eitaa logo
🇮🇷شهدای گمنام و مدافعان حرم🇮🇷
332 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
60 فایل
💐حرم مطهر امام زادگان،هاشم ابن علی علیه السلام و فاطمه بنت العسکری سلام الله علیها،مرقد مطهر شهدای گمنام و مدافعان حرم💐 🌹ارتباط با ادمین🌹 📲 @mahmood_S64
مشاهده در ایتا
دانلود
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊️ 🦋 به‌ قلبت‌ نگاه‌ میڪند! اگر جایی‌ برایش‌ گذاشته‌ باشی می‌آید، می‌ماند، لانه‌میڪند؛ تا شهیدت ڪند :) 🦋✨ ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
| بازگشت به آغوش امام میگویند ولایت فقیه خط قرمز مرتضی بود! ولایت فقیه بود و فرمایشات آقا و تأکید مرتضی مسیب زاده...🍃✨ وقتی ولایت در زندگی‌‌ات حرف اول را بزند، دنیایت متفاوت خواهد شد... اشک و لبخندت، تازه معنا پیدا میکنند و میفهمی باید برای چه زندگی کنی! آن وقت است که دیگر برای افق های کوچک حیف هستی و باید برای خودت آرزوهای بزرگ داشته باشی...💎 شبیه آن روز استثنایی برای مرتضی در حرم امام رضا علیه‌السلام، وقتی که پای سفره عقد به اسما گفته بود برایش دعای شهادت کند... دعای شهادتی که زود مردن نیست خوب مردن است یا به تعبیر دقیق تر زنده شدن🥲 و مرتضی این را خوب می‌دانست که در تمام این سالها شهادت را نه فقط به عنوان دعای قنوت نمازش بلکه یک افق و هدف دست یافتنی می‌دانست که برای رسیدن به آن باید جهاد کرد. جهادی که روزی او را به پایگاه بسیج و کانون های فرهنگی کشانده بود و روزی دیگر عازم سفر سوریه کرده بود تا در کنار محمودرضا بیضایی مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام باشد❤️‍🩹 و همین جهاد سخت و شیرین بود که درست در روز رحلت حضرت امام 'رحمة الله علیه' ، ابراهیم را به آغوش آقاروح الله بازگرداند🕊✨ تا هم ابراهیم از امام تشکر کند که مسیر جهاد را به او آموخت و هم امام از ابراهیم برای اینکه پای کار آقاسیدعلی ماند. و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
. ✨💎بخشی از وصیت‌نامه شهید مرتضی مسیب زاده: •شدیدا نیازمند، خیرات و مجالس روضه هستم، مرا فراموش نکنید! خواهرانم برای دیگران در نماز و حجاب الگو باشید... •دوستان و همرزمان بزرگوارم، خدا را شاهد میگیرم که خود را لایق جمع معنوی و شما نمی دیدم این را لطف پروردگار می دانسته ام که توفیق همنشین بودن با شما را برایم رقم زده است. •اگر توفیق دستبوسی امام خامنه‌ای را داشتید، سلامم را به ایشان برسانید. امیدوارم، مانند دوستان شهیدمان عمر من نیز به شهادت ختم شود. انشاءالله. ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
20.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کوتاه شهیدانه زیستن 🔸شهید سید علی‌اکبر ابوترابی ▫️روایتی از شهید سید علی‌اکبر ابوترابی ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 روز شمار ، و شهدا؛ ____🎀🎀🎀🎀🎀_____ 🗓 ( ۲۵ مهر ماه ) 🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺 🖌۱• شهادت خلبان علی رنجبر طره‌ای (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۵۹ ه. ش) 🖌۲• عملیات عاشورا (میمک) (۱۳۶۳ ه. ش) 🖌۳• حضور مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) در یادمان شهدای پاوه (۱۳۹۰ ه. ش) 🌷🪴🌻🌷🪴🌻🌷🪴🌻 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🦋🦋🦋 🪶🪶🪶 🕊🕊🕊 🏭 پدرش صاحب کارخانجات عظیم ماشین‌سازی فیات بود و یکی از ثروتمندترین انسان‌های دنیا. 💰قرار بود ثروتی که تو توی خوابت هم نمی‌بینی،یکجا به او برسد.ثروتی معادل سه برابر درآمد نفتی ایران. 🔺اما این شرط دارد.شرطش هم دست برداشتن ادواردو از ایمان و اعتقادش بود... 📘برشی از کتاب⬆️ عنوان کتاب: من ادواردو نیستم ناشر:گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی📑 ✅ ❤️🧡💛💚💙💜🤍🤎 ۱۰۱۴ روز ( ۲ سال و ۹ ماه و ۱۰ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است. 