🍁جمعه
همه با هم میاییم
به عشق
#حضرت_روح_الله
#لبخند_آقامون_سیدعلی
تمام #شهدا...
و به نیابت از
شهدای #مدافع_حرم
که پای ثابت « #روز_قدس » بودند
#عـبادت_خالصـانه
✍»حضرت فاطمه زهرا (س)
❤️»هرڪه عـبادت خالصانه خود را
به درگاه خدا فــرا برد خداوند عزّ و
جلّ بهترين ڪارى را ڪه به صلاح
اوست بــرايش فرو فرستد
📚»ميزان الحکمه ج ۴ص۴۹
#باعلماء
🏴 پیام رهبرانقلاب در پی شهادت مظلومانه امام جمعه کازرون
◾️ حضرت آیتالله خامنهای در پیامی شهادت مظلومانه امام جمعه کازرون جناب حجةالاسلام آقای حاجشیخ محمد خرسند را تبریک و تسلیت گفتند.
📝 متن پیام به این شرح است:
◾️ بسماللهالرحمنالرحیم
شهادت مظلومانهی امام جمعهی فعّال و موفّق کازرون، جناب حجةالاسلام آقای حاجشیخ محمد خرسند رضواناللهعلیه را به عموم مردم مؤمن و انقلابی #کازرون بهویژه ارادتمندان و مستفیدان از آن عالم بزرگوار و بالاخص خانوادهی گرامی و بازماندگان ایشان تبریک و تسلیت عرض میکنم.
ایشان در #شب_قدر و پس از ساعاتی توسّل و تضرّع به لقاءالله پیوست و این نشانهی پاداش بزرگ الهی به آن روحانی #با_اخلاص و پرتلاش است انشاءالله.
از خداوند متعال علو درجات و حشر با اولیائش را برای ایشان مسئلت میکنم.
سیدعلی خامنهای
۱۱ خرداد ۱۳۹۸
🕊~°•~°•🍃🌸🍃
👤پسرک واکسی
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه به همراه دو نفر از دوستانم منتظر اعلام پرواز بودیم. پسرکی حدوداً هفت ساله جلو آمد و گفت: واکس میخواهی؟
کفشم واکس نیاز نداشت، اما از روی دلسوزی گفتم: «بله.»
به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد. به دقت گردگیری کرد، قوطی واکسش را با دقت باز کرد، بندهای کفش را درآورد تا کثیف نشود و آرام آرام شروع کرد کفش را به واکس آغشتن. آنقدر دقت داشت که گویی روی بوم رنگ روغن میمالد. وقتی کفشها را حسابی واکسی کرد، با برس مویی شروع کرد به پرداخت کردن واکس. کفشها برق افتاد. در آخر هم با یک پارچه، حسابی کفش را صیقلی کرد.
گفت: «مطمئن باش که نه جورابت و نه شلوارت واکسی نمیشود.»
در مدتی که کار میکرد با خودم فکر میکردم که این بچه با این سن، در این ساعت صبح چقدر تلاش میکند! کارش که تمام شد، کفشها را بند کرد و جلوی پای من گذاشت. کفشها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مؤدب ایستاد. گفتم: «چقدر تقدیم کنم؟»
گفت: «امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت.»
گفتم: «بگو چقدر؟»
گفت: «تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم.»
گفتم: «هر چه بدهم قبول است؟»
گفت: «یا علی.»
با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. از جیبم یک پانصد تومانی درآوردم و به او دادم. شک نداشتم که با دیدن پانصد تومانی اعتراض خواهد کرد و من با این حرکت هوشمندانه به او درسی خواهم داد که دیگر نگوید هر چه دادی قبول. در کمال تعجب پول را گرفت و به پیشانیاش زد و توی جیبش گذاشت، تشکر کرد و کیفش را برداشت که برود. سریع اسکناسی ده هزار تومانی از جیب درآوردم که به او بدهم. گردن افراشتهاش را به سمت بالا برگرداند و نگاهی به من انداخت و گفت: «من گفتم هر چه دادی قبول.»
گفتم: «بله میدانم، میخواستم امتحانت کنم!»
نگاهی بزرگوارانه به من انداخت، زیر سنگینی نگاه نافذش له شدم.
گفت: «تو؟ تو میخواهی مرا امتحان کنی؟»
واژه «تو» را چنان محکم بکار برد که از درون خرد شدم. رویش را برگرداند و رفت. هر چه اصرار کردم قبول نکرد که بیشتر بگیرد. بالاخره با وساطت دوستانم و با تقاضای آنان قبول کرد اما با اکراه. وقتی که میرفت از پشت سر شبیه مردی بود با قامتی افراشته، دستانی ورزیده، شانههایی فراخ، گامهایی استوار و ارادهای مستحکم. مردی که معنای سخاوت و بزرگواری را در عمل به من میآموخت. جلوی دوستانم خجالت کشیده بودم، جلوی آن مرد کوچک، جلوی خودم، جلوی خدا
#تلنگر
#شهیدمحمودرضابیضائی 🌹
@shahid_beyzaii
🇮🇹🔹🇮🇹🔹🇮🇹🔹🇮🇹🔹🇮🇹🔹
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🔹
🇮🇹🌼🔹🔹🔹🌼🔹
🔹🍀🔹🌼🍀
🇮🇹🌼🔹🍀🔹 🕊
🔹🍀🌼 🌎
🇮🇹🌼🔹 🕊 🕊
🔹🍀 🌹
🇮🇹🌼🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔹🔹🔹🔹🇮🇷❤️🇮🇷🔹🔹🔹
#خدای_قدرتمند
#راوی_دکترقدیری
#شهید_بصیرت
#ادواردو_آنیلی
من در ایتالیا رایزن فرهنگی بودم و گاها پیش میآمد که به جلسات مناظره دعوت میشدم. سال 59 که سفارت آمریکا تسخیر شده بود مسئولان ایالات متحده برای آزاد سازی گروگانهایشان حالت تهاجمی گرفتند و ناوهای جنگی خود را در خلیج فارس آرایش نظامی دادند. همان زمان بود که مرا به یک میزگردی دعوت کردند که قرار بود در مورد انقلاب ایران و تحولاتی که پیش آمده بود صحبت کنیم. از چند روزنامه معتبر دنیا نماینده آمده بود و من هم به عنوان خبرنگار روزنامه جمهوری و رایزن فرهنگی ایران قرار بود در کنار آنها شرکت کنم. زمانی که خواستم صحبت را آغاز کنم فکری به ذهنم رسید و با این جمله که (به نام خدایی که از ناوهای آمریکا قدرتمند تر است) مطالبم را شروع کردم. این تدبیر خدا را شکر اثر گذار بود و عکس العمل بسیار خوبی داشت. مخاطبین با شنیدن این جمله ترغیب شده بودندکه بقیه مناظره را هم گوش بدهند. از جمله بینندگان شهید ادواردو آنیلی بود. چون مناظره روز یکشنبه و روز تعطیل اروپایی ها پخش شد تعداد بسیاری را به پای تلویزیون کشانده بود.
