🌸🍃
مادر شهید مهدی یاغی:
یک بار در خواب دیدم که داشت کار میکرد ، متوجه نشدم در خواب که شهید شده
بهش گفتم
مامان داری چه کار میکنی؟
گفت: مامان داریم خودمان را آماده میکنیم که قدس را آزاد کنیم.
🌷شهید مدافع حرم مهدی یاغی
منبع: ایتا حافظان امنیت
منبع عکس:سایت لنزور
📚موضوع مرتبط:
#شهید_مهدی_یاغی
#شهید_مدافع_حرم
#سالروزآسمانےشدن (شمسی)
🌸🍃
@Shahid_ahmadali❤️
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_شصت_و
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_شصت_و_سه
#ادامه_قسمت_قبل
ما به حرف های احمد آقا کاملا اعتماد داشتیم.برای همین خیلی ناراحت شدیم.
هر روز منتظر یک خبر ناگوار در محل بودیم.
شب ها وقتی در مسجد چشم ما به احمد آقا می افتاد نفسی راحت می کشیدیم و می گفتیم خدا را شکر...
تا اینکه یک شب بعد از نماز ،وقتی پریشانی در چهره ام دید به من گفت:ناراحت نباش،قضا و قدر الهی تغییر کرده.من فعلا شهید نمیشوم...
بعد ادامه داد:من چند ماه دیگر کنار شما خواهم بود.
نمی دانید چقدر این خبر برای من خوشحال کننده بود.بعد ها از برادر احمد آقا شنیدم که این قضیه خیلی جدی بوده وبرای همین ان چند روز احمد آقا به صورت مسلح در محل حضور
داشته.
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🔶 #ادامه_دارد ↩
#کانال_رسمی_شهید_نیری
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
@shahid_AhmadAli
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖️
🍃🌸
🔰 #سبک_زندگی_شهدا
❣صبح قبل از رفتن به مدرسه از پدرش برای خرید خوراکی پول می گرفت، پدرش می گفت به من بگو با این پول ها چه کار می کنی؟ به من گفته اند تو در مدرسه فقط نان خالی می خوری، بعد از شهادتش، معلوم شد با تعدادی از دوستانش هزینه خرید یک آمبولانس را برای جبهه ها داده اند.
غذای مورد علاقه اش ته چین بود، یک بار که مادرش برای درست کردن ته چین از همسایه، تخم مرغ گرفته بود، لب به غذا نزد چون همسایه، خیلی آدم متشرعی نبود هر سال مقید بود ایام اعتکاف رجبیه روزه باشد و عمل ام داود را انجام دهد.
❣شب ها یک کاسه آب کنار تختش می گذاشت، تا نیمه شب برای وضوی نماز شب سر و صدا نکند و بقیه بیدار نشوند.
برای ممانعت از جبهه رفتنش می گفتند پدرت سابقه سکته قلبی دارد، به خاطر او هم که شده به جبهه نرو، می گفت توکلتان به خدا باشد، اتفاقی برای ایشان نمی افتد، بعد از شهادت محمدرضا پدرش بیش از بیست سال زنده بود.
و علت فوتش هم بیماری قلبی نبود مدیر مدرسه اش تعریف می کرد: شب قبل از شهادتش خواب دیدم محمدرضا بال درآورده و در طبقی از نور به آسمان می رود.
🌷 #شهیدمحمدرضا_پرتونیا
🍃🌸
@shahid_ahmadali
🍃🌸
✍وقتی گیر میکرد، خصوصاً وقتی دلآزرده میشد فوری میرفت مشهـد و آنجا به قول معروف، یک شستشوی قلبی پیدا میکرد و برمیگشت، با مصطفی که مشهـد میرفتیم، بجای دعا خواندن زیاد از روی کتاب دعا، مینشست و مدتها خیره میشد به گنبد طلای امام رضا (ع) چشماش خیره بود و معلوم نبود چه چیزایی داره تو دلش به آقا میگه یا داره چه قول و عهدایی میبنده ولی هر چه که بین خودش و امامرضا (ع) میگذشت به چه جاهایی رسوندش به شهادت.
🌷 #شهیدمصطفےاحمدےروشن
🗣راوی: همسر شهید
🍃🌸
@shahid_ahmadali
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مبارزه با راحت طلبی در بین رزمنده ها
خیلی جالبه👌
استاد #پناهیان
@shahid_ahmadali 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸
#استاد_پناهیان
🔶🔸یکی از علائم #ظهور_حجت_بن_الحسن
حس شهادت طلبی جوانان هست...
#امام_زمان
🍃🌸
@shahid_ahmadali
🍃🌸
🔹هم قد گلوله توپ بود.
🔹گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟
🔹گفت: با التماس!
🔸گفتم: چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟
🔸گفت : با التماس!
🔹به شوخی گفتم میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
🔹لبخندی زد و گفت: با التماس!
🔸وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن،
🔸فهمیدم چقدر التماس کرده !!!
🌹ای شهید
گذشتی از روزهای خوش #نوجوانیات
🌹دعا کن برایم
که این #جوانی، مرا به بازی نگیرد...
#قلم_تیز
@shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #رمان_عارفانه 💫شهید احمدعلی نیری💫 #قسمت_شصت
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃
🍃🌹🍃
🌹🍃
🍃
#رمان_عارفانه
💫شهید احمدعلی نیری💫
#قسمت_شصت_و_چهارم
مسجد امین الدوله در ماه رمضان و در تابستان 1364 عجیب بود.نوای مناجات های مرحوم سید علی میر هادی، سخنرانی های انسان ساز حاج اقا حق شناس،زندگی در کنار احمد اقا و...
این ها شرایطی پدید اورد که یکی از به یاد ماندنی ترین ایام عمر من شد.
حاضرم هرچه خدا میخواهد بدهم و یک بار دیگر آن ایام نورانی تکرار شود.
سحر ها بعد از خوردن سحری دوباره به مسجد می امدیم و بعد از نماز با احمد آقا قرآن میخواندیم.
آن موقع من و ایشان تنها بودیم.بسیاری از نصیحت های انسان ساز ایشان مربوط به آن سحر های نورانی بود.
در ایام تابستان و اوایل پاییز 64 حال و روز احمد آقا بسیار تغییر کرده بود.نماز های او از قبل عجیب تر شده بود.
در زمان اقامه نماز جماعت صورتش از اشک حیس می شد.بدنش به شدت میلرزید.
مانند پرنده ای شده بود که دیگر توان ماندن در قفس دنیارا نداشت.من با خودم میگفتم:بعد از این احمد آقا چگونه میخواهد زندگی کند؟
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
🔶 #ادامه_دارد↩️
#کانال_رسمی_شهید_نیری
#منتظرتونیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🌹🍃➖
@shahid_AhmadAli