💐🌹🍀💐🌹🍀💐🌹🍀 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 🤲 بسم رب الشهدا ‍ 🎬 🗓 چهار شنبه : ۲۵ مهر ماه ۱۴۰۳ 🇮🇷 📎 لیلا چهل روزه شده بود که تازه او آمد . نصفه شب آمده بود رفته بود خانه ی مادرش . فردا صبح پیش من آمد ، خیلی عادی ؛ نه گُلی ، نه کادویی . صدایش را از آن یکی اتاق می شنیدم که داشت به پدرم می گفت " حاج آقا ، اصلاً نمی دانم جواب زحمت های شما را چه طور بدهم . " پدرم گفت " حرفش را هم نزنید بروید دخترتان را ببینید . " وقتی وارد اتاق شد ، من بهت زده به او زل زده بودم . مدت ها از او خبری نداشتم ، فکر می کردم شهید شده ، مفقود یا اسیر شده . آمد و لیلا را بغل کرد . بغلش کرده بود و نگاهش می کرد . از این کارهایی هم که معمولاً پدرها احساساتی می شوند و با بچه ی اولشان می کنند ، گازش می گیرند ، می بوسند ، نکرد . فقط نگاهش می کرد . من هم که قبل از آن این همه عصبانی بودم انگار همه عصبانیتم تمام شد . آرامشش مرا هم در بر گرفته بود ، فهمیدم عصبانیتم بهانه بوده . بهانه ای برای دیدن او و حالا که دیده بودمش دیگر دلیلی برای عصبانیت نداشتم . به قول مادربزرگم مکه رفتن بهانه بود ، مکه در خانه بود . هنوز دو روز نشده بود دوباره رفت . وقتی داشت می رفت گفتم " من با این وضعیت که نمی توانم خانه ی پدرم باشم . شما منو ببر توی منطقه ، آن جایی که همه خانم هایشان را آورده اند . " احساس می کردم تولد لیلا ما را به هم نزدیک تر کرده و من حق دارم از او بخواهم که با هم یک جا باشیم . فکر می کردم لیلا ما را زن و شوهر تر کرده است . گفتم " تو خیلی کم حرفهایت را می گویی . " خندید و گفت " یک علت ابراز نکردن من این است که نمی خواهم تو زیاد به من وابسته شوی . " گفتم " چه تو بخواهی چه نخواهی ، این وابستگی ایجاد می شود . این طبیعی است که دلم برای شما تنگ شود . " گفت " خودم هم این احساس را دارم . ولی نمی خواهم قاطی این بازی ها شوم . از این گذشته می خواهم بعدها اگر بدون من بودی بتوانی مستقل زندگی کنی و تصمیم بگیری . " گفتم " قبلاً فرق می کرد اشکالی نداشت که من خانه پدرم بودم ، ولی حالا با یک بچه " گفت " اتفاقاً من هم دنبال یک خانه ی مستقل هستم . " گفتم " مهدی گاهی حس می کنم نمی توانم درونت نفوذ کنم " گفت " اشتباه می کنی . به ظواهر فکر نکن . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📕📔📓📒📙📘📗 ✅پايان قسمت هفتم داستان زندگي 🔰 🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ماجرای رجب‌علی غلامی شهید افغانستانی که در دوران دفاع مقدس به‌ خاطر باز کردن معبر مین بر روی سیم‌های خاردار خوابید تا همرزمان ایرانی‌اش بتوانند از روی او عبور کنند 📙برگرفته از کتاب غریب قریب. اثر گروه شهید هادی ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
جنگ که شروع شد یک معلم ساده بود. یک جوان معمولی. کشتی را هم به خاطر کمردرد ترک کرده بود. یکباره توی جنگ رشد کرد. پله پله بالا رفت و اوج گرفت. در اخلاق و معنویات الگوی همه شد. اخلاص عجیب او زبانزد شده بود. خیلی ها از او درس زندگی آموختند و ابراهیم را الگوی خود قرار دادند. به قول پیر و مراد انقلاب: او یک آدم معمولی بود که به یک ولی الهی تبدیل شد ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔹زمانی که سید احمد در بیمارستان ایرانمهر تهران بستری بود دکتر گفت قطع نخاع شده ای سید احمد به محض شنیدن این حرف گفت خدایا راضیم به رضای تو اگر خوب شدم به جبهه می روم و اگر شهید هم شدم خوشحال و شاکرم. 🔸محاصره آبادان در عملیات ثامن الائمه شکسته شد بر بالینش رفتم و به او گفتم سید احمد آبادان آزاد شد. 🔹امشب مردم به پشت بامها می روند و تکبیر می گویند از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شد و گفت هر وقت صدای تکبیر مردم بلند شد پنجره را باز کن می خواهم صدای آنها را بشنوم. 🔸با بلندشدن بانگ تکبیر مردم پنجره را باز کردم او به محض شنیدن فریاد الله اکبر مردم دستش را گره کرد و تمام توانش را در حنجره اش جمع کرد و فریاد زد الله اکبر... 🔹با سومین تکبیر صدایش قطع شد من فکر کردم خسته شده و خوابش برده از اتاق بیرون رفتم وضو گرفتم و گوشه ای مشغول خواندن دعای توسل و زیارت عاشورا شدم وقتی که به اتاق برگشتم دیدم چند دکتر و پرستار دور تا دور تختش ایستاده اند سراسیمه خودم را به بالای سرش رساندم او چشمهایش را بسته بود و در کمال آرامش به آرزویش رسید. 🔸سومین بانگ تکبیر آخرین سخنی بود که او قبل از شهادتش بر زبان جاری کرده بود. 💢راوی برادر شهید... 🌹 🌹 یادش با صلوات و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
49.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کرامت عجیب یک شهید در میبد یزد 🔸 شهیدی که در خواب در دستان مادرش تربت گذاشت و بعد از بیداری تربت در دستان مادر شهید بود. ■ تکه های تربت رو نشون می ده😭 🩸شهید احمد غفوری پور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
برای چه آمده ام؟ ✍🏻 شهید بهشتی 🔶هر انسانی اگر بپرسد که 🔷من برای چه به دنیا آمده‌ام؟ 🔶می‌گویم،برای تلاشِ پُرنبرد و پررنج 🔷در راه تکامل خویشتن و انسانیت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol