eitaa logo
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
『﷽』 🌻اینجا با بزرگ مردی آشنا مےشوید که با #تقوایش پله های رسیدن به آسمان را ساخت و با #عمل عارفانه در جوانی ، سرباز امام زمانش شد.☘️ 🌷#شھــیداحمـدعلـی_نیـرے🌷 ✔️تبادل ویو: @banoye_gomnam ✔️انتقاد و پیشنهاد: @ho3133
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 شڪـر خدا را که در پناھِ حسینم... 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🌺جرعه ای از کلام بهجت عارفان🌺 🌹سلام حضرت حق🌹 وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حق باز می گردد، اولین چیزی که سوغات می آورد، سلام از ناحیه ی اوست. در دعای مسجد کوفه است: "خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیه ی تو است و به سوی تو باز می گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیه ی خود تحنیت گو."💐 🌷برگرفته از کتاب جناب عشق مجموعه رهنمودهای آیت الله بهجت🌷 @shahid_ahmadali
🌸🍃 بسم رب الشهدا والصدیقین یوسف گمگشته باز آمد به کنعان ... پیکر مطهر #شهید مدافع حرم #شهید_علیرضا_بریری از #شهدای خانطومان بعد از قریب سه سال به وطن بازگشت و در آغوش خانواده اش آرام گرفت ... #مهمانی_دگر_از_خانطومان_بازگشت خوش اومدی خادم الشهدای #هفت_تپه از بلباسی و کابلی و بقیه خانطومانی ها چه خبر؟ وداع 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 •┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر 🌸🍃 @shahid_Ahmadali
باز امروز اشک من سيلاب شد😭 باز اين دل ،يک دل بی تاب شد💗 بوی گل آمد مشام جان ما🌹 شهد عشق آمد به كام جان ما💓 @shahid_ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 تکلیف این دلـ💔ـی ... که برایتــ گرفته چیست؟😔 از اشتباه و معصیتم ... درگذر.... بیا❗️ .... 🍃🌸 @shahid_ahmadali
یازده دی ماه سالروز تولد و شهادت شهید سید مجتبی علمدار شادی روح شهید علمدار فاتحه ای قرائت می کنیم. @shahid_ahmadali
4_6023929702677217481.mp3
2.34M
‌🍃🌸 💔درد و دل با شهدا 💔 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🔻 #اطلاع_رسانی 🌹مراسم شب وداع زمان: یکشنبه ۱۶ دی بعد از نماز مغرب و عشاء مکان: مصلی بزرگ شهرستان بابلسر 🌹تشییع پیکر مطهر زمان: دوشنبه ۱۷ دی ۹۷ ساعت ۹ صبح از مقابل سپاه شهرستان بابلسر به سمت امامزاده ابراهیم (ع) #شهید_علیرضا_بریری @shahid_Ahmadali
🌹🕊ای شهید از چشمانـت . . . از امتداد نگاه روشنت ؛ می‌توان یافـت ؛ مسیر " شهـادت " را ...🕊🌹 #مدافع_حریم_انقلاب_و_ولایت #شهید_سجاد_شاهسنایی #اولین_سالروز_شهادت @shahid_ahmdali 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺جرعه ای از کلام بهجت عارفان🌺 🌷عیب از خود ماست🌷 عیب های کار و منشاء نگرانی ها را باید در خود پیدا کرد، نه در دیگران، زیرا ما در مراحل ابتدایی سازندگی، مسئول کار دیگران نیستیم، چنان که خداوند می فرماید:"علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم" خود را دریابید، زیرا اگر شما به هدایت باشید، گمراهی دیگران ضرری به شما نمی رساند. (مائده/105) @shahid_ahmadali
