پارت (80)
جلد دوم کتاب ازقفس تاپرواز
خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر🌷
📝وقت پرواز
🌷در دهم شهریور سال۱۳۶۵قرار بر این شدکه چندین گردان به فرماندهی شهید کاوه در ارتفاعات حاج عمران عراق وارد عملیات بشن .
شهید برزگرخط شکن لشکرویژه شهید کاوه و از معدود کسانی بود که تا آخرین لحظات مبارزه کرد
🌷اون شب همه چیز به خوبی پیش رفت همه با نهایت عشق و توان در حال پیشروی بودیم تا زمانی که توی گوش رزمنده ها خبر هولناکی پیچید «فرمانده کاوه به شهادت رسید»
🌷بچه ها روحیۀ خودشونواز دست دادند، ورق برگشت
آتش دشمن هر لحظه سنگین ترازقبل می شد تا اینکه برای بیسیم چی پیغامی آمد:
سریعا عقب نشینی کنید و پیشروی نکنید تا در محاصرۀ دشمن قرار نگیرید.
🌷فرصت عقب نشینی کمترازاون چیزی شدکه فکرشومی کردیم
جوری که حتی نتونستیم هیچکدوم از شهیدا یا مجروحا رو از منطقه خارج کنیم، به ناچاربا باسرعت هرچه تمام رزمندهابه عقب برگشتند ولی چند تن از بچه ها در خط ّمقدم و تیررس دشمن وایستادند تا دشمن روسرگرم کنند ورزمندها بتونند از منطقه خارج بشن .
🌷یکی از این شش نفر «شهید محمدعلی برزگر »بود که با تمام قوا بدون ذره ای ترس دشمنوهدف گرفت وهجم زیادی ازآتش نثارشون شد.
ازمنورهای پیاپی دشمن وآتش سنگین دشمن اون شب منطقه حاج عمران مثل روزروشن شد.
بچه ها همه عقب نشینی کردن واون بسیجی ها برای نجات همرزماشون از جونشون گذشتند.
اونم باتشنگی وگرسنگی و بیخوابی وصف ناپذیر.
شب سختی بود .
🌷بعدهافهمیدم همه اون شش نفر یاشهیدشدن یا مجروح و اسیر دشمن. محمدعلی درست درنوک پیکان دشمن قرارگرفته بودوسپربلای همه شده بودومرتب آرپیچی میزدکه یهواز پهلوتیرخوردوبعدهم اونقدردشمن کاتیوشارو سرش ریخت که بابدن پرازجراحت گلوله آخرروبسختی زدو غرق درخون ازکوه پرت شد. مکث کردم اما با نهیب فرماندۀ دسته از منطقه خارج شدم.
عذاب وجدان داشتم.
تااینکه سالهابعداز رفقاخبردار شدم پیکرمحمد رو مدتها بعد از شهادت از ارتفاعات شهر حاج عمران پیدا کردن.
🌷 باورش سخت بود.
همه مطمئن بودیم از ده ها گلوله مستقیم کاتیوشا وخمپاره هایی که جلوی چشممون به محمدعلی اصابت کرد خاکسترشم به دستمون نمیرسه
امامعجزه وار بعداز مدتها پیکرش سالم برگشت .
🌷البته خودش توی وصیت نامش نوشته بود:
"اگرهزاربارکشته شوم خاکسترم باقی بماندبازهم زنده شوم بادشمنان اسلام به ستیزبرمی خیزم."
محمدعلی همونطورکه می خواست ۳روزبه محرم به شهادت رسیدوگمنام شد.اونم توی سرزمین اربابش حسین(ع).
اون شب محمدیک قطره آبم نخورد.
دادبچه های کم سن وسال.
بعدهادرخواب به یک نفرگفته بود:
بعدازتیرخوردنهای پیاپی ازکوه پرت شدم افتادم توی کانالی...
چندروزطول کشیدتا به شهادت رسیدم.
خوشحال بودم چون مادرم زهرا(س) کنارم بود.
۲۶ذی الحجه (به تاریخ ماه قمری)
سالگردشهادت شهیدبرزگر گرامی باد.
شهادتت مبارک داداشم💌
راوی:آقای خبیری
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
17.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#اصالت منتشر شد.
