eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.6هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌‌🍁 ✨👌سخنی از جنس طلا: از خدمت به خلق پشیمان مشو… و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو! چون گنجشکها هر روز آواز میخوانند و هیچکس تشکر نمیکند! ولی باز هم آوازشان را ادامه میدهند… نگاه مردم به تو متفاوت است… یک نفر تو را بد میبیند، و دیگری تو را خوب! و یکی دیگر تو را جذاب، تنها خداست که تو را آنگونه که هستی میبیند. پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده..! زیبا که بنگری میبینی نه هیچکس دوست توست و نه هیچکس دشمنت همه معلم تو هستند، تا در خوبی خود را بیازمایی..! 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک جوری زندگی کنیم دیگران کنارمون احساس امید و آرامش داشته باشند. 🆔@ShahidBarzegar65
👌بسیارشنیدنی.... 🏴زندگینامه حضرت ام البنين مادر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام. ✳️نامش فاطمه بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می‌دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود. اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس علیه السلام و برادرانش هم خود او بود! نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند، اما چیزی که او را متمایز می‌کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگ آوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود. کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می‌گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند، اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی‌شد. وقتی از او می‌پرسیدند که چرا ازدواج نمی‌کنی؟ می‌گفت: «مردی نمی‌بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج می‌کنم.!» 💠معاویه از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می‌گشت. تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب علیه السلام، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معناداری زد، فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.» و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب علیه السلام، جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله 🔶بارزترین ویژگی اش، ادب بود. بجا و به موقع حرف می‌زد، حد خودش را می‌دانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت. روزی که پا در خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود: «نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا سلام الله علیها کجا؟ من آمده ام تا کنیزتان باشم.» و به حق نشان داد که راست می‌گفت: همان روز اول، حسن و حسین علیهما السلام بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا سلام الله علیها گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می‌دانست. می‌گویند تا وقتی که فرزندان امام علی علیه السلام خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند. از امام علیه السلام هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند. 🔷تا زمانی که فرزند دار نشد، برای فرزندان امامش، یک مادر تمام عیار بود و پس از بچه دار شدن، همیشه و در هر شرایطی، فرزندان زهرا سلام الله علیها را به فرزندان خود ترجیح داد. ♥️وقتی عباس علیه السلام، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد، بچه های زهرا (س) را جمع کرد، آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزه اش را در آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه سلام الله علیها چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان ام البنین، بلا گردان فرزندان فاطمه (س) اند. 🔆همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می‌کرد که «مبادا حسن و حسین علیهما السلام را برادر و همتای خود بدانید، آنها تافته جدا بافته اند، آسمانی اند، نوادگان پیامبر اند.» و همین تربیت بود که نتیجه اش را در کربلا نشان داد... 🌹او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی می‌کرد، با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند، به تمام کاروان اینطور سفارش می‌کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین علیه السلام و فرمان بردار او باشید.» ✅ام البنین، از حضرت علی علیه السلام، صاحب چهار ستاره ی نورانی به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. درود و رحمت خدا بر آنها. 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهم اینه نمونه به دلت حسرت کسی حسرت چیزی.... زندگی کنین اما نزارین حسرت چیزی به دلتون بمونه خداکنه حسرت دیدن امام زمان توی دلمون نمونه... الهی آمین 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدبرزگر اصالتا اهل روستایی بنام رستم آباد است واین آبادی درزمان جنگ ۱۰۰خانواربیشترجمعیت نداشت اما ۹۰درصد مردان این آبادی عازم جبهه شدندوهمین دهکده کوچک بیش ازده شهید تقدیم خاک وطن نموده است .یکی ازاین شهدا شهیدمهربان است خاطره شهیدمهربان🌷👇 پدر شهیدبرزگر یکی ازبزرگان ومَلّاکان منطقه بودودرهر آبادی زارعانی داشت. یکی از زارعان ایشان شهیدمحمدرضا مهربان بود. تا اینکه شاه باتصویب قانون اصلاحات اراضی زمینها را بطور رایگان وباتزویر ازکشاورزان گرفته وبه زارعان می بخشید...وبه این دلیل بسیاری از اراضی پدر شهیدبدین شکل توسط شاه وزارعان مصادره شد. تنهازارعی که نامه رئیس دفترثبت را پاره کردشهیدمهربان بودکه گفت: من مال مردم خورنیستم وحلال اندکم را با هیچ چیزمعامله نمیکنم. هرچه گفتند:شاه گفته گفت:شاه از خزانه خودچرا نداده. ازنان کشاورز می دزددوبرسفره مامیگذارد. اصرارهافایده نداشت وشهیدمهربان۲منطقه ارزشمند حاصلخیز شامل۳۹ساعت آب قنات وهکتارها زمین راکه اکنون رقمش از میلیاردگذشته به صاحبش (پدرشهیدبرزگر)برگرداندوهمچون سابق زارعش میشودوباشروع جنگ تحمیلی به جبهه میرودوپس ازچندبار اعزام بالاخره در نیمه بهمن ماه ۱۳۶۴ هنگام عبوراز آبهای خروشان کارون باجمعی ازدوستانش به درجه رفیع شهادت نائل میگرددوپیکرپاک ایشان پس ازشناسایی در امامزاده جعفر(ع) قرارمیگیرد. شهیدی که ازاین امتحان بزرگ سربلند بیرون آمد خداونددر اِزای این بخشش عادلانه بهشت وعاقبت بخیری را به جای باغهای فانی دنیابر شهیدمهربان می بخشاید. ''زارع:به کسی که مِلک ازمالِک اجاره میکندوبرطبق زمان ومقدارمحصول بایکدیگر توافق می کنند" 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین جان درمان دلتنگی چیست؟؟؟💚 شهدای عزیز:خبرهارسیده...میدانیم امشب همه شما کربلایید پس تمام دوستدارانتان را نزد اباعبدالله یادنمایید...التماس دعا 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه... مقام معظم رهبری فرمودند: بنده حوائج سال خودرا از فاطمیه میگیرم حتی رزق سال کشور.... فاطمیه رو عاشورایی برگزارکنیم... ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... "شهیدبرزگر"💫 🆔@ShahidBarzegar65
... «ایاز» به علت توجه و علاقه وافر سلطان محمود به او به شدت مورد حسادت مقامات دربار بود یکبار نزد سلطان بدگوئی کردند که ایاز هر روز قبل از اینکه به دربار و به حضور سلطان بیاید به منزلی می‌رود و گویا از کسی دستور می‌گیرد و شب هم که از حضور سلطان مرخص می‌شود سر راه به همان منزل می‌رود و گویا اخبار دربار را به آن شخص گزارش می‌دهد سلطان دستور داد آن منزل را تفتیش کنند مأموران وقتی وارد آن منزل شدند دیدند تنها یک اتاق دارد که در آن اتاق یک پوستین شبانی به میخ آویزان است خبر را برای سلطان آوردند ایاز که به خدمت سلطان آمد سلطان قضیه را از او پرسید ایاز گفت: آنچه در آن اتاق آویخته است پوستین شبانی من است که قبل از آشنائی با سلطان بر تن داشتم و چوپانی می‌کردم هر روز قبل از آنکه به دربار بیایم به آن اتاق می‌روم و آن پوستین را بر تن می‌کنم و به خود می‌گویم: ایاز خودت را گم نکنی و فراموشت نشود که تو همان چوپان فقیر و بی کسی، هر چه داری از برکت سلطان است شب هم یکبار دیگر همین را به خود یادآوری می‌کنم تا خودم را گم نکنم و حق سلطان را فراموش نکنم چه زیباست به یاد داشته باشیم که هر چه داریم از لطف و کرم خداست که سلطان ماست ‌🆔@ShahidBarzegar65
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو رفته‌ای،لیک در دلم می‌مانی می مانی تا ابد. تاشاید باذن الله بشوم همنشین شما. سخت است بی شما بودن اما سخت تر این است که آیا میشود با شما بود؟ دوست میدارم با شما باشم...!!! یاد فرماندهان وسرداران شهید باذکرصلوات❣ 🆔@ShahidBarzegar65
🌷 شیفتـه علـمدار دشـت نینـوا بـود. آرزوی شهادتی همچو عباس بن علی (ع) داشت. شب تاسـوعا، به یکی از دوستانش گفتـه بود: «من فـردا شهیـد می‌شوم؛ بعد از شهـادتم انگشتـرم را به پسـرم برسـان.» دوستش تعریف میکرد: «وقتی پیکرش را آوردند، یاد وصیتش افتادم؛ امـا دستی ندیدم کـه انگشـتر ببـینـم. 🎙 راوی: مـادر شهـید مدافع حــرم صلـواتی هدیـه کنـیم به ارواح مطهـر شـهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان نمی‌زاره گرسنه بمونی؟ داستان عنایت ارواحنا فداه به مرحوم سید عبدالکریم کفاش رضوان الله علیه 🆔@ShahidBarzegar65
جمعه، نتیجه ی آزمونِ فرصتهاست مجموعِ نمراتِ یک هفته جذرِ تمامِ کارهایی که در طولِ هفته انجام داده ایم جمعه می تواند عالی ترین روزِ هفته باشد اگر جمعه ات دلگیر بود؛ فکر کن و ببین کجایِ هفته ای که گذشت کم گذاشتی ؟ کجا هوایِ خودت را نداشتی، کجا ناامید شدی و کجا جا زدی و کنار کشیدی ؟ اراده کن از همین الان برایِ دلخوشی و حالِ خوبت، تلاش کن برای موفقیتت چند قدم بردار و با خودت عهد کن که ثانیه هایت را اسراف نکنی هیچ وقت برایِ بهتر شدن، دیر نیست دنیای هرکس، معلولِ رفتارها و عقایدِ خودش است از همین ثانیه شروع کن هفته ی خوب و موفقی برایِ خودت بساز آن قدر خوب که حالِ جمعه ی بعدی ات، از همیشه خوب تر باشد ! 🆔@ShahidBarzegar65
🌇 ☔️ تشرف علامه میرجهانی در سرداب مطهر و تصحیح دعای ندبه توسط (عج) ایشان فرمودند: شب جمعه ای، در حرم مطهر عسکریین سلام الله علیهما بسیار دعا کرده و زیارت و تشرف خدمت مولایم حضرت صاحب الامر روحی فداه را خواستار شدم. پس از خواندن نماز صبح به سرداب مقدس مشرف شدم 🥲 و چون هنوز آفتاب نزده و هوا تاریک بود، شمعی 🕯 در دست گرفته از پله های سرداب پایین می رفتم. وقتی به عرصه سرداب رسیدم آنجا بدون چراغ روشن بود 🤩 و آقای بزرگواری نزدیک صفه مخصوص نشسته و مشغول ذکر گفتن بودند. از جلو ایشان گذشتم، سلام کردم و در جلو صفّه ایستادم و زیارت آل یاسین را خواندم سپس همانجا ایستاده و نماز زیارت خواندم در حالیکه مقدم بر ایشان بودم 😓؛ پس از نماز شروع به خواندن دعای ندبه کردم و چون رسیدم به جمله: و "عرجت بروحه" الی سمائک آن بزرگوار فرمودند: «این جمله از ما نرسیده»، بگویید: و "عرجت به" الی سمائک، سپس فرمودند: «در نماز تقدم بر امام معصوم جایز نیست.» دعا را تمام کردم و ناگهان متوجه این آیات و بیانات شدم. ۱. روشن بودن سرداب بدون چراغ ۲. اصلاح جملهٔ دعای ندبه که گفتند از ما نرسیده! ۳. تذکر اینکه چرا در نماز بر امام مقدم شده ای! فهمیدم به چه توفیقی دست یافتم و به درخواست خود رسیده ام؛ فورا سر از سجده برداشتم که دیدم سرداب تاریک است و هیچکس در آنجا نیست. 🥺 📚 پرواز در ملکوت / ص ١٣۶ 🆔@ShahidBarzegar65