#شــهید‌محمد‌هادےذوالفقارے #شــهید‌مدافع‌حــــرم ♥️🍃 #حفظ‌نگاه 🌸بـغداد بودیم ، میخواسـتیم با هم بریم بیـرون ، بہ من گفت :" وضعیت حجـاب در بغداد چطوره ؟" گفتم :" خوب نیست ، مثل تهرانہ." گفت : "باید چشممـون را از نامحـرم حفظ ڪنیم تا توفیــق #شهــادت را از دست ندیم." بعد چفیه اش را انداخت روی سر و صورتش . در ڪل مدتي ڪه در بغداد بودیم همیـنطور بود . تا اینڪه از شهر خارج شدیم و راهے نجف شدیم. @shahid_ahmadali 🍃🌸
هیچ وقت نگو: محیط خرابه ، منم خراب شدم!!! هر چقدر هوا سردتر باشد، لباست را بیشتر میڪنے! پس هر چه جامعه فاسدتر شد، تو را بیشتر ڪن ☝️🏻 •/ /• 🍃🌸 @Shahid_ahmadali
🔹 ... 7 اینقدر مشغول حرف شدیم که اصلا یادمون رفت میخواستیم بریم بیرون!! ترجیح دادیم همین یکی دوساعت باقیمونده رو هم خونه بمونیم. -دیگه چه خبر؟ -هیچی،کلاس،سعید،سعید،کلاس😊 -میگم تو خسته نشدی از این سعید؟😒 باورکن من بیشتر از یکی دو ماه نمیتونم این پسرا رو تحمل کنم! دوست دارم آدمای مختلفو امتحان کنم. -من...نمیدونم...من میترسم از زندگی بدون سعید. من جز اون کسیو ندارم.😢 اصلا هیچکس نمیتونه مثل سعید باشه. -فکر میکنی... اینقدر باحال تر و بهتر از سعید هست که فکرشم نمیتونی بکنی. بعدم از کجا معلوم سعیدم تو رو اینقدر دوست داره؟؟ اصلاً از کجا میدونی چندنفر دیگه نداره؟ 😏 -سعید و خیانت😳 عمرا... سعید عاشق منه... -هه.تو این پسرا رو نمیشناسی... یه مارمولکی هستن که دومی نداره...😒 -اه...ول کن مرجان،سعید فقط با منه... -ولی اون موقع که من با سپهر بودم،یه حرفایی از سعید میزد..... -چه حرفایی؟؟🙁 -راجع به اخلاقای خاص سعید و تنوع طلبیش و رفیقای آبجیش و.... -حرف بیخود نزن مرجان. من دیگه میرم، میترسم دیرم شه. خداحافظ... بلند شدم و اومدم بیرون. تمام طول راهو به حرفای مرجان و بعضی کارای مشکوک سعید فکر میکردم...😥 خیلی حالم خراب شده بود چنددقیقه بود رسیده بودم جلوی باشگاه. اما احساس میکردم پاهام حس نداره از ماشین پیاده شم... حوصله هیچ کاریو نداشتم. دور زدم و راه افتادم سمت بام تهران... جایی که بارها با سعید رفته بودم...👫 حس میکردم روزای خوبی جلو روم نیست،باید یه چیزایی رو میفهمیدم... شماره های مشکوک توی گوشی سعید، گالری گوشیش که قفل بود، آنلاین بودنش تا نصف شب،درحالیکه چندساعت قبلش به من شب بخیر گفته بود.... داشتم دیوونه میشدم😔 من بیشتر از دو سال بود که با سعید بودم!💕 من دیوونه سعید بودم... اینقدر دوستش داشتم که هربار حس میکردم داره یه شیطنت هایی میکنه هم خودمو میزدم به اون راه که مبادا باعث جداییمون شه... گوشیمو از کیفم درآوردم بهش زنگ زدم. -الو سعید... -سلام خانومم...سلام عشقم...خوبی؟ -سلام نفسم.تو خوبی؟ -ممنون. تو خوب باشی منم خوبم... بعد از اینکه حرفامون تموم شد و قطع کردم، به خودم بابت تمام شک هام فحش دادم و تو دلم از سعید عذرخواهی کردم... امکان نداشت سعید کسی جز منو دوست داشته باشه... 💕 "محدثه افشاری" @shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸 •┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر 🌸🍃 @shahid_Ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 خدایا! در روزگارِ بی شهادتی دلم 🕊 می خواهد... مُردن را همه بلدند...! ⛅️ @shahid_ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 🌷شوق دیدار تو غوغای دل است😊 بی تو مولا عمر ما بی حاصل است😔 🌷گوشه چشمی به ما کن ای عزیز😇 🌷بر سر راهت کسی نا قابل است😓 #اللهمـ_عجلـ_لولیکـ_الفرجـ @shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸 طلبه های جوان👳 آمده بودند برای 👀 از جبهه. 0⃣3⃣ نفری بودند. که خوابیده بودیم😴، دو سه نفر بیدارم کردند 😧و شروع کردند به پرسیدن سوال‌های مسخره و الکی!