برای دل خودت زندگی کن...
مهم بودن در نگاه دیگران رو
فراموش کن
روزنامه ی روز شنبه
زباله ی روز یکشنبه است
زندگی کن به شیوه خودت
با قوانین خدای خودت
با باورها و ایمان قلبی خودت
مردم دلشان می خواهد
موضوعی برای گفتگو داشته باشند
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هر جور که باشی
حرفی برای گفتن دارند
شاد باش و از زندگی لذت ببر...
راه درستوبرو
بیخیال نگاه وکلام دیگران
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
💛✨💛
🌟داستان دهخدا و مادرش
❣دهخدا مادری داشت که بسیار
عصبی بود و پرخاشگر؛
طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج
نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار
مادرش زندگی میکرد.
❣نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین
بیدار کرد و آب خواست.
دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان
را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود.
سر دهخدا شکست و خونی شد.
به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
❣گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر
مادرم بر نفسم پشت پا زدهام.
من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این
هم مزد من که مادرم به من داد.
خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از
من نگیر.»
❣گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید
نوری از سر او وارد شد و در کل بدن او
پیچید و روشنش ساخت.
صدایی به او گفت:
«برخیز در پاداش تحمل مادرت
ما به تو علم دادیم.»
❣از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ
ادبیات ایران را که "جامعترین لغتنامه" و
"امثال و حکم" بود را گردآوری کرد🦋
و نامش برای همیشه بدون نسل،
در تاریخ جاودانه شد.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
2.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پندانه
کلیپ بسیار شنیدنی عالی
قانون کائنات.
نیازبه انتقام نداریم ؛وقتی خالق این جهان قوانینی دارد وآنچه می فرستیم بسویمان بازمی گردد.
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌹شهید حسن ابشناسان ؛
آن موقع که صدام خیلی شهرها را موشک باران می کرد،
حسن نامه ای به او نوشت:
اگر جناب صدام حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب می داند و نظریه پرداز جنگی است، پس براحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد بجنگد، نه اینکه با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمب باران کند و مردم را به خاک و خون بکشد. در جواب نامه حسن، صدام ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا عبدالحمید به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد.
سال ها قبل در اسکاتلند حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود، آنجا گروه او اول شد و عراقی ها هفتم شدند.
حالا در میدان جنگ حقیقی، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و بعد از یک درگیری سنگین و نفسگیر لشکردشمن را در هم کوبید وعبدالحمیدرا اسیر کرد.
مهرماه سال 64 خبر شهادت حسن از رادیو عراق با شادی و مارش پیروزی پخش شد.
یاد وخاطره این شهید بزرگ همواره گرامی باد...
شهید #حسن_ابشناسان🕊
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌸<❈﷽❈>🌸
توی دوران نوجوانی برای کوتاه کردن موهام
به يه مغازه سلمونی سر کوچمون میرفتم
که آرايشگرش به شدت سیگاری بود
هميشه موقع کار يه سیگار گوشه لبش بود
و تا موهام رو کوتاه میکرد
سه نخ سيگار رو حتماً میکشید!!!
يادمه تا آخر شب هر جا میرفتم
همه میگفتن: سيگار میکشی؟!
منم میگفتم نه به جون مادرم
من سيگار نمیکشم بگذريم از اينکه
بعضیها خیلی هم باور نمیکردن
هفته پیش توی پياده رو راه میرفتم
یه آقائی جلوی مغازه عطرفروشی
يه کاغذ با يک عطر به دستم داد
و به اصرارش وارد مغازه شدم
بلافاصله فروشنده هم من رو تحويل گرفت
و شروع کرد از عطر و ادکلنهاش تعريف کردن
بعد هم يه ادکلن رو به دست و لباسم زد
گفت اين ماندگاریش فوق العاده ست
از حق هم نگذرم خیلی خوشبو بود
نکته جالب اينه که با اينکه خريد نکردم
تا همين دو سه روز پيش هرجا میرفتم
میگفتن عطرت چیه؟ چه بوی خوبی
چند خریدی و از کجا خریدی؟
یادمون باشه
مجاورتها و ارتباطها خیلی مهمه!
