امام جماعت يكي از مساجد شيراز مي گفت: «در اولين روزهاي پس از فتح خرمشهر پيكر 28 تن از شهداي عمليات آزادسازي خرمشهر را به شيراز آورده بودند. پس از اين كه خيل جمعيت حزب الله در قبرستان دارالرحمه ي شيراز بر اجساد مطهر و گلگون اين شهيدان نماز خواندند. علماي شهر كه در مراسم حضور داشتند، مسئوليت تلقين شهدا را بر عهده گرفتند، از جمله خود من.
وقتي درون قبر رفتم و شروع به تلقين شهيدي كردم، با صحنه اي بس عجيب و تكان دهنده مواجه شدم، تا جايي كه ناچار شدم به دليل انقلاب روحي، تلقين را نيمه كاره رها كنم و از قبر بيرون بيايم.
ماجرا اين بود كه هنگام قرائت نام مبارك ائمه در تلقين، تا به اسم مبارك حضرت صاحب الزمان (عج) رسيدم، مشاهده كردم كه شهيد انگار زنده است، لبخندي زد و سرش را تا نزديكي سينه به حالت احترام پايين آورد.»
#صلی الله علیڪ یا بقیة الله
نثار ارواح طیبه ے شهدا صلوات
#براساس_واقعیت
حال این روزهایمان...
دختر خانم چادری در کلاس منتظر استاد نشسته بود.
طبق اکثر روزهای گذشته تنهابود نه اینکه همکلاسی هایش تمایلی به برقراری ارتباط با یکدیگر نداشته باشند، نـه اتفاقا همه ی کلاس باهم متحدبودندو به قول معروف حسابی باهم بگو بخندداشتند
امـا دخترداستان ما تنها بود
چرا..؟
چون از آنجایی که تنها دختر چادری و ساده ی کلاسشان بود هیچکدام از همکلاسی هایش تمایل ارتباط برقرارکردن با او رانداشتند و نگاه هایشان هم به او دوستانه نبود ...
استاد غرغر کنان وارد کلاس شد همه کنجکاوشدند ببینند چه اتفاقی افتاده که استاد صبور و مهربان این گونه ناراحت و ناراضی است...
استاد سلامی گفته یانگفته دانشجویان را مخاطب قراردادو شروع کرد به صحبت کردن..
صحبت هایی که کلمه به کلمه اش حال دختر چادری قصه ی مارا دگرگون کرد
هرچه بیشترمیگفت دل دختر بیشتر برای غریبیشان میگرفت..
علت ناراحتی اول صبح استاد نصب کردن نام شهدا به روی سردر کلاس های دانشگاه بود...
جدیدا سردر هرکلاسی به نام شهیدی مزین شده بود وحال استاد که اول صبح بااین صحنه مواجه شده بود بسیار ناراضی بود و شروع کرده بود به تمسخر...
میگفت: اسم شهدا رو نوشتن روی هرکلاس انگار پایگاه بسیج گیر آورده باشن اینجا دانشگاهه و...
در یک سمت کلاس دانشجویانی بودند که در تایید حرفش همگی میخندیدند...
و درسمت دیگر دختر چادری بود که جو کلاس برایش سنگین شده بود اما در آن لحظه شهامتش رانداشت جواب کوبنده ای در مقابل توهین های استادش به شهدارا بدهد...
چرا..؟
چون تک و تنهادرمیان عده ای بود که همگی عقایدش رابه تمسخرگرفته بودندومیخندیدند..
ترسید از توهین شنیدن...
ترسید از موردتمسخرقرارگرفتن...
و درآن لحظه چقدر غریب بودند شهدایمان که حتی از نوشتن نامشان برروی کادرمستطیل شکل کوچک و نصب ان برروی سردر کلاسها همگی ناراضی بودند و آوردن نام شهدا را مناسب محیط دانشگاه نمیدانستند...
و چقدر غریبتر بودند آنجا که دختری که ادعای مذهبی بودن ادعای عاشق شهدا بودن میکرد درمقابل توهین به شهدا دم نزد و سکوت کرد...
سکوت کرد درمقابل عده ای که نمیدانستند یا خود را به ندانستن زده بودند از اینکه اگرمیتوانند امروز باآرامش تدریس کنند، باآرامش برروی صندلی های کلاس درس بنشینند و پیشرفت کنند همگی مدیون این شهدایی هستیم که حال از بودن نامشان برروی سردر کلاس ها ناراضی هستند...
شهدا شرمنده ایم از کارهای این روزهایمان..😔
✏️.بانوے بی نشان
❁﷽❁
گذشت غدیر و خبر از یار نیامد
بر زخم دل #فاطمه غمخوار نیامد
چند روز دگر مانده ڪه با ناله بگوییم
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج❤️🍃
@shahid_beyzaii
✾ #شب است و
✾سکوت است و
✾ماه است و
#مــن
✾فغان و
✾غم و
✾اشک و
✾آهَست و
#مـــن
🌹شب و خلوت و #بغض نشکفتهام
🌷شب و مثنوی های ناگفتهام
🌹شب و نالههای نهان در گلو
🌷شب و ماندن #استخوان در گلو
🌹مرا کشت خاموشی نالهها
🌷دریغ از فراموشی لالهها
🌹کجا رفت تأثیر سوز و #دعا
🌷کجایند #مردان بی ادعا
🌹کجایند شورآفرینان عشقــ❤️
🌷 #علمدار مردان میدان عشقــ
🌹کجایند مستان جام الست
🌷دلیران عاشق، #شهیدان مست
🌹همانان که از وادی دیگرند
🌷همانان که #گمنام و نام آورند
#شبتان_شهدایی
@shahid_beyzaii
هدایت شده از کف خیابان🇵🇸
شهید محمودرضابیضائی:
طبق قرار شبانه هرکس ۵ صلوات به نیابت از #شهید_بیضائی جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج»
» اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم »
@shahid_beyzaii