#حدیث
✅امامکاظم (ع) فرمودند:
🍀لانَجاةَ إلاّ بِالطّاعَةِ
🌿از نجات خبری نیست مگر طاعت و بندگی داشته باشید.
📗الكافي (ط - دارالحديث)، ج1، ص: 37
🔆طاعت و بندگی
با"دلم میخواهد"ها
همخوانی ندارد بلکه باید
ببینیم"خدا چه می خواهد" .
❣❣❣
@shahid_beyzaii
همیشه میگفت فرمانده باید #خونسرد باشه تا بتونه خوب فکر کنه و نیروهاش رو تو #بدترین شرایط جمع و جور کنه
فرمانده که تو میدون #آروم باشه نیروهاش هم راحتتر میجنگند...!
بعد از درگیری یک ساعته با مهاجمین #داعشی از ناحیه #پهلو مورد اصابت قرار گرفت، گلوله وارد #ریه سمت چپ ایشان شد که باعث خونریزی شدید شده و بعد از حدود بیست دقیقه ایشان به #شهادت می رسد.
#شهید_مرتضی_حسین_پور
🍃🌹🍃🌹
@shahid_beyzaii
💠پدر بزرگوار شهید محسن حججی:
🌷زمانی که بنّایی میرفتم محسن گاهی میگفت: بابا امروز کارگر نگیر.
من میام.
منهمیشه مزد کارگرها را قبل از اینکه لباسهایشان را عوض کنند میدادم. به این حدیث معصوم(ع) در کارم پایبندم که میفرمایند؛ مزد کارگر را بدهید قبل از اینکه عرقش خشک بشود.
برای محسن هم همینطور بودم.
ولی نمیدیدم پول خرج کند. زیرنظرش میگرفتم میدیدم نه کفش و لباسش عوض میشود نه اصفهان میرود.
به مادرش میگفتم:عجب مُشت بستهای داره. خیلی سِفته.
🌷بعدها فهمیدم که پول هایش را توی اردوهای جهادی موسسه خرج کرد.
بااین حال آدمی نبود که از من درخواست کند برایش چیزی بخرم.
وقتی میخواست کامپیوتر بخرد باهم رفتیم دید و انتخاب کرد. دیدم مِنمِن میکند. گفتم: پول کم داری؟
بقیه اش را گذاشتم و کامپیوتر خرید
💠خواهر بزرگوار شهید حسین معز غلامی:
🌷هروقت حسین به سوریه میرفت دست به دامن یک شهید میشدم
بار اول متوسل به شهید آقامحمودرضا بیضائی شدم که حسین سالم بیاد
بار دوم متوسل به شهید آقاجواد الله کرم شدم و حسین سالم بیاد و نذرم در هر بار ادا می کردم
بار آخر شهید سجاد زبرجدی رو انتخاب کردم
که حسین سالم برگرده شله زرد بپزم و به نیت ایشان پخش کنم.
چندشب قبل از شهادت حسین خواب دیدم شهید سجاد زبرجدی در عالم رویا به من گفتن نذرت قبول شده ادا کن.!!
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اولین_انتشار🌺🍃
#اربعین
مداحی شهید حسین معزغلامی درنجف(درخانه یکی از اهالی نجف)
برمشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
کف خیابان🇵🇸
معرفی #کتاب 📗 تو شهید نمی شوی روایت حیات جاوادنه #شهید_مدافع_حرم محمود رضا بیضائی 〰〰〰 #شهادت در راه
بخشهایی از #کتاب تو شهید نمیشوی
از زبان برادر #شهید_مدافع_حرم
محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام میاندیشید، مطالعات دینی و سیاسیاش تعطیل نمیشد و با زبان عربی و لهجههای عراقی و سوری آشنایی داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال 1390 برای یاری جبهه مقاومت و دفاع از حریم آلالله(ع) آگاهانه عازم سوریه شد. در آخرین اعزامش که دی 1392 بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بیبازگشت است.
محمودرضا عاشق دعای کمیل بود و همواره میگفت باید عمق معنای آن را دریافت. او نمازش را با حال و به زیبایی و با تامل میخواند. از مریدان حضرت آیتالله مولانا در تبریز بود و مسافت قابل ملاحظهای را طی میکرد تا نماز را با ایشان به جماعت بخواند.
محمودرضا با همه خصلتهای عرفانی اش ، هرگز تظاهر به عارفمسلکبودن نمیکرد و در راه عرفان اهل دار و دستهای نبود و در اصل اهل آن معرفتی بود که آن را از اهلبیت(ع) کسب کرده و گرفته بود. با این همه، اهل زندگی عادی هم بود. مثلا در عین حالی که ورزش کاراته را خوب کار کرده بود اما از علاقهمندان به بستکبال هم بود؛ بویژه بستکبال آمریکا که مسابقاتشان را سخت دنبال میکرد. به سیاهپوستهای بسکتبالیست آمریکا علاقه ویژهای داشت، بویژه به یکی از آنها که مسلمان مقیدی بود و نماز جمعهاش ترک نمیشد.
اهل فوتبال هم بود و معلومات فوتبالی بالایی نیز داشت.
با این همه شوق و علاقه و شیفتگی، همین که به سپاه رفت، چنان فوتبال و سایر علایق را فراموش کرد که انگار هرگز در بند و علاقهشان نبوده است. در واقع سپاهیشدن او نقطه عطفی در زندگیاش بود که توانست او را متحول کرده و به رشد و تکامل برساند.