وقتی با کسانی نشست و برخاست میکنیم
و رفيق میشیم که مقید و مؤدب و فهميده
هستن ناخودآگاه از اين رابطه تأثیر میگیریم
و وقتی با اونائی رفاقت میکنیم که افراد
آلودهای هستن خواه ناخواه تأثیر میگیریم
و حواسمون رو جمع کنیم فرزندانمون با چه کسانی معاشرت میکنند و دوستانشون کی هستند.
هر ارتباطی میتونه روی زندگی و رفتار مااثر مثبت و منفی بذاره شک نکنيم
✧✾════✾✰✾════✾✧
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
پارت (80)
جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز
خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷
📝وقت پرواز
🌷در دهم شهریور سال۱۳۶۵قرار بر این شدکه چندین گردان به فرماندهی شهید کاوه در ارتفاعات حاج عمران عراق وارد عملیات بشن .
شهید برزگرخط شکن لشکرویژه شهید کاوه و از معدود کسانی بود که تا آخرین لحظات مبارزه کرد
🌷اون شب همه چیز به خوبی پیش رفت همه با نهایت عشق و توان در حال پیشروی بودیم تا زمانی که توی گوش رزمنده ها خبر هولناکی پیچید «فرمانده کاوه به شهادت رسید»
🌷بچه ها روحیۀ خودشونواز دست دادند، ورق برگشت
آتش دشمن هر لحظه سنگین ترازقبل می شد تا اینکه برای بیسیم چی پیغامی آمد:
سریعا عقب نشینی کنید و پیشروی نکنید تا در محاصرۀ دشمن قرار نگیرید.
🌷فرصت عقب نشینی کمترازاون چیزی شدکه فکرشومی کردیم
جوری که حتی نتونستیم هیچکدوم از شهیدا یا مجروحا رو از منطقه خارج کنیم، به ناچاربا باسرعت هرچه تمام رزمندهابه عقب برگشتند ولی چند تن از بچه ها در خط ّمقدم و تیررس دشمن وایستادند تا دشمن روسرگرم کنند ورزمندها بتونند از منطقه خارج بشن .
🌷یکی از این شش نفر «شهید محمدعلی برزگر »بود که با تمام قوا بدون ذره ای ترس دشمنوهدف گرفت وهجم زیادی ازآتش نثارشون شد.
ازمنورهای پیاپی دشمن وآتش سنگین دشمن اون شب منطقه حاج عمران مثل روزروشن شد.
بچه ها همه عقب نشینی کردن واون بسیجی ها برای نجات همرزماشون از جونشون گذشتند.
اونم باتشنگی وگرسنگی و بیخوابی وصف ناپذیر.
شب سختی بود .
🌷بعدهافهمیدم همه اون شش نفر یاشهیدشدن یا مجروح و اسیر دشمن. محمدعلی درست درنوک پیکان دشمن قرارگرفته بودوسپربلای همه شده بودومرتب آرپیچی میزدکه یهواز پهلوتیرخوردوبعدهم اونقدردشمن کاتیوشارو سرش ریخت که بابدن پرازجراحت گلوله آخرروبسختی زدو غرق درخون ازکوه پرت شد. مکث کردم اما با نهیب فرماندۀ دسته از منطقه خارج شدم.
عذاب وجدان داشتم.
تااینکه سالهابعداز رفقاخبردار شدم پیکرمحمد رو مدتها بعد از شهادت از ارتفاعات شهر حاج عمران پیدا کردن.
🌷 باورش سخت بود.
همه مطمئن بودیم از ده ها گلوله مستقیم کاتیوشا وخمپاره هایی که جلوی چشممون به محمدعلی اصابت کرد خاکسترشم به دستمون نمیرسه
امامعجزه وار بعداز مدتها پیکرش سالم برگشت .
🌷البته خودش توی وصیت نامش نوشته بود:
"اگرهزاربارکشته شوم خاکسترم باقی بماندبازهم زنده شوم بادشمنان اسلام به ستیزبرمی خیزم."
محمدعلی همونطورکه می خواست ۳روزبه محرم به شهادت رسیدوگمنام شد.اونم توی سرزمین اربابش حسین(ع).
اون شب محمدیک قطره آبم نخورد.
دادبچه های کم سن وسال.
بعدهادرخواب به یک نفرگفته بود:
بعدازتیرخوردنهای پیاپی ازکوه پرت شدم افتادم توی کانالی...
چندروزطول کشیدتا به شهادت رسیدم.
خوشحال بودم چون مادرم زهرا(س) کنارم بود.
