💠مراحل اماده سازی هییت الشهدا
بیت شهیدکنگرانی #پارسال #خاطره
✔️کانال شهید علی کنگرانی👇
╔═══════🇮🇷🕊╗
•●❥ https://eitaa.com/shahid_ali_kangarani
╚🇮🇷🕊═══════╝
#شهید_علی_کنگرانی
╔═══════🇮🇷🕊╗
•●❥ https://eitaa.com/sahidalikangarani
╚🇮🇷🕊═══════╝
🔶جلسه دوم
ابراز محبت شهید طهرانیمقدم به شهید کنگرانی
پدر شهید:
شهید کنگرانی یکی از افراد نزدیک و نیروهای مخلص شهید طهرانیمقدم بود که اگر مأموریتی توسط حسن آقا به پسرم واگذار میشد ایشان از کلمات «نمیتوانم، تخصص ندارم، نمیشود و غیره» هیچگاه استفاده نمیکرد. برای همین حسن آقا انواع ماموریتها را به ایشان واگذار میکرد.
حسن آقا بسیار از شهید کنگرانی راضی و خشنود بودند. چرا که ایشان بارها به منزل ما آمدند و این موضوع را به من و خانواده اعلام کردم.
آقای طهرانیمقدم در خصوص علی آقا میگفتند که ایشان مدیریت بینظیری دارد و در برابر اموال بیتالمال بسیار حساس است.
╔═══════🇮🇷🕊╗
•●❥ https://eitaa.com/shahid_ali_kangarani
╚🇮🇷🕊═══════╝
یکی از ویژگیهای علی آقای ما آن بود که بسیار «شیکپوش ساده» بودند. ایشان اعتقاد داشتند که جوان حزباللهی باید در عین سادگی و سادهزیستی شیک، مرتب و خوشبو باشد. بر این باور بودند که مردم او را در خیابان میبینند متوجه شوند حزباللهیها تمیز و مرتب هستند.
علی آقا هیچگاه بدون عطر زدن خانه را ترک نمیکردند.علی آقا بسیار خندهرو بود و حفاظت گفتار عجیبی داشت با وجود آنکه با خیلی از افراد صمیمی و دوست بودند، در مورد شغل خود که در خصوص موشکسازی بود، با هیچکس صحبت نمیکرد و در پاسخ به سوالی که در خصوص شغل ایشان بود میگفتند در یک کارخانه رنگسازی مشغول به فعالیت هستند و هیچگاه از این که در کنار شهید طهرانیمقدم حضور دارند، دم نزدند.
دوستان و همرزمان شهید کنگرانی که در پادگان شهید مدرس حضور داشتند همزمان با سوم شعبان، روز پاسدار قالیچه را برای حاج حسن خریداری کرده بودند و حاج حسن این قالیچه را به علی آقا اهدا میکند و میفرمایند که پاسدار واقعی علی آقاست.
╔═══════🇮🇷🕊╗
•●❥ https://eitaa.com/sahidalikangarani
╚🇮🇷🕊═══════╝
#مختصر_شهید
شهید علی کنگرانی فراهانی
نام پدر: علی محمد
تاریخ تولد: 21-7-1364 شمسی
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت : 1390/8/21
محل شهادت :البرز-ملارد
سازمان جهاد خودکفایی و تحقیقات صنعتی سپاه
دلیل شهادت :انفجار زاغه مهمات
گلزار شهدا:بهشت زهرا(س)
قطعه 50 ردیف 117 شماره 9
کانال شهید علی کنگرانی
ماجرای عجیب و محیرالعقول بودن شهادت شهید کنگرانی
شهید کنگرانی عصرهای جمعه نماز امام زمان(عج) را میخواندند. در همین این زمان نگاه من به پای او افتاد. یکی از پاهای شهید کنگرانی دو انگشت در نزدیکی هم قرار داشتند به گونهای که انگشت دوم روی انگشت اول قرار داشت. به ایشان گفتم اگر انگشتان داخل کفش شما را اذیت میکند با یک عمل جراحی ساده اصلاح شدنیست.
پسرم رو به من کرد و گفت: پدر جان این یک نشانه است چراکه شما میتوانید با این انگشتها پیکر من را پس از شهادت شناسایی کنید. من به ایشان گفتم درب شهادت بسته است اما ایشان گفتند مگر میشود درب شهادت بسته باشد ما راه را گم کردهایم. از این گفتگوی من یک هفته گذشت و متوجه شدیم که آن اتفاق در پادگان شهید مدرس رخ داده است فردای آن روز به معراج شهدا رفتیم و آنجا از ما پرسیدند که آقازاده شما نشانهای یا علامتی روی بدن خود داشتهاند که من به یکباره یاد این داستان افتادم به ایشان گفتم یکی از انگشتان پای علی آقا روی هم دیگر است.
