eitaa logo
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
80 فایل
『﷽』 🌻اینجا با بزرگ مردی آشنا مےشوید که با #تقوایش پله های رسیدن به آسمان را ساخت و با #عمل عارفانه در جوانی ، سرباز امام زمانش شد.☘️ 🌷#شھــیداحمـدعلـی_نیـرے🌷 ✔️تبادل ویو: @banoye_gomnam ✔️انتقاد و پیشنهاد: @ho3133
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 سه خصلت مومن امام باقر (ع): همانا خداوند به مومن سه خصلت داده است عزت دینی در دنیا، و سرافرازی در آخرت، و هیبت در دل جهانیان الخصال،ج۱،ص۱۳۹ 🍃🌸 @shahid_ahmadali
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیامی_از_بهشت 👌سخنان بسیار زیبای سردار خیبر #شهید_حاج_محمدابراهیم_همت 🌷 "شیطان قادر است در هر زمانی انسان را از بالا به سقوط بکشاند اگر انسان خود را نساخته باشد..." #شهید_همت❤️ @shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸 مرز ما عشــق است هرجا اوست آنجا خاڪ ماست سامرا ، غزّه، حلب ، تهران چه فرقی می کند؟؟ #پاسدار_مدافع_حرم_عسکریین #شهید_مهدی_نوروزی 🌷 #شیـــر_ســامـرا #سالروز_شهادت ❤️ @shahid_ahmadali 🍃🌸
🌺جرعه ای از کلام بهجت عارفان🌺 🌷امام رضا (علیه السلام) حی و زنده است🌷 کسی در رویا دید که به حرم حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت مریم (سلام الله علیها) از آن جا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا (علیه السلام) را زیارت کردند. روز بعد، آن شخص در بیداری به حرم مشرف گردید. ناگهان متوجه شد، حرم کاملا خلوت است. حضرت عیسی (علیه السلام) و حضرت مریم (سلام الله علیها) از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا (علیه السلام) را زیارت کردند. زیارت نامه می خواندند. همین زیارت نامه ی معمولی را می خواندند. پس از خواندن زیارت نامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع گردید. حال آیا حضرت رضا (علیه السلام) وفات کرده است؟ 🌼برگرفته از کتاب جناب عشق مجموعه رهنمودهای آیت الله بهجت🌼 @shahid_ahmadali
وای از آن روزی که آنان ولایت دارند ولی قدر آن را ندانسته و به بی راهه رفته اند زیرا مادامی که پشت سر ولی فقیه باشیم و مطیع ولایت باشیم و در راه و مسیر همیشه سرافراز حضرت ولی عصر (عج) قرار بگیریم پیروز خواهیم بود چرا که نقطه قوت ما #ولایت است. 🌷شهید حمید سیاهکالی مرادی🌷 @Shahid_ahmadali
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🔹 #او_را ... 14 یه دوش گرفتم و موهامو سشوار کشیدم. هوا خیلی سرد شده بود.🌨 ❄️برف های ریز تو هوا می
🔹 ... 15 -سلام.فکراتونو کردید😅؟ -تو همین نیم ساعت؟؟ -برای من که اندازه نیم قرن گذشت! نمیخوای یه نفر عاشقت باشه؟ دوستم نداری،نداشته باش! فدای سرت... ولی بذار من دوستت داشته باشم و دورت بگردم... لیلای من شو... قول میدم مجنون ترین مجنون بشم❣ -آقای کیانی من هنوز وقت نکردم حتی به پیشنهادتون فکر کنم!!😶 -میشه بگی عرشیا؟؟ میشه بهت بگم عشقم؟؟ همونجوری که تو رویام صدات میزنم.... -موقع صحبت پشت گوشی خیلی خوددار تر بودین!😳 -آخ.... قربون این ناز کردنت برم من...😍 هیچوقت نتونستم کسیو مثل تو دوست داشته باشم... مگه اعتراف به عشق گناهه؟؟ چقدر نیاز داشتم دوباره یکی باهام اینجوری صحبت کنه... مثل سعید... اشک از گوشه چشمام سر میخورد و تو آبشار موهام غرق میشد! -من خیلی خسته ام... میخوام بخوابم. شب بخیر! -ای جانم... کاش من به جات خسته بودم خانومی... باورم نمیشه دارم با تو صحبت میکنم ترنم... بخواب عشق من! تو مال منی،حتی اگر منو نخوای! شبت بخیر ترنمم... حرفاش دلمو قلقلک میداد! حتی از سعید هم قشنگ تر حرف میزد💕 به مغزم فشار آوردم تا قیافشو یادم بیارم... انگاری قیافشم از سعید خوشگل تر بود! یعنی عشق جدید سعید هم از من خوشگل تره؟؟ سعید که میگفت هیچ دختری به نازی من نمیرسه...😭 همیشه با خودم رو راست بودم... بدون اینکه بخوام با خودم لج کنم و مزخرف تحویل خودم بدم، بهش فکر کردم... به عرشیا به سعید سعید هر چند زباناً خیلی عاشقم بود ولی صداقت تو حرفای عرشیا خیلی بیشتر بود... نمیدونم! شایدم زبون باز تر بود! بی رودربایستی ازش بدم نیومد! حداقل یکی بود که سرگرمم کنه و حوصلم کمتر سر بره! هرچی بود از تنهایی بهتر بود! همه اینا بهونه بود، میخواستم به گوش سعید برسه تا فکرنکنه تونسته نابودم کنه!👿 نمیدونم،شایدم واقعاً عرشیا میتونست آرامش از دست رفتمو بهم برگردونه! سرم داشت میترکید. باید میخوابیدم! فردا جمعه بود و میتونستم هرچقدر که میخوام بهش فکر کنم! حوالی ساعت8بود که چشامو باز کردم. برای صبحونه که پایین رفتم، از دیدن مامان تعجب کردم😳 -سلام😳 -سلام صبح بخیر عزیزم ☺️ -صبح شماهم بخیر!چی شده این موقع روز خونه اید؟ -آره،یه قرار کاری داشتم که دو ساعت انداختمش عقب.گفتم امروز رو باهم صبحونه بخوریم😊 البته پدرت نتونست جلسشو کنسل کنه یا به تعویق بندازه.برای همین عذرخواهی کرد و رفت 😉 -خواهش میکنم😐 -چی میل داری دخترم؟ مربا،خامه،عسل؟؟ -شما زحمت نکشید خودم هرچی بخوام برمیدارم😄 -بسیارخب... ترنم جان باید باهات صحبت کنم! -بله،متوجه شدم که بی دلیل خونه نموندین.بفرمایید؟ -عزیزم نزدیک عیده و حتماً هممون دوست داریم مثل هرسال بریم مسافرت! ولی متاسفانه من و پدرت یه سفر کاری به خارج از کشور داریم و حدود ده روز اول سال رو نمیتونیم کنارت باشیم! البته اگر بخوای میتونی باهامون بیای! اگر هم دوست نداری میبریمت خونه ی مادربزرگت😊 -شما از کل سال فقط یه عید رو بودید،اونم دیگه نیستید؟؟😏 مشکلی نیست،من عادت کردم! جایی هم نمیرم.همین جا راحتم. با مرجان سعی میکنیم به خودمون خوش بگذرونیم😏 -یعنی تنها بمونی خونه؟؟ فکر نمیکنم پدرت قبول کنه! -مامان! من بزرگ شدم! بیست و یک سالمه! دیگه لازم نیست شما برام تعیین تکلیف کنید😕 -اینقدر تند نرو... آروم باش! با پدرت صحبت میکنم و نظرشو میپرسم و بهت میگم نتیجه رو. حالا هم برم تا دیرم نشده 😉 مراقب خودت باش عزیزم،خداحافظت👋 "محدثه افشاری" @shahid_ahmadali 🍃🌸
ریپلای به قسمت اول داستان آموزنده لطفا بدون قضاوت ، بخونین😉
یمن مظلوم آماج تیرهای ظالمان😢 برای رفع موانع پیروزی یمن صدقه ای هر چند اندک در نظر بگیریم🌺🍃 @shahid_ahmadali
🍃🌸 •┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر 🌸🍃 @shahid_Ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 باز هـــم تسبیـــح بســـم اللـــه را گــــم کرده ام شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام. 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 جمعه ها شرح دلم یک غزل کوتاه است که ردیفش همه دلتنگ توأم می آید... #اللهمـ_عجلـ_لولیکـ_الفرجـ 🌺 #سلام_امام_مهربانم ❤️ @shahid_ahmadali 🍃🌸