eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
11.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
7.2هزار ویدیو
1 فایل
سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
هم قد گلوله توپ بود . . . گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟ گفت: با التماس! گفتم: چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟ گفت: با التماس! به شوخی گفتم: می دونی آدم چه جوری شهید می شه؟ لبخندی زد و گفت: با التماس! تکه های بدنش رو که جمع میکردم فهمیدم چقدر التماس کرده . . . "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
۲۸ تیر ۱۴۰۲
💠 بزرگی‌میگفت: "شک نکن‌وقتی‌بہ‌یہ‌شہـیدفڪر‌ڪردی، یا اومدی کانالش چند‌لحظہ‌قبلش،، همون‌شهید‌داشتہ‌بہ‌تو‌فکر‌میکرده!" 🔺تاحالا به کدوم شهید فکر کردی؟؟ یا باهاش آشناشدی؟؟؟! "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
۲۸ تیر ۱۴۰۲
۲۸ تیر ۱۴۰۲
🍄وقتی دائم بگويى گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمیشوى، وقتی دائم بگويى وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی كنی، 🍄هیچوقت فردا فردانکن وقتی دائم بگويى فردا انجامش میدهم، آن فردای تو هیچ وقت نمیايد! 🍄وقتی صبحهااز خواب بیدار میشويم دوانتخاب داریم:👇 1⃣یا برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم، 2⃣یا بیدار شويم و رویاهايمان را دنبال كنیم. انتخاب با ماست! 🍄وقتی در خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند! زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست، امتحان ریشه هاست. ✍ پروفسور یحیی باقرزاده "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
۲۸ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹ تیر ۱۴۰۲
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی یادمه بچگیام ؛با پدرم رفته بودیم شهربازی، توی صف خرید بلیط ، يه زن و شوهر با ٤ تا بچه شون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و مسئول باجه قیمت بلیط هارو بهشون گفت، ناگهان رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت،معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند...!! ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس ١٠ تومانی بیرون آورد و روی زمین انداخت، سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد. مرد که متوجه موضوع شده بود، بهت زده به پدرم نگاه کرد و گفت: متشکرم آقا...!! مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچه هايش شرمنده نشود، کمک پدرم را پذیرفت؛ بعد ازينکه بچه ها همراه پدر و مادرشان داخل شهربازی شدند، ما آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم. "آن زیباترین شهربازی بود که به عمرم رفته بودم" سعی کنیم ثروتمند زندگی کنیم ، بجاى آنكه ثروتمند بمیریم. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
۲۹ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹ تیر ۱۴۰۲
🔹یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس به نام سرکار خانم موسوی تعریف می کردند که : 🔹یک روز که در بیمارستان بودیم حمله شدیدی صورت گرفته بود... 🔹مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند.اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. 🔹در بین همه آنها وضع یکی از آنها خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود... 🔹وقتی جراح این مجروح را دید به من گفت که بیارمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. 🔹من آن زمان چادر به سر داشتم.دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم . 🔹همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را در بیاورم، مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: ❣"من دارم می روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم." 🔹چادرم در مشتش بود که شهید شد. 👈 از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم. 📗کتاب کلید اسرار _ ص ۳۷۶ "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
۲۹ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹ تیر ۱۴۰۲
برخی خوب یاد گرفته اند برانداز کردن دیگران را! یک خط کش در دست راست ! یک ترازو در دست چپ! اندازه می گیرند و وزن می کنند آدم ها را رفتارشان را انتخاب هایشان را تصمیم هایشان را حتی قضا و قدرشان را !! به رفیق یک تیکه سنگینی می اندازند، بعد می گویند خیر و صلاحت را می خواهم ! غافل از اینکه چه برسر او آورده ! در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهد آن یکی را به ازدواج نکرده اش این یکی را به ازدواجی که کرده آن دیگری را... به بچه ای که نیاورده محکومش می کند نسخه برای روابط دیگران می پیچد یکی هم نیست گوشش را بگیرد که : آهای! چندبار به جای او بوده ای که حالا اینطور راحت نظر می دهی حواس عده ای نیست که چه راحت با حرفی که در هوا رها میکنند چگونه یک نفر را به هم می ریزند چندنفر را به جان هم می اندازند چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذارند چقدر زخم میزنند... حواسشان نیست که آنهافقط می گویند و رها میکنند و رد می شوند اما یکی ممکن است گیر کند بین کلمه هایش بین قضاوت هایش بین برداشت هایش دلی که می شکند ارزان نیست... خدایا.... ! قاضی تویی کمک کن" هیچوقت قضاوت نکنیم" "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65 ‎‎‌
۲۹ تیر ۱۴۰۲
اسامی هم محلیهای شهیدبرزگرکه به شهادت نائل آمدند. (به ترتیب تاریخ وزمان شهادت) ۱-محمدجعفرافتاده فلاح⚡️۱فرزند ۲-مسلم بزم آرا ⚡️۴فرزند ۳-رضامتقی روشن ⚡️۶فرزند ۴-محمدرضامهربان ⚡️۵فرزند ۵-علی اصغرکوهی ⚡️۲فرزند ۶-حیدرعلی بزم آرا ⚡️۳فرزند ۷-ابوالفضل آشفته ⚡️مجرد ۸-علی اصغر ریاحی ⚡️۴فرزند ۹-محمدعلی برزگر ⚡️مجرد ۱۰-محمدصفدری ⚡️۲فرزند ۱۱-برات عیدی ⚡️۴فرزند ۱۲-عباس پهلوان ⚡️۶فرزند ۱۳-علی فلاح ⚡️مجرد بمناسبت بزرگداشت مسلم ابن عقیل میخوام ازشهیدمسلم بزم آرا براتون بگم. جنگ صدام علیه ایران شده بودوامام فرمان تشکیل بسیج مردمی داده بود. عده ای ازدفتراعزام به روستای ما اومدن تاهرکسی دوست داره داوطلب بشه وخودشو برای دفاع ازکشورش آماده کنه. یادمه خیلی ازمردای رستم آباد توی مسجدجمع شده بودیم. اون بسیجی بعدپایان کلامش گفت: خوب...گفتنیهاروگفتیم ؛شهادت؛گمنامی؛جانبازی ؛اسارت و....ممکنه دراین جنگ براتون رقم بخوره. حالا بااین وجودهرکس داوطلب میدان هست بسم الله. هرکس مایله دستشوبالاببره تافردا تشریف بیاره ثبت نامش کنیم برای جبهه. به ثانیه نکشید که مسلم دستشو بردبالا . مسلم ۴تادخترداشت بعدمسلم یکی یکی ازجابلندشدیم تاجاییکه که تاپایان جنگ ۹۰درصد ازمردای روستاعازم جبهه شدند. دخترآخرِمسلم چندماهه بودکه از پدریتیم شد. این شاهکاردست صدام است که چندین پدرومادر؛ ۱۰همسر۳۷فرزند؛ و ده ها خواهر وبرادر وچندجانباز دررستم آباد۱۰۰خانواری داغدار عزیزانشان شدند. راوی:هیبت الله برزگر "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
۲۹ تیر ۱۴۰۲
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕯پنجشنبه است 🥀به یاد آنهایی 🥀که دیگر میان ما نیستند 🥀و هیچکس نمیتواند 🥀جایشان را در قلب ما پر کند 🥀نثار روح، علما، شهدا، صلحا،، پدران و مادران آسمانی 🥀فرزندان خواهران وبرادران درگذشته روحشون شاد یادشون گرامی خداوند بیامرزدشان و بیامرزدمان "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
۲۹ تیر ۱۴۰۲