eitaa logo
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
『﷽』 🌻اینجا با بزرگ مردی آشنا مےشوید که با #تقوایش پله های رسیدن به آسمان را ساخت و با #عمل عارفانه در جوانی ، سرباز امام زمانش شد.☘️ 🌷#شھــیداحمـدعلـی_نیـرے🌷 ✔️تبادل ویو: @banoye_gomnam ✔️انتقاد و پیشنهاد: @ho3133
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 داستان این شهید رو بخونین ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه... یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد : ... بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. آيت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم: "چه خبر"؟ به من فرمود : تمامی مطالبی که (از برزخ و...)مےگویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند". استاد مکثی کرد و فرمود : رفقا!!! آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید". 〰〰〰〰 🌹داستان تحول از زبان خود شهيد: یه روز با رفقای محل رفته بودیم . یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم!!!! پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین جوان مشغول بودن . همان جا خدا را صدا زدم و گفتم: "خدایا کمک کن! خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم"... از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم: " ازین به بعد برای خدا گریه میکنم" حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد . در آخرین صفحه نوشته بود که در مشغول وضو گرفتن بودم که خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸 📚 عارفانه 🌹شهید احمد علی نیری🌹 @Shahid_ahmadali با جستجوی کلمه به زندگینامه این شهید دسترسی پیدا کنید....
🍃🌸 داستان این شهید رو بخونین ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه... یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد : ... بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. آيت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم: "چه خبر"؟ به من فرمود : تمامی مطالبی که (از برزخ و...)مےگویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند". استاد مکثی کرد و فرمود : رفقا!!! آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید". 〰〰〰〰 🌹داستان تحول از زبان خود شهيد: یه روز با رفقای محل رفته بودیم . یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم!!!! پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین جوان مشغول بودن . همان جا خدا را صدا زدم و گفتم: "خدایا کمک کن! خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم"... از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم: " ازین به بعد برای خدا گریه میکنم" حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد . در آخرین صفحه نوشته بود که در مشغول وضو گرفتن بودم که خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸 📚 عارفانه 🌹شهید احمد علی نیری🌹 @Shahid_ahmadali با جستجوی کلمه به زندگینامه این شهید دسترسی پیدا کنید....
🍃🌸 داستان این شهید رو بخونین ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه... یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد : ... بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. آيت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم: "چه خبر"؟ به من فرمود : تمامی مطالبی که (از برزخ و...)مےگویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند". استاد مکثی کرد و فرمود : رفقا!!! آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید". 〰〰〰〰 🌹داستان تحول از زبان خود شهيد: یه روز با رفقای محل رفته بودیم . یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم!!!! پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین جوان مشغول بودن . همان جا خدا را صدا زدم و گفتم: "خدایا کمک کن! خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم"... از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم: " ازین به بعد برای خدا گریه میکنم" حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد . در آخرین صفحه نوشته بود که در مشغول وضو گرفتن بودم که خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸 📚 عارفانه 🌹شهید احمد علی نیری🌹 @Shahid_ahmadali با جستجوی کلمه به زندگینامه این شهید دسترسی پیدا کنید....
🍃🌸 داستان این شهید رو بخونین ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه... یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد : ... بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. آيت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم: "چه خبر"؟ به من فرمود : تمامی مطالبی که (از برزخ و...)مےگویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند". استاد مکثی کرد و فرمود : رفقا!!! آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید". 〰〰〰〰 🌹داستان تحول از زبان خود شهيد: یه روز با رفقای محل رفته بودیم . یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم!!!! پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین جوان مشغول بودن . همان جا خدا را صدا زدم و گفتم: "خدایا کمک کن! خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم"... از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم: " ازین به بعد برای خدا گریه میکنم" حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد . در آخرین صفحه نوشته بود که در مشغول وضو گرفتن بودم که خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸 📚 عارفانه 🌹شهید احمد علی نیری🌹 @Shahid_ahmadali با جستجوی کلمه به زندگینامه این شهید دسترسی پیدا کنید....
