» "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی خبری نمانیم، خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونینشان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو را نرود و جانی عطا کن برای تو برود... ✍ وصیت نامه شهیدعلی اکبر عربی ؛ مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها سلام از شهرستان خمین. شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید مدافع حرم🕊🌹 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از زندگی نهایت استفاده رو ببریم... تا فردا از بعضی کارایی که میتونستیم انجام بدیم وندادیم پشیمون نشیم... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان نجات مییابد: از "تکبر"با سلام کردن از "مصیبت"با صدقه دادن از "بیماری"با دعا کردن از "حرص" با شکر کردن از "غصه"با صبر کردن امیدوارم زندگی تون خالی از تمام بدیها باشه "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🔘داستان کوتاه مدرسه ای اقدام به بردن دانش آموزانش به اردو میکنه، که در مسیر حرکت اتوبوس به یک تونل نزدیک می شوند که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود که حداکثر ارتفاع سه متر، و ارتفاع اتوبوس هم سه متر. ولی چون راننده قبلا این مسیر رو اومده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود و ولی سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می شود و در اواسط تونل توقف میکند. پس از آروم شدن اوضاع مسولین و راننده پیاده میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدیدی روی جاده کشیده شده که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و ... اما هیچکدام چاره ساز نبود. پسر بچه ای از اتوبوس پیاده شده و گفت که راه حل این مشکل را من میدونم، که یکی از مسوولین اردو بهش گفت که برو بالا پیش بچه ها و و از دوستات جدا نشو!! پسر بچه با اطمینان کامل گفت که به خاطر کوچکیم دست کمم نگیر و یادت باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک بزرگ در می آره مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راه حل از او خواست. بچه گفت که پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چه جوری عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در اینصورت می توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم. مسوول به او گفت که بیشتر توضیح بده. پسر بچه گفت : که اگر بخواهیم این مساله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند . پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت؛ رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است . "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
🌹همیشه لباس کهنه می‌پوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانش‌آموزان کم بضاعت رفت. مدیر مدرسه دایی‌اش بود. همان روز عصبانی به خانه خواهرش رفت‌. مادر عباس بابایی، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباس‌ها و کفش‌های نو را نشانش داد. گفت: عباس می‌گوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد.💐 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
✍از عالمـــــۍ پـــــرسیدند: بالاترین چند ڪیلو است ڪه یه نفـــــر بزنه بهش بگـــــن پهلوان؟! عالم در جواب گـفتن بالاترین وزنه یه نیم یا 1ڪیلویی است ڪه یه نفر بتواند هنگام نماز صــــبح از روی خــــود بلند ڪند هرڪی بتــونه اون وزنه رو بلند ڪند باید بهـــــش گفت . 👈رسول الله فرموده اند ترڪ↶↶ نـــــماز صــبح : نور صورت نـــــماز ظهـــر : بركت رزق نـــــماز عصــر : طاقت بدن نـــــماز مغرب : فايده فرزند نـــــماز عـشاء : خواب را از بين میبـــــــــــــــــــــــــــــــــــرد "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| آقای کَرَم وقتی که کلافه و در به درم هر طوری شده میام تا به حرم مگه من چندتا دارم... •حاج رضا عرفانیان "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
❣خاطرات شهیدبرزگر 📚کتاب ازقفس تاپرواز ✨طلبه ناشناس از تیپ امام جعفرصادق (ع)به جبهه اعزام شدم.برادرم محمد درکاشان طلبگی میخواند. به منطقه که رسیدم یکی ازدوستان برادرم رادیدم اومیگفت:با محمدآمده! با اوسراغش رفتیم.محمدبا گروهی از رزمندگان دریک سنگر مشغول گفتگو بودند.وقتی رسیدم درآغوشم کشید. ازاوپرسیدم:چرا بالباس طلبگی نیامدی؟گفت:اینطورمرا به خط مقدم نمی برند.تا این را گفتم؛رزمنده ها یکی یکی اطرافمان حلقه زدندکه چه گفتی اخوی؟!داش ممد طلبه است؟!جان مابگودرست شنیدیم؟ گفتم:بله.چطور؟گفتند:چرا تابحال خودش را طلبه معرفی نکرده! اولی گفت:پس بگوچراهرکس مسئله شرعی که برایش پیش می آیدسراغش میرود.پیرمردی گفت:او راچون فرزندم دوست دارم؛بجای سالخورده ها نگهبانی میدهد؛سر وصورتمان را اصلاح می کند؛لباسمان رامیشوید. سومی گفت:آقامحمدباماقران کارمی کند عجب مدیحه سرایی میکند؛چه عارفانه نمازشب میخواند؛ازصدای هق هق نیمه شبش برای نمازشب بیدارمیشویم. چهارمی گفت:درگردان هرکس بااوکشتی گرفته حریف اونشده.نوجوانی گفت: چقدرکاربا انواع سلاح راخوب میداند وبه تازه کارهابادقت آموزش میدهد. پنجمی گفت:درحمله سرنترسی دارد ازتخریب گرفته تاخط مقدم.باداش ممد که آشنا شدم ترسم ازسربازی درمنطقه جنگ ریخت حتی باما فوتبال والیبال بازی میکندمیخواهم بعدسربازی به خدمتم درمنطقه ادامه دهم. آنقدرصدای همهمه بلندشد که رزمنده ای دادزد:والله کاکاممد آچار فرانسه است. خدایی میدان رزم را تبدیل کرده به میدان بزم.بیچاره دشمن. همه خندیدنداِلّا محمدکه باپیشانی خیس مدام بعداستغفار بحث راعوض میکرد روایتگر:هیبت الله برزگر 🌷سمت چپ اول نفرنشسته شهیدبرزگر