😜 مثلاً می‌گفتند: چه رنگیه برادر؟!🤔 😤 شده بودم. گفتند: بابا بی خیال!😏 تو که بیدار شدی، نخور بیا بریم یکی دیگه رو کنیم!😎 دیدم بد هم نمی‌گویند!🤔🤗😂 خلاصه همین‌طوری سی نفر را بیدار کردیم!😉 👨👨👦👦بیدار شده‌ایم و همه‌مان دنبال شلوغ کاری هستیم! قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه تشییعش کنند! فوری سفیدی🖱 انداختیم روی محمدرضا و گرفتیم که تحت ⬇️ هر شرایطی خودش را نگه دارد! گذاشتیمش روی 🚿بچه‌ها و راه افتادیم🚶. و زاری!😭 یکی می‌گفت: ممد رضا! ! 😩 چرا تنها رفتی؟ 😱 یکی می‌گفت: تو قرار نبود شی! دیگری داد می‌زد: شهیده دیگه چی میگی؟ مگه تو جبهه نمرده؟ یکی می‌کشید! 😫 یکی می‌کرد! 😑 در مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه➕ می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند، واقعاً گریه 😭و راه می‌انداختند! گفتیم برویم سمت اتاق ! را بردیم داخل اتاق. این بندگان خدا📿 که فکر می‌کردند قضیه جدیه، رفتند گرفتند و نشستند به 📖خواندن بالای سر ! در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم: برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک محکم بگیر!😜😂 رفت گریه کنان پرید 🕊 روی محمدرضا و گفت: محمدرضا! این قرارمون نبود!😭 منم می‌خوام باهات بیام!😖 بعد نیشگونی👌 گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان کشید 😱که هفت هشت نفر از این بچه ها از حال رفتند! ما هم قاه قاه می‌خندیدیم.😂😂😂 خلاصه آن شب 👊 سختی شدیم. @shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸 اگر خواستی تعریفی برای #شهید پیدا ڪنی ،🍃 بگو شهید یعنی : #باران...🌧 حـُسنِ باران این است ڪه زمینی ست ، ولی آسمانی شده است ....🕊 شادی روح شهید #جوادمحمدی صلوات💐 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🌺جرعه ای از کلام بهجت عارفان🌺 🌷با نور کار خیر، راه را روشن کنید🌷 کاری که می دانید خیر است و یقین دارید از شرع و مورد رضای خدا و صاحب شرع است، انجام دهید تا به کار خیر دیگر موفق شوید. با نور اعمال تاریکی های راه روشن می شود، ولی ما می آییم و سوال می کنیم که اگر اختیارا نخواهیم خوب شویم، چه کار کنیم؟ 🌼برگرفته از کتاب جناب عشق مجموعه رهنمودهای آیت الله بهجت🌼 @shahid_ahmadali
کبوتر کبوتر پرستو شدند پرستو پرستو فراز آمدند و بی سر سرافراز باز آمدند که این خطه خاک سرافرازی است همه همت و شور جانبازی است @shahid_ahmadali
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🔹 #او_را ... 7 اینقدر مشغول حرف شدیم که اصلا یادمون رفت میخواستیم بریم بیرون!! ترجیح دادیم همین یکی