کاری از معاونت فرهنگی اجتماعی فراجا
🌸با ادای احترامِ تمام قد به چادر مادرانمان
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
صبح یعنى
همه ى شهر پراز بوى خداست
عابرى گفت که این مطلق نادیده کجاست؟
شاپرک پر زد و با رقص خود آهسته سرود
چشم دل باز کن این بسته به افکار شماست
سلام صبح تون بخیر
🕋 اللهم عجل لولیک الفرج
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
حضرت عیسی علیهالسلام با مادرش
مریم سلام الله علیها در کوهی به عبادت
خدا مشغول بودند و روزها را روزه میگرفتند
غذایشان از گیاهان کوه بود که حضرت
عیسی تهیه مینمود یکروز نزدیک غروب شد
عیسی مادرش را تنها گذاشت
و برای بدست آوردن سبزیجات کوهی رفت
هنگام افطار فرا رسید مریم سلام الله علیها
برخاست تا نماز بخواند ناگاه عزرائیل نزد
مریم آمد و بر او سلام کرد
مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب
بر من سلام کردی و با دیدن تو بیمناک شدم؟
عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم
مریم پرسید: برای چه به اینجا آمدهای؟
عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمدهام
مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده
تا پسرم نزد من بیاید
عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست و آنگاه
روح مریم سلام الله علیها را قبض نمود
عیسی علیهالسلام وقتی نزد مادر آمد
نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است
تصور کرد که مادرش خوابیده است
مدتی توقف کرد دید مادرش بیدار نشد
و وقت افطار گذشته است صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن
ندائی از بالای سرش شنید که مادرت
از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت
به تو پاداش میدهد
عیسی علیهالسلام با دلی سوخته به تجهیز
جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد
و غمگین بر سر تربتش نشست و گریه میکرد
و به یاد مادر گفتاری جانسوز میگفت
در این هنگام ندائی شنید سرش را بلند کرد
مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی
از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم!
از دوری تو سخت اندوهگین هستم
مریم سلام الله علیها فرمود: پسرم خدا را
مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد
عیسی علیه السلام گفت: مادر جان
با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی
مریم سلام الله علیها فرمود:
خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت
به من خورانید
عیسی علیهالسلام گفت: ای مادر
آیا هیچ آرزوئی داری؟
مریم سلام الله علیها گفت:
آرزو دارم یکبار دیگر به دنیا بازگردم
تا یک روز و یک شب را به نماز برآورم
ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ
به سراغت نیامده است هر چه میتوانی
توشه راه آخرت را با انجام اعمال نیک
از دنیا برگیر
↲منهاج الشارعین، منهج ۱۳
✧✾════✾✰✾════✾✧
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹چگونگی شهادت شهید مسعود_ملا
↩️در تنگه ابوقریب،گردان عمار با دوتیپ زرهی عراق درگیر شد.
گروهان«مسعود ملا» موند تو محاصره و مسعود تعدادی از نیروهایش را فرستاد عقب،
خود مسعود با یه سری از بچهها موندن وسط عراقیا ونبرد تن به تن کردند.
عراقیا که دیگه با ما یقه به یقه درگیر بودن،مسعود را بستن به رگبار و پهلو وسینه اش مجروح شد واسیر عراقیا شد!!!
دشمن بعثی ملعون دستای مسعود رو بست پشت نفربر و در حالی که مسعود زنده بود وفریاد یا زینب«س» داشت،اونو تا سه راهی فکه کشوندن وبعد آرزوی سوم مسعود برآورده شد،
دشمن بعثی در حالی که مسعود برلب فریاد یا حسین داشت،اورا دوره کرده وسرش را بریدند... .
💠خاطره آزاده جانباز مهدی سیفی
شهید«مسعود ملا» در وصیتنامه سراسر نورش نوشته است:
«پروردگارا، هم جراحت،هم اسارت و هم شهادت را روزی من کن ونگذار شرمنده مولایمان سیدالشهداء بشوم.»
مزار شهید:بهشت زهرا«س» قطعه ۴۰ ردیف ۵۲ ،شماره ۲۲ .
🌷شادی روح شهدا صلوات
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داره کم کم تموم میشه
یه سال چشم انتظارمون
یه چند روز دیگه مونده
تموم شه بی قراریمون
آروم آروم توی سینه م
به پا کن خیمه غم را
داری حس میکنی یا نه
صدا پای محرم رو
#محرم🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم🥀
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
اینا کی هستند میاری هيئت؟!
به سید میگفتند: اینا کی هستند میاری هيئت بهشون مسئوليت میدی؟!
میگفت: کسی که تو راه نیست،
اگر بیاد توی مجلس اهلبیت(ع)
و یه گوشه بشینه و شما بهش بها ندی، میره و دیگه هم بر نمیگرده!
اما وقتی تحویلش بگیری
جذب همین راه میشه...
شهید سیدمجتبی علمدار
شادی روحش صلوات🌹
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا....
هوای دوستای مجازیموداشته باش
هرکسی داندوخدای خودش
که چه دردیست درکجای دلش
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
برای اینکه اسرار زندگی را بهتر بشناسیم باید به سه مکان برویم:
١. بیمارستان
٢. زندان
٣. قبرستان
• از بیمارستان ودردانسانهای دردکشیده میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
• در زندان وانسانهای حبس شده درتنهایی میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
• در قبرستان وانسانهایی که دستشان ازدنیاوعزیزانشان کوتاست درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس چه بهتر كه برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
💞 بنی آدم و معلم بی توجه
ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ.
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ.
ﻣﻌﻠم گفت:
«ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.»
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ:
بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ
که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ
ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ.
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!»
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «یادم نمی آید.»
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «یعنی چی؟
این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟!»
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «ﺁخه مشکل ﺩﺍﺷﺘﻢ.
ﻣﺎﺩﺭﻡ مریض ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ کار می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ باید کارهای ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ برادرهایم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ببخشید.»
ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «ببخشید! همین؟!
مشکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی،
باید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می کردی.
مشکلات ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!»
ﺩﺭ این ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:
ﺗﻮ کز ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی
نشاید که ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ آدمی!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65