دقایقی نگذشت یکی از افراد معراج شهدا آمدند و گفتند که بیایید یک پا پیدا شده، ببینید این پای آقازاده شماست. زمانی که پا را دیدم فقط همین یک تکه پا سالم مانده بود و نشانه او هم همین انگشتان بود و ما هم بر اساس همان فرمایش شهید از روی پا شناسایی خواهد شد او را شناختیم.
کانال شهید کنگرانی
╔═══════🇮🇷🕊╗
•●❥ https://eitaa.com/shahid_ali_kangarani
╚🇮🇷🕊═══════╝
روزهای سخت و دشواری را پشت سر گذاشتند. زود رفتن ودیرآمدن دیگر عادتشان شده بود. اینها روی کار راهم کم کرده بودند.
طوری کار می کردند که انگار می دانستند وقت ندارند و رفتنی هستند همه با هم عهد بسته بودند که دل رهبر عزیز و مردم را با این کاربزرگ شاد کنند و اگر رفتنی شدند همه باهم بروند وهمین طور هم شد.
سرانجام در روز شنبه 1390/8/21 ساعت 13 صدای انفجارتمام منطقه را به لرزه در آورد وهرکس نظری می داد. طولی نکشید که معلوم شد صدا ی انفجار مربوط به بچه های حسن آقا بوده.
آری اینها سربازان امام خامنه ای بودند که درغربت وگمنامی کار می کردند. برای اقتدار اسلام وقرآن و وطن عزیزمان نه برای درجه ونه برای جایگاه فقط برای اقتدار اسلام کوشش می کردند و درعین گمنامی به شهادت رسیدند که قافله سالار آنها حاج حسن بود. کسی که می خواست اسرائیل را از بین ببرد. تمام شهدا اقتدار شرح حال مفصلی دارند که انشاء الله بتوانیم به وظیفه خود درقبال شهدا
عمل کنیم.
وسرانجام شهید کنگرانی در روزعید غدیر تشیع شد و پیکر مطهر او که تکه ای از پا بود در بهشت زهرا (س) قطعه پنجاه به خاک سپردشد.
دعای قنوت شهید کنگرانی چند جمله بود اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج - اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای - اللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیِّباً و اللَّهُمَّ ارْزُقنا توفیق شهادة فی سبیلک که با صدای بلند می خواند
کانال شهید کنگرانی
https://eitaa.com/shahid_ali_kangarani
شهید علی کنگرانی تعریف می کرد که حاج حسن یک بار به او گفته بوده بهترین لحظه های عمرم وقتی است که تو درخواست وام های ازدواج و خرید خانه بچه ها را می آوری جلو من و می گویی امضا کن
╔═══════🇮🇷🕊╗
•●❥ https://eitaa.com/sahidalikangarani
╚🇮🇷🕊═══════╝
6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
-----------🌹شهید علی کنگرانی
صلواتی هدیه کنیم..🌹
╔═══════🇮🇷🕊╗
•●❥ https://eitaa.com/sahidalikangarani
╚🇮🇷🕊═══════╝
شب عروسی یک روز قبل از حادثه
- شب قبل از حادثه، عروسی یکی از بچه ها بود وهمه دعوت داشتیم . خیلی از بچه ها که از چند روز قبل به خاطر کار در پادگان مانده بودند و به خانه هایشان نرفته بودند، کت و شلوارهایشان را هم آورده بودند و از همانجا به عروسی آمدند و بعد از عروسی هم برگشته بودند پادگان. بعضی ها هم ساعت 5 آمدند پادگان. آن روز جو خوبی در پادگان بود و بچه ها با شور و نشاط خاصی کار می کردند. یادم هست که شهید علی کنگرانی مدام با بچه ها شوخی می کرد وسر به سرشان می گذاشت. همه چیز آماده و مرتب بود و جریان کار خیلی خوب پیش می رفت و ما از اینکه همه چیز طبق برنامه پیش می رود لذت می بردیم. از انجام هیچ کاری هم ابا نداشتیم حتی تی کشیدن.
یادم هست که بعد از کار محیط کارمان را با آب شستیم و آب بخار کرد و سقف سوله بخار گرفته شد. حاج حسن تا این صحنه را دید گفت این بخارها برای کار ضرر دارد. ماهم سریع دست به کار شدیم و با تی شروع کردیم به خشک کردن بخارهای سقف سوله. حدودا نیم ساعت قبل از انفجار یکی از بچه ها که شهید شد آمد داخل سوله و گفت برو نماز و ناهارت را بخور و برگرد! حاج آقا که نماز را به جماعت خوانده بودند؛ اما من چون کار داشتم به نماز جماعت حاج آقا نرسیده بودم.
╔═══════🇮🇷🕊╗
•●❥ https://eitaa.com/shahid_ali_kangarani
╚🇮🇷🕊═══════╝