eitaa logo
🇮🇷شهدای گمنام و مدافعان حرم🇮🇷
333 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
4.8هزار ویدیو
60 فایل
💐حرم مطهر امام زادگان،هاشم ابن علی علیه السلام و فاطمه بنت العسکری سلام الله علیها،مرقد مطهر شهدای گمنام و مدافعان حرم💐 🌹ارتباط با ادمین🌹 📲 @mahmood_S64
مشاهده در ایتا
دانلود
فتنه اکبر.mp3
8.96M
√ فتنه ی اکبر آخرالزمان چیست؟ √ جنس حمله‌ها در این فتنه‌ها چیست؟ √ چگونه می‌توان آنها را تشخیص داد؟ | و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
شهید حسین فهمیده.mp3
18.53M
. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: ⚜ 🔹قسمت دوم🔹 ❤️شهید فهمیده❤️ (ماجرای رفتن به جبهه و شهادت) 🔴 محمد حسین به فرمانده گفت: چیکار به سن و سالم داری؟من اومدم فرمان امام روی زمین نمونه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 🤲 بسم رب الشهدا ‍ 🎬 🗓 سه شنبه : ۱۷ مهر ماه ۱۴۰۳ 🇮🇷 📎داشته باشم یک روز گفت " می خواهی برویم بیرون ؟ امروز را می توانم خانه بمانم . " قرار شد یک گشتی توی شهرهای اطراف بزنیم . من هم از خدا خواسته سالاد الویه درست کردم که ظهر بخوریم . از اهواز راه افتادیم طرف دزفول . دزفول را با موشک می زدند . از کنار ساختمانی رد شدیم که ده دقیقه قبلش موشک خورده بود . گفتیم این جا که نمی شود . جای گشتن نبود ، همه جا سنگر و همه ی آدم ها نظامی . حداقل برویم مزار شهدا فاتحه ای بخوانیم . ظهر هم شده بود . همان جا ناهار را خوردیم . حاشیه ی قبرستان . پیش خودم گفتم " این جا درِ غذا را بردارم پر خاک می شود . " هیچ خوشم نمی آمد آن جا غذا بخوریم اما چاره ای نبود . با اکراه چند لقمه خوردم . گفتم نکند فکر کند دارم لوس بازی در می آورم . چند لقمه هم او خورد . زیاد هم حرف نزدیم 📕📔📓📒📙📘📗 ✅پايان قسمت دوم داستان زندگي 🔰 🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📚 روز شمار ، و شهدا؛ ____🎀🎀🎀🎀🎀_____ 🗓 ( ۱۸ مهر ماه ) 🌸🌼🌺🌸🌼🌺🌸🌼🌺 🖌۱• ولادت شهید مهدی زین‌الدین (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۳۸ ه. ش) 🖌۲• اشغال منطقه موسیان توسط ارتش رژیم بعث عراق در روز‌های آغاز جنگ (۱۳۵۹ ه. ش) 🖌۳• شهادت ماشاالله رحیمی بیدگلی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۴ ه. ش) 🌷🪴🌻🌷🪴🌻🌷🪴🌻 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🦋🦋🦋 🪶🪶🪶 🕊🕊🕊 🥀🕊 🌷🌿پیکر شهید محمدرضا شفیعی پس از شهادت آنچنان تازه و معطر باقی می ماند که صدام به سربازان خود دستور می دهد که پیکر این شهید را در برابر آفتاب قرار دهد تا بپوسد و وقتی این کار نیز به سرانجام نرسید دستور میدهد که بر روی پیکر این شهید اسید بپاشند که با این کار نیز آسیبی به بدن شهید نمی رسد و جسد تازه و معطر این شهید بعد از گذشت ۱۶ سال به وطن برمی گردد. 🤲شادی‌ روح مطهر شهدا‌ صلوات ❤️🧡💛💚💙💜🤍🤎 ۱۰۰۷ روز ( ۲ سال و ۹ ماه و ۳ روز ) از آرام گرفتن کبوترهای خونین در سرزمین حماسه و ایثار گذشته است. 💐🌹🍀💐🌹🍀💐🌹🍀 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📔 | 📚 عنوان کتاب:نخل سوخته 🔻زندگینامه و خاطراتی از شهید محمدحسین یوسف الهی است. شهید «» قائم مقام فرمانده واحد اطلاعات و عملیات لشگر ۴۱ ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در سال ۱۳۴۰ در شهر «کرمان» متولد شد. ✍ نویسنده:مهدی فراهانی ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شنیدنی از تفحص شهداء🥀 خادم‌الشهید حاج محمود شاهپورزاده از جمله کسانی است که سالهاست در کمیته جست و جوی مفقودین ، عاشقانه قدم بر می‌دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔹️محمدتقی خیلی باغیرت بـود. یک روز همراه خواهرانم رفته بودیم خانه‌اش. خـانه هم مقداری گرم شده بود. 🔹️بهش گفتم: «محمد! پنجره را باز کن تا هـوای تازه داخـل اتاق بیاید.» 🔹️با خنـده‌اش فهمیدم که این کار را نمی‌کند؛ چون اتاقشان طوری بود که از بیرون خانه دید داشت. 🔹️خیلی کیف کردم؛ بلند شدم بوسیدمش! گفتـم: «قـربونت بـرم داداش با غیـرت خـودم. ما حجابمان را رعایت می‌کنیم؛ تو بلند شو پنجـره را بـاز کن.» راوی:خواهرشهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
📚 🤲 بسم رب الشهدا ‍ 🎬 🗓 چهار شنبه : ۱۸ مهر ماه ۱۴۰۳ 🇮🇷 📎از قدیم گفته اند آدم ها توی سفر بیش تر با هم آشنا می شوند . سفر سوریه هم همین خوبی را برای ما داشت . گفتند از طرف سپاه یک مأموریتی به چند نفر داده اند ، گفته اند خانم هایتان را هم می توانید ببرید . یک هفته قبلش به من گفت از دکتر بپرسم با توجه به اینکه بچه ای در راه دارم آیا می توانم سوار هواپیما شوم . مشکلی نبود . سوریه که رسیدیم فهمیدم آن ها برنامه شان این است که ما را سوریه بگذارند و خودشان بروند لبنان . یک روز و نصفی قبل از رفتن به لبنان و دو روز بعدش با هم بودیم . خوش حال بودم ، خیلی . از دو چیز ؛ یکی زیارت حضرت زینب و رقیه . دیگر ، فرصتی که پیش آمده بود تا با هم باشیم . آن قدر ذوق کرده بودم که می گفتم اصلاً همین جا در هتل بمانیم . لازم نیست مثلاً برویم خرید یا این جور کارها . 📕📔📓📒📙📘📗 ✅پايان قسمت سوم داستان زندگي 🔰 🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