20.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊خیلی قشنگه اینماجراست...
روایتی از عنایت حضرت زهرا (س)
به دختربچه سرطانی آلمانی....
راوی علی زین العابدین پور
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
"کارگران مشغول کارند! به احداث ضریح"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
"چند روزی مانده به اتمام ضریح"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
"مهدی فاطمه آیدبه تماشای ضریح"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
"عید امسال:نماز:صحن بقیع"
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع:
"فلش راهنما،مرقد زهرای شفیع"
"به یقین یوسف ما آمدنی ست"
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بمونی برام امام زمانم...
بهترین رفیق همه....
#حکایت دورفیق
👌دو دوست در بیابان همسفر بودند ، در طول راه با هم دعوا کردند ، یکی به دیگری سیلی زد ، دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت : امروز بهترین دوستم بهم سیلی زد ، آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام کنند ، ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد ، اما دوستش او را نجات داد ، او بر روی سنگ نوشت : امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد ، دوستی که او را سیلی زده و نجات داده بود پرسید : چرا وقتی سیلی ات زدم بر روی شن و حالا بر روی سنگ نوشتی ؟ دوستش پاسخ داد : وقتی دوستی تو را ناراحت میکند باید آن را بر روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آن را پاک کند ، ولی وقتی به تو خوبی میکند باید آن را بر روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را پاک نکند ..
خداروشکر امام زمان عمریست خطاهای مارا روی شنها می نویسد
وگرنه حسابمان پاک میشدازخوبی...
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقب باشیم...
زباله بهمون نچسبه
🆔@ShahidBarzegar65
🌼خواهشی ازطرف منتظران ظهور
#تلنگر
کاش.... فقر رو فـیلتر میکردن
شرمندگی پدر،پیشِ بچه هاشو فیـلتر میکردن....
کُلفَتی یه مادر، واسه سیر کردن بچه های یتیمشو فیـلتر میکردن....
کاش، اشک یتیم فیـلتر میشد...
کاش... بیکاریه جوونای تحصیل کرده،
اینارو فـیلتر بشه دنیامون قشنگ ترمیشه
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سلامتی و صلابت رهبرمون امام خامنه ای عزیزرا از ایزد منان خواستاریم
🔸اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم 🤲آمین یارب العالمین
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیار زیبا و شنیدنی
🎥 خاصیتهای اعجابانگیز اخلاق خوب
🆔@ShahidBarzegar65
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دعای ناب تقدیم به شماخوبان
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
اللهم عجل لولیک الفرج....
ازحضور وفعالیت شما خوبان سپاسگذاریم
ازاینکه کانال شهیدرو به دوستان خود معرفی میکنید بینهایت متشکریم.
👌قابل توجه دوستان جدید:
پُستهاهر۲۴ساعت شبها بارگزاری میشود.
🕊ازجهت سلامتی وتعجیل درفرج امام عصر(عج)وهدیه به روح مطهر۱۴معصوم امام وشهدا صلوات✨💌
التماس دعا
🆔@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرار روزانه...
به نیت نزول رحمت الهی
هدیه به اهلبیت (ع)
تعجیل درفرج امام زمان (عج)
وامام وشهدا مخصوصا شهیدبرزگر... ۳صلوات محبت کنید...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان...پادشاهی بایک بُز
🔹روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند.
🔸در یکی از سفرهایشان در بیابانی گم شدند و تا آمدند راهی پیدا کنند شب فرارسید.
🔹ناگهان از دور نوری دیدند و با شتاب سمت آن رفتند، دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی میکند.
🔸آنها آن شب را مهمان او شدند و او نیز از شیر تنها بزی که داشت به آنها داد تا گرسنگی راه برطرف کنند.
🔹روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند.
🔸در مسیر، مرید همواره در فکر آن زن بود و اینکه چگونه فقط با یک بز زندگی میگذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک میکردند. بالاخره به مرشد خود قضیه را گفت.
🔹مرشد فرزانه پس از اندکی تأمل پاسخ داد:
اگر واقعاً میخواهی به آنها کمک کنی، برگرد و بزشان را بکش.
🔸مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آنجا که به مرشد خود ایمان داشت، چیزی نگفت و برگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت و از آنجا دور شد.
🔹سالهای سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بچههایش چه آمد.
🔸روزی از روزها مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.
🔹سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آنها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.
🔸صاحب قصر زنی بود با لباسهای بسیار مجلل و خدموحشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد و دستور داد به آنها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت آنها را فراهم کنند.
🔹پس از استراحت نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند.
🔸زن نیز چون آنها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود را اینگونه بیان کرد:
🔹سالهای بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری میکردیم.
🔸یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم.
🔹ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.
🔸ابتدا بسیار سخت بود ولی کمکم هر کدام از فرزندانم موفقیتهایی در کارشان کسب کردند؛
فرزند بزرگترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت و فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد و دیگری با قبایل اطراف شروع به دادوستد کرد.
🔹پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی میکنیم.
🔸هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشدمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و موقعیت بهتر آن را فدا کنیم. رسیدن به موفقیت بهایی دارد.
بهای آن را بپرداز.
کاش توکل مان عمیق بود
🆔@ShahidBarzegar65