حادثه انفجار درساعت ۳ بعدازظهر روی داد؛ و دراین ساعت آقایان محمدعلی رجائی
[رئیس جمهور؛ ودکتر محمدجواد باهنر [نخست وزیر]؛ وچندتن ازمقامات نظامی وامنیتی کشور
درجلسه ای فوق العاده شرکت داشتند.
درپیِ انفجار بمبی که داخل یک کیف دستی جاسازی شده بود؛ قسمتهایی ازطبقه اول ودوم ساختمان نخستوزیر ی درمجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد. و
آتش ودود فضای محل انفجار را فراگرفت.
در این حادثه محمدعلی رجائی و دکتر محمدجوادباهنر وچندین ازمقامات نظامی امنیتی که دراین جلسه حضورداشتند به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
اجساد شهدای فاجعه به حدی سوخته بود که به هیچ وجه شناسایی آنها ممکن نبود،
شهیدرجائی هنگام شهادت ۴۸سال سن داشت. شهید باهنر هم در هنگام شهادت۴۸سال سن داشت.
ایشان پس از پس انتخاب رجائی به ریاست جمهوری؛ ازسوی وی به نخست وزیری جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18014
4.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔طلبهی خدمتگزاری که میگفت:
مهمترین افتخار من،
نوکری برای شما مردمه
نمیروی ز یاد ما...
#سید_الشهدای_خدمت
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فرجهم
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18015
#بچه لات بودم
ساکن کاشان بودیم.پدرم فوت کرد پسرارشدبودم.مادرم برای مردم خیاطی میکرد.با اندک پس انداز مادرم بساط دستفروشی سر چهار راه؛به راه انداختم چندتا ازلوتیهای محل گفتن سیگارفروشی کسب و دخلش بهتره منم مجاب شدم وخلاصه تامین معاش روشروع کردم. باهمه سختیها خوشحال بودم ازاینکه تونستم باری ازدوش مادرم بردارم
یادمه یک روزظهر پائیزی یه آقای جوان اتوکشیده وباکلاس مشتری شد؛وهمه جنسمو خرید.بهش نمیخورداهل این برنامه ها باشه.ازش پرسیدم:شما؟؟با لبخنددستشو آوردجلو
محمدعلی برزگرم🤝
کف دستمو کوبیدم به کف دستش: کوچیکتون جعفرم.
پرسید:اگه کاری بهترازاین پیدا بشه هستی؟به چشاش زل زدم گفتم:سودش خوب باشه چراکه نَه؟
ازم پرسید:کلاس چندمی؟گفتم:امسال مدرسه نمیرم.
گفت:فردا همین ساعت میام دنبالت.
جنسامو بهم پس داد وگفت:ایناروهم واسه آخرین بار بفروش
فردای اون روز منو برد بازارچه.رفتیم وارد یک عطاری کاملا سنتی شدیم.
پیرمرد تا داش ممدرو دیدگل ازگلش شکفت؛انگار قبلا هماهنگ کرده بود
شدم شاگرد عطاری.
حقوقم دوبرابرسیگارفروشی بود
درآمدماهیانه؛محیط امن وآبرومندانه . اونجا داش محمد چندتا قول ازم گرفت؛ اینکه :نماز،مدرسه وخانواده رو ترک نکنم.بهش قول مردونه دادم ومشغول بکارشدم.
از اولین حقوقم یک جعبه شیرینی واسه خانوادم گرفتم مادرم همیشه دعاگوی داش محمدبود.
چندماه بعدبرای تشکریک پارچه پیراهنی وبهترین عطر روگرفتم و رفتم سراغش(حوزه امام خمینی)اماگفتند:
آقامحمدچندی پیش رفت جبهه میگن حین شهادت مفقودالاثرشده تاخونه گریه کردم به جبران خوبیهاش به هر۳قولم عمل کردم
درس خوندم وحالا کارمند شرکت برق هستم
🌹خاطراتی از #شهیدبرزگر
📸عکسی که شوخی شوخی جدی شد...
💔زمانی شهید حاج قاسم سلیمانی نزد رزمندگان لشکر فاطمیون رفت، زمانی که فرماندهان خواستند یک عکس یادگاری با حاج قاسم بگیرند، ابوحامد (علیرضا توسلی) به شوخی گفت: شهدا به ترتیب.
❤️🔥ولی این شوخی نبود، بلکه خیلی جدی به واقعیت تبدیل شد.
در این تصویر عکس شهیدان
🌹علی سلطان مرادی (۲۲ بهمنماه سال ۱۳۹۳)
🕊عباس عبداللهی (۲۲ بهمنماه سال ۱۳۹۳)
🌹علیرضا توسلی (نهم اسفندماه سال ۱۳۹۳)
🕊حسین بادپا (۳۱ فروردینماه۱۳۹۴)
🌹مصطفی صدرزاده (اول آبانماه سال ۱۳۹۴)
🕊حاج قاسم سلیمانی
(۱۳ دیماه سال ۱۳۹۸) دیده میشود.
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18017
11.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سر سخت ترین دشمن مسلمین یهودیان هستن
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18018
24.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تیم مخلص یعنی این.....👌✅
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18019
⭕️ جلوی دادگستری شعار می دادند
«مرگ بر بهشتی».
شهید بهشتی هم می شنید .
یڪی ازش پرسید
«چرا امام ساڪت است ؟
ڪاش جواب این توهینها را میداد».
شهید بهشتی گفت :
«قرار نیست در مشڪلات از امام هزینه ڪنیم ، ما سپر بلای اوییم ، نه او سپر ما».
https://eitaa.com/massir1400/66445
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻مکانیزم ماشه فعال شد و اولین اثرش رو روی بازار دلار و طلا گذاشت؛ حالا باید پرسید قراره جنگ بشه؟
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18021
💔
هنگام شهادت روی لباسی که او پوشیده بود،
نام "جانم فدای فاطمه" حک شده بود. هنگام
شهادت کبودی گوشه چشمش و پهلوهای
زخمیاش دل ها را به محضر، حضرت فاطمه
زهرا(س) میبُرد...
#شهید_ابراهیم_رشید
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فرجهم
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18022
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎رزق همه ما محفوظه....نگران نباشید
همه درختهای یه جنگلیم از رشد هم خوشحال باشیم
#محمدرضا درویشخانی
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18023
🌷در فتنه سال 88 آجر به صورتش زدند/ تا مدتها جای زخم روی گونهاش گود بود
🪶راوی : خواهـر شهید
🍀یک بار که در این تشنجها و شلوغیهای سال 88 رفته بود بیرون، آجر به صورتش زده بودند، بعد از مدتها با اینکه زمان نسبتا زیادی گذشته بود باز هم وقتی هادی میخندید جای زخم ایام اغتشاشات روی صورتش گود میشد.
🍀هادی در آن ایام برای دفاع از مواضع انقلابی نظام، با یکی از دوستانش به میان اغتشاشگران رفته بود و گفته بود باید برویم و جلوی اینها را بگیریم. اما یک آجر سنگین به صورتش زده بودند و سه ساعت بیهوش بوده است.
🍀ما نمیدانستیم این اتفاق برایش افتاده است. تا یک مدت یک طرف صورت هادی کج شده بود به مرور و با گذشت زمان وضعیتش بهتر شد.
بعد از پنج سال فهمیدیم در اغتشاشات سال 88 سه ساعت بیهوش شد
🍀وقتی هادی نجف بود من برگهای از بیمارستان در وسایل هادی پیدا کردم که در آن، وضعیت هادی قید شده بود که به مدت سه ساعت در بیمارستان بستری و بیهوش بوده است.
🍀 وقتی آن ورقه را خواندیم تازه فهمیدیم دقیقاً چه بر سر هادی آمده بود که صورتش گود شده بود.
او به قدری تودار بود که به هیچکداممان حرفی نزده بود.
🍀هادي مثل ما نبود که تا يک اتفاقي مي افتد بيايد براي همه تعريف کند.هيچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نميزد.
🍃آرامش در کلامش جاري بود...
مثل شهداازابتدا تاآخرین قطره خون پای کارباشیم.
#شهیدهادیذوالفقاری🌷
https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/18024