۲۶ذی الحجه (به تاریخ ماه قمری)
سالگردشهادت شهیدبرزگر گرامی باد.
شهادتت مبارک داداشم💌
راوی:آقای خبیری
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
17.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#اصالت منتشر شد.
کاری از معاونت فرهنگی اجتماعی فراجا
🌸با ادای احترامِ تمام قد به چادر مادرانمان
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
صبح یعنى
همه ى شهر پراز بوى خداست
عابرى گفت که این مطلق نادیده کجاست؟
شاپرک پر زد و با رقص خود آهسته سرود
چشم دل باز کن این بسته به افکار شماست
سلام صبح تون بخیر
🕋 اللهم عجل لولیک الفرج
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
حضرت عیسی علیهالسلام با مادرش
مریم سلام الله علیها در کوهی به عبادت
خدا مشغول بودند و روزها را روزه میگرفتند
غذایشان از گیاهان کوه بود که حضرت
عیسی تهیه مینمود یکروز نزدیک غروب شد
عیسی مادرش را تنها گذاشت
و برای بدست آوردن سبزیجات کوهی رفت
هنگام افطار فرا رسید مریم سلام الله علیها
برخاست تا نماز بخواند ناگاه عزرائیل نزد
مریم آمد و بر او سلام کرد
مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب
بر من سلام کردی و با دیدن تو بیمناک شدم؟
عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم
مریم پرسید: برای چه به اینجا آمدهای؟
عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمدهام
مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده
تا پسرم نزد من بیاید
عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست و آنگاه
روح مریم سلام الله علیها را قبض نمود
عیسی علیهالسلام وقتی نزد مادر آمد
نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است
تصور کرد که مادرش خوابیده است
مدتی توقف کرد دید مادرش بیدار نشد
و وقت افطار گذشته است صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن
ندائی از بالای سرش شنید که مادرت
از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت
به تو پاداش میدهد
عیسی علیهالسلام با دلی سوخته به تجهیز
جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد
و غمگین بر سر تربتش نشست و گریه میکرد
و به یاد مادر گفتاری جانسوز میگفت
در این هنگام ندائی شنید سرش را بلند کرد
مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی
از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم!
از دوری تو سخت اندوهگین هستم
مریم سلام الله علیها فرمود: پسرم خدا را
مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد
عیسی علیه السلام گفت: مادر جان
با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی
مریم سلام الله علیها فرمود:
خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت
به من خورانید
عیسی علیهالسلام گفت: ای مادر
آیا هیچ آرزوئی داری؟
مریم سلام الله علیها گفت:
آرزو دارم یکبار دیگر به دنیا بازگردم
تا یک روز و یک شب را به نماز برآورم
ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ
به سراغت نیامده است هر چه میتوانی
توشه راه آخرت را با انجام اعمال نیک
از دنیا برگیر
↲منهاج الشارعین، منهج ۱۳
✧✾════✾✰✾════✾✧
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹چگونگی شهادت شهید مسعود_ملا
↩️در تنگه ابوقریب،گردان عمار با دوتیپ زرهی عراق درگیر شد.
گروهان«مسعود ملا» موند تو محاصره و مسعود تعدادی از نیروهایش را فرستاد عقب،
خود مسعود با یه سری از بچهها موندن وسط عراقیا ونبرد تن به تن کردند.
عراقیا که دیگه با ما یقه به یقه درگیر بودن،مسعود را بستن به رگبار و پهلو وسینه اش مجروح شد واسیر عراقیا شد!!!
دشمن بعثی ملعون دستای مسعود رو بست پشت نفربر و در حالی که مسعود زنده بود وفریاد یا زینب«س» داشت،اونو تا سه راهی فکه کشوندن وبعد آرزوی سوم مسعود برآورده شد،
دشمن بعثی در حالی که مسعود برلب فریاد یا حسین داشت،اورا دوره کرده وسرش را بریدند... .
💠خاطره آزاده جانباز مهدی سیفی
شهید«مسعود ملا» در وصیتنامه سراسر نورش نوشته است:
«پروردگارا، هم جراحت،هم اسارت و هم شهادت را روزی من کن ونگذار شرمنده مولایمان سیدالشهداء بشوم.»
مزار شهید:بهشت زهرا«س» قطعه ۴۰ ردیف ۵۲ ،شماره ۲۲ .
🌷شادی روح شهدا صلوات
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65