#خداهردربستهای_رامیگشاید
ادواردو با دیدن این جلسه مدتی به دنبال من گشته بود تا اینکه توانست یکشنبه هفته بعد مرا در اقامتگاهم پیدا کند. در واقع باب آشنایی من با او همین مناظره بود. خلاصه روز یکشنبه نگهبان آمد و گفت: جوانی آمده و میخواهد شما را ببیند. پرسیدم کیست؟ گفت: او یک ایتالیایی است که علاقمند است با شما آشنا شود. من شبانه روز کار میکردم و یکشنبهها را به خانواده و تحصیل
میپرداختم. به همین دلیل گفتم: به او بگویید لطفا فردا بیاید سفارت. ادواردو که نمیخواست به آنجا بیاید مبادا که شناخته شود به دربان می گوید: به قدیری بگو خداوند هر در بسته ای را میگشاید. وقتی این جمله را از زبان نگهبان شنیدم گفتم دعوتش کن به داخل و خودم هم رفتم استقبالش. دیدم جوانی قد بلند که به لحاظ سنی شش ماه از من جوان تر بود با یک موتور سیکلت بسیار معمولی منتظر است تا مرا ببیند.
🇮🇹🔹🇮🇹🌹🇮🇹🔹🇮🇹
🌼🍀🇮🇷🍀🌼
🔹🔹🔹
🕊🔹🌼🌎🌼🔹🕊
#شهیدمحمودرضابیضائی 🌹
@shahid_beyzaii
🇮🇹🔹🇮🇹🔹🇮🇹🔹🇮🇹🔹🇮🇹🔹
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🔹
🇮🇹🌼🔹🔹🔹🌼🔹
🔹🍀🔹🌼🍀
🇮🇹🌼🔹🍀🔹 🕊
🔹🍀🌼 🌎
🇮🇹🌼🔹 🕊 🕊
🔹🍀 🌹
🇮🇹🌼🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
🔹🔹🔹🔹🇮🇷❤️🇮🇷🔹🔹🔹
#موتور_گازی
#راوی_دکترقدیری
#شهید_بصیرت
#ادواردو_آنیلی
وقتی خودش را با نام فامیلی آنیلی معرفی کرد من که نام این خانواده بزرگ و ثروتمند را شنیده بودم، بدون اینکه انتظار جواب مثبت داشته باشم، پرسیدم: شما با خاندان آنیلی معروف نسبتی دارید؟ که در کمال تعجب گفت: بله، من پسر آنیلی بزرگ هستم!!. با شگفت زدگی پرسیدم چطور می شود کسی که پدرش صاحب کارخانجات ماشین هایی چون لامبورگینی، فراری، فیات و … با یک موتور سیکلت تردد کند، آن هم موتور کهنه و پایی؟!! گفت: این موتور برای نگهبان منزل ماست و برای اینکه شناخته نشوم بااین آمدم. پرسیدم: خب حالا فرمایشتان چیست؟ او گفت: مناظره شما را دیدم و به عنوان یک مسلمان خیلی لذت بردم. باز هم بر تعجبم افزوده شد که چطور فرزند
آنیلی بزرگ مسلمان است؟!!
#مسلمان_شدن_ادواردواززبان_خودش
ادواردو ماجرا را این گونه تعریف کرد: من 20 سالم بود که در نیویورک (4 سال قبل از انقلاب) دانشجو بودم و بر حسب اتفاق چشمم به قرآن افتاد و وقتی آیاتی از آن را خواندم دیدم این نمی تواند کلام بشر باشد. احساس کردم این جملات را قبول دارم. به یک مرکز اسلامی در همین شهر مراجعه کردم و بدون اینکه بدانند من چه کسی هستم، گفتم: می خواهم مسلمان شوم باید چه بکنم؟ ادواردو در این مرکز شهادتین خوانده و اسلام میآورد. به رسم اینکه هر کسی که مسلمان میشود برایش نام اسلامی انتخاب میکنند مرکز اسلامی نیویورک نام «هشام عزیز» را برای او انتخاب میکند.
🇮🇹🔹🇮🇹🌹🇮🇹🔹🇮🇹
🌼🍀🇮🇷🍀🌼
🔹🔹🔹
🕊🔹🌼🌎🌼🔹🕊
#شهیدمحمودرضابیضائی 🌹
@shahid_beyzaii