انشایم که تمام شد معلم با خط کش چوبی اش زد پشت دستم و گفت : جمله هایت زیباست. گفتم اجازه آقا پس چرا میزنید؟ پوزخند تلخی زد و گفت: میزنم تا همیشه یادت بماند خوب نوشتن و زیبا فکر کردن در این‌دنیا تاوان دارد.... 🆔@ShahidBarzegar65
🌹🕊 شهید سلیمانی روزهای ماه مبارک رمضان بود و حلب به شدت درگیر هجوم سخت تروریست ها در محورهای جنوبی، حاجی هم تو‌ منطقه بود. حاجی برای نماز و افطار برگشت قرارگاه. آشپز کباب برگ آماده کرده بود با مخلفات. جمعی از رزمنده ها هم در قرارگاه بودن و منتظر دیدن حاجی. بعد از نماز آمد سر سفره، غذا را که دید چهره در هم کرد ولی حرف نزد، همه مشغول افطاری خوردن بودن. همش نگاهم به نگاه حاجی بود، جز سه دونه خرما و چایی و یک قاشق از ظرف یک رزمنده که تعارف کرد، لب به غذا نزد و رفت با بچه های فاطمیون افطاری خورد. البته ساعت ۱۲ شب ... 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ استاد_شجاعی √ چرا خدا ما رو از بهشت فرستاد زمین، با اینهمه بدبختی و گرفتاری؟ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻧﯿﺴﺖ…! ﭘﯿﭽﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ” ﺷﮑﺴﺖ “ ﺩﻭﺭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ” ﺳﺮﺩﺭﮔﻤﯽ” ﺳﺮﻋﺖ ﮔﯿﺮ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ “ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﻨﻔﯽ “ ﻭﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ “ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ “ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﯾﺪﮐﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ” ﺍﺭﺍﺩﻩ” ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻣﻮﺗﻮﺭﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ “ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ” ﻭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ” ﺍﻣﻴﺪ “ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ «ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ» نام دارد 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاصاحب الزمان من گمشده ام تومرا بخودم برسان.... اللهم عجل لولیک الفرج.... التماس دعا 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه... هدیه به اهلبیت (ع) تعجیل درفرج امام زمان (عج) وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... هرچقدر توان یا وقتش رو دارین صلوات محبت کنید... ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... "شهیدبرزگر"💫 🆔@ShahidBarzegar65
.... در زمان‌های قدیم دزد ماهری بود که با چند نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده بودند روزى با هم نشسته بودند و گپ می‌زدند که در حین صحبت‌هایشان سرکرده آنها گفت: چرا ما همیشه با فقرا و آدمهای معمولى سر و کار داریم و قوت لایموت آنها را از چنگشان بیرون می‌آوریم؟ بیائید این بار به خزانه سلطان دستبرد بزنیم که تا آخر عمر برایمان بس باشد البته دسترسى به خزانه سلطان هم کار آسانى نبود، آنها تمامى راه‌ها و احتمالات‌ممکن را بررسى کردند این کار مدتى فکر و ذکر آنها را مشغول کرده بود تا سرانجام بهترین راه ممکن را پیدا کردند و خود را به خزانه رساندند خزانه مملو از پول و جواهرات قیمتى و اشیاء گرانبها بود آنها تا می‌توانستند از انواع و اقسام طلاجات و عتیقه جات در کوله بار خود گذاشتند تا ببرند که ناگهان چشم سر کرده باند به شىء درخشنده و سفیدى افتاد که در زیر نور می‌درخشید او گمان کرد که آن شیء گوهر شب چراغ است نزدیکش رفت آن را برداشت و براى امتحان به سر زبان زد از شوری آن فهمید که تکه‌ای نمک سنگ است بسیار ناراحت و عصبانى شد و از شدت خشم و غضب دستش را بر پیشانى زد به طوری که رفقایش متوجه او شدند و خیال کردند اتفاقى پیش آمده یا نگهبانان خزانه باخبر شده‌اند خیلى زود خودشان را به او رساندند و گفتند: چه شده؟ چه حادثه‌اى اتفاق افتاده؟ او که آثار خشم و ناراحتى در چهره‌اش پیدا بود گفت: افسوس که تمام زحمت‌هاى چندین روزه ما به هدر رفت و ما نمک گیر سلطان شدیم من ندانسته نمکش را چشیدم دیگر نمی‌شود مال و دارائی پادشاه را برد از مردانگى و مروت به دور است که ما نمک کسى را بخوریم و نمکدان او را هم بشکنیم و ... آنها در آن سکوت سهمگین شب بدون اینکه کسى بوئی ببرد دست خالى به خانه‌هایشان بازگشتند صبح که شد چشم نگهبانان به درهاى باز خزانه افتاد و تازه متوجه شدند که شب قبل خبرهائی بوده است سراسیمه خود را به جواهرات سلطنتى رساندند و دیدند سر جایشان نیستند اما در آنجا بسته هائی به چشم میخورد آنها را که باز کردند دیدند جواهرات در میان بسته‌ها می‌باشد بررسى دقیق که کردند دیدند که دزد خزانه را نبرده است وگرنه الآن خدا می‌داند سلطان با ما چه می‌کرد! بالاخره خبر به سلطان رسید و خود او آمد و از نزدیک صحنه را مشاهده کرد سلطان آنقدر اینکار برایش عجیب و شگفت آور بود که انگشتش را به دندان گرفته و با خود می‌گفت: عجب! این چگونه دزدى است براى دزدى آمده و با آنکه میتوانسته همه چیز را ببرد ولى چیزى نبرده است؟ آخر مگر می‌شود؟ چرا دلیل این کارشان چه بوده؟! من هر جور که شده باید ریشه یابى کنم و ته و توى قضیه را درآورم و در همان روز اعلام کرد: هر کس شب گذشته به خزانه آمده در امان است او می‌تواند نزد من بیاید من بسیار مایلم از نزدیک او را ببینم و بشناسم این اعلامیه سلطان به گوش سرکرده دزدها رسید دوستانش را جمع کرد و به آنها گفت: سلطان به ما امان داده است برویم پیش او تا ببینیم چه می‌گوید آنها نزد سلطان آمده و خود را معرفى کردند سلطان که باور نمی‌کرد دوباره با تعجب پرسید: این کار تو بوده؟ گفت: آرى سلطان پرسید: چرا آمدى دزدى و با اینکه می‌توانستى همه چیز را ببرى ولى چیزى را نبردى؟ گفت: چون نمک شما را چشیدم و نمک گیر شدم و بعد جریان را مفصل براى سلطان گفت سلطان به قدرى عاشق و شیفته کرم و جوانمردی او شد که گفت: حیف است جاى انسان نمک‌شناسى مثل تو جاى دیگرى باشد تو باید در دستگاه حکومت من کار مهمى را بر عهده بگیرى و سپس حکم خزانه داری را براى او صادر کرد آرى او یعقوب لیث بود و چند سالى حکمرانى کرد و سلسله صفاریان را تأسیس نمود آیا ما هم امروزه حرمت نمک کسی را نگه میداریم؟ حرمت نمک خدا را چطور!؟ 🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۹دی یاد کنیم از بسیجی گمنام که بدست نااهلان آتش زدند وبه شهادت رسید ودرعاشورای حسینی جشن گرفتند 🎥🔞تصاویر به آتش کشیدن ❣جوان بسیجی، 🔥توسط فتنه‌گران درسال 88 ⭕️رهبرانقلاب اسلامی: ملت با کسانی که در روزعاشورا جوان بسیجی را با بی حیایی لخت کردندوکتک زدند، آشتی نمیکنند! شهید🕊🌹 🆔@shahidBarzegar65
🌷 یکی از بچـه ها اسمش اسـرافیل بـود؛ کم سن و سال و خوش خنده. به راننده ماشین حمل غذا گفت: «داداش! خواستی بـری عقب، محـبت کن جنــازه ما را هم با خـودت ببـر!.» لقـمه توی دهانمـان بود؛ خنـده مان گـرفت. تویوتا، غذای بچـه ها رو پخش کرد و دور زد. 🌷 داشت برمی گشت که یکدفعه یک خمپـاره خورد بغل اسرافیل؛ ظرف غذایم را پرت کردم و شیرجه رفتم روی زمین؛ اما سریع بلند شدم. وسط گردوخاک دویدم طرف اسرافیل؛ ترکـش به شـاهرگش خورده و درجـا تمـام کـرده بود. 🌷 چند تا از بچـه های دور و برش، غرق خون و زخمـی و پخـش و پلا بودند. پیکـر اسـرافیل و زخمیهـا را بـا همــان تویوتـا فرستادیم عقـب. برگشتم همانجــا؛ زمین از خــون خیس بـود. 📚 کوچه نقاش ها / راحله صبـوری خـاطـرات صلـواتی هدیه کنیم به ارواح مطـهر شهـدا