🍃🌸 #السلام_علیک_یا_اباعبدالله 🔉 برنامه مجالس عزاداری سرور و سالار شهیدان در دهه اول محرم الحرام 1398 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 #خاطره + داشت رو زمین با انگشت یه چیزی می‌نوشت رفتن جلو نگاه کردن دیدن چندین متر هی پشتِ هم نوشته حسین .. حسین .. حسین .. جوری که انگشتش زخم شده گفتن چیکار می‌کنی حاجی؟! گفت چون میسر نیست بر من کامِ او عشق بازی می‌کنم با نامِ او #السلام_علیک_یا_اباعبدالله #شهید_مجید_پازوکی... 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 #سلام_ارباب صبحی که در آن ذکر لبم نام حسین(ع) است ای جان دلم صبح من آن روز بخیر است #السلام_علیک_یا_اباعبدالله 🍃🌸 @shahid_ahmadali
#استاد_پناهیان🍃🌸 #حاج_میثم_مطیعی #السلام_علیک_یا_اباعبدالله @shahid_ahmadali🍃🌸
🍃🌸 #السلام_علیک_یا_اباعبدالله تو در کجای پازل ظهور هستی؟!! #اربعین فرصت خوبی برای شروع دوباره است 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🌸 هر شب ‌ڪھ‌ غصھ،خوابِ مرا گرفت گفتم باخود بخواب،ڪھ فردا،حسین(ع) هست... 🌸🍃 @Shahid_ahmadali❤️
🍃🌸 #ارباب_عالم_حسین🌷 درآرزوی حریم تو چشم تر دارم تورا زجان خود ارباب دوست تر دارم مراعجیب گرفتار کربلا کردی بگوچگونه زعشق تودست بردارم #اللهم_ارزقنا_ڪربلا #السلام_علیک_یا_اباعبدالله 🍃🌸 @shahid_ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 با یک نظرِ "فاطمه" شد خانه ام آباد در روضه "شبِ جمعه" مسیرم به تو افتاد این "کرب وبلایی" شدنم کارِ خودت بود ای حضرتِ اربابِ جهان، دست مَریزاد 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 سلام ارباب خوبم✋💖 سلام اے ڪعبہ ے دل،بیقرارَم بہ سر سوداے احرام تو دارم سلام از دور بر شاهِ شهیدان بہ آیاٺِ عظیم حےِّ سبحان سلام بر آیہ آیہ عشق و احساس سلامُ الله،بر ارباب و عباس صبحتون حسینی🌺 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 سلام ارباب خوبم✋💖 محشر شد و ديدم همه جا غوغا بود هر كس كه حسينى شده بود، آقا بود والله قسم هر چه خدا داد به ما از لطف حسين و مادرش زهرا بود 💕 🌺صبحتون حسینی🌺 🍃🌸 @shahid_ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 با غمِ "کرب وبلا" بر دلِ ما رنگ زدند تشنه لب بود که بر پیکرِ او چنگ زدند "شبِ جمعه" است، فقط روضه کمی باز شده پیشِ "زهرا" به سر و صورتِ او سنگ زدند 💕 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 این قصه‌ازحوالے دریا شروع شد باتاروپود چادر زهرا شروع شد خورشید سرزد و سفرما به‌ڪربلا بایڪ سلام صبح به‌مولا شروع شد ✨♥️ 💖 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🏴🏴 این اضطراب های .... شب جمعه منطقی ست... دارد دوباره گودال میرود💔 @shahid_ahmadali🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| در مراسم تعزیه‌ای در عراق، کسی که نقش رو بازی می‌کرد ندا «آیا کسی هست مرا یاری کند؟!» سر داد و در مقابل واکنش عزاداران حسینی...💔 ‎‎‌‌‎‎‎‌@Shahid_ahmadali🏴