eitaa logo
پایگاه بسیج هریکنده
373 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
965 ویدیو
37 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 درخت زیتون، نهالی که امروز رهبر انقلاب کاشتند؛ 👆 رهبر انقلاب: کاشت درخت زیتون یک اقدام نمادین برای ابراز سلام به ملت مقاوم فلسطین بود 🔹️یکی از سه‌نهالی که امروز به‌مناسبت روز درختکاری توسط رهبر انقلاب اسلامی کاشته شد، نهال درخت زیتون بود. 👇 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره این اتفاق گفتند: ✏️ برای اعلام همبستگی و همدلی با مردم مظلوم و البته بسیار مقاوم فلسطین، یکی از درخت‌هایی که امروز کاشته شد، درخت زیتون بود و این اقدام نمادین در واقع برای ابراز سلام به آنها بود و اینکه بگوییم همواره حتی در کاشت درخت نیز به یاد مردم فلسطین هستیم. ۱۴۰۲/۱۲/۱۵ 🔹️درخت زیتون؛ 👇 نمادی از مقاومت، تاریخچه مالکیت زمین و روحیه پایدار مردم فلسطین است. این درخت حتی در برابر خشکی و شرایط خاک نامناسب نیز توانایی بقا و رشد دارد و نمادی از اراده بی‌نهایت فلسطینی‌هاست و با هویت فرهنگی و تاریخی این ملت نیز گره خورده است. https://eitaa.com/shahid_chamranharikandeh
🖼 نخل‌های زیبا در بلواری زیبای شهر رامسر 🆔 @shahid_chamranharikandeh
🔖 امام علی علیه السلام: از لغزش دیگران خوشحال مباش زیرا نمیدانی روزگار با تو‌ چه خواهد کرد. 🆔 @shahid_chamranharikandeh
هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان 👈 اباصلت (سلام الله علیه) می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: 🔹 ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده در آخرین جمعه شعبان و پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: 1⃣ زیاد دعا کن 2⃣ زیاد استغفار کن 3⃣ زیاد قرآن تلاوت کن 4⃣ از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی 5⃣ هر امانتی که گردنت هست ادا کن 6⃣ تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن 7⃣ هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... 8⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: 💫 اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ 🔹 خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز 📚 عیون اخبارالرضا علیه‌‌السلام ج۲ ص۵۱ 📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/shahid_chamranharikandeh
🔷خاطره ای عجیب از عنایت شهدا تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودندبرای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد.آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه هاچند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت رابا نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود..نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود. آن طور که خودش تعریف می کرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران. علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهدا، حجره ی پدر را ترک کرد و به همراه بچه های تفحص لشکر27 محمد رسول الله راهی مناطق عملیاتی جنوب شد. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان. بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد. یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندند. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهدا عطرآگین. تا اینکه... تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد. آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود. با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد. بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او... استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد. قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند... با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت... "این رسمش نیست با معرفت ها. ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