🔹 ... 8 تا برگردم خونه دیر شد، وقتی رسیدم مامان و بابا سر میز شام بودن. غذامو خوردم، چندجمله ای باهاشون صحبت کردم و رفتم تو اتاقم. کتابی که تازه خریده بودم رو آوردم و نشستم به خوندن...📖 حجمش کم بود و تو سه چهار ساعت تونستم تمومش کنم، طبق عادتی که داشتم یه برگه برداشتم و چکیده ای از اونچه که خونده بودم رو توش نوشتم و گذاشتم لای کتاب📄 تا هروقت خواستم فقط همون برگه رو بخونم تا مجبور نشم بازم کل کتاب رو بخونم و دوباره کاری بشه😉 داشت دیر میشد، صبح باید میرفتم دانشگاه. خیلی زود خوابم برد...😴 صبح بعد از کلاس اول،فهمیدیم استاد ساعت بعدمون نیومده و تا بعداز ظهر کلاسی نداریم. پس چندساعت بیکار بودم. 👱♂سعید تمام برنامه های کلاسیم رو حفظ بود، میدونست الان باید سرکلاس باشم، پس اگر زنگ میزدم و باهاش قرار میذاشتم حسابی ذوق میکرد و میومد دنبالم گوشیمو از کیفم بیرون آوردم و شمارشو گرفتم...📱 -الو سعید... -الو سلام.خوبید؟ -خوبید؟؟مگه من چندنفرم؟؟؟😂 چرا اینجوری حرف میزنی؟؟ -ببخشید من جایی هستم،بعداً باهاتون تماس میگیرم. 😳 تا اومدم چیزی بگم، یدفعه شنیدم یه دختر با صدای آرومی گفت سعید زود قطع کن دیگه،کارت دارم... سعیدم هول شد و سریع قطع کرد... هاج و واج به گوشی نگاه میکردم😥 یعنی چی؟؟ اون کی بود؟؟ سعید چرا اینجوری حرف میزد؟؟😠 چندبار شمارشو گرفتم ولی خاموش بود😡 داشتم دیوونه میشدم... نمیدونستم چیکار کنم. زنگ زدم به مرجان و همه چیزو تعریف کردم... -دیدی دیروز بهت گفتم!! بعد جنابعالی فکر میکردی من به رابطه مسخرتون حسودی میکنم😒 چندبار گفتم این پسره رو ول کن؟؟ -مرجان من دارم دیوونه میشم. حالم خوب نیست... چیکار کنم؟؟ -پاشو بیا اینجا، بیا پیشم آرومت میکنم... تا رسیدم پیش مرجان بغضم ترکید... خودمو انداختم بغلش و گریه کردم...😭😭 باورم نمیشه سعید به من خیانت کرده... ما عاشق هم بودیم، حتی خانواده هامون در جریان بودن... اینقدر گریه کردم که چشام سرخ سرخ شده بود و صدام گرفته بود.😣 تو همین حال بودم که سعید زنگ زد... گوشیو برداشتم و هرچی از دهنم درومد بهش گفتم... -ترنممممم....یه لحظه ساکت شو ببین چی میگم... -چجوری دلت اومد با من این کارو بکنی؟؟😠 -کدوم کار؟ تو داری اشتباه میکنی... عشقم بیا ببینمت همه چیو برات توضیح میدم... -خفه شوووووو... من عشق تو نیستم.... دیگه هم نمیخوام ریختتو ببینم....😡😭 -ترنم -سعید دیگه به من زنگ نزن... قطع کردم و چنددقیقه فقط جیغ زدم و گریه کردم. -ترنم بسه دیگه،ولش کن،بذار بره به جهنم. اصلاً از اولشم نباید اینقدر بهش وابسته میشدی... -مرجان تو نمیفهمی عشق یعنی چی.. -هه...عشق اینه؟؟😒 اگه اینه تا آخر عمرمم نمیخوام بفهمم... بیا اینو بگیر... آرومت میکنه... -این چیه؟😳 -بهش میگن سیگار!! نمیدونستی؟ -مسخره بازی درنیار... من لب به این نمیزنم... -نزن😏 ولی دیگه صدای گریتو نشنوم... سرم رفت... -این میخواد چیکار کنه مثلا؟؟ -آرومت میکنه...امتحان کن... -نمیخوام... -باشه پس یه بسته میذارم تو کیفت. اگر خواستی امتحانش کن😊 شب شده بود و مامان چندبار بهم زنگ زده بود. مرجان خیلی اصرار کرد بمونم ولی اجازه نداشتم شب جایی باشم... برگشتم خونه و مامان و بابا با دیدن سر و وضعم با تعجب نگام کردن😳 "محدثه افشاری" @shahid_ahmadali 🍃🌸
شب جمعه است دست بہ سینہ نہاده همہ تعظیم ڪنید مادری دست بہ پہلو بہ حرم می آید ... #السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع @shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸 •┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر 🌸🍃 @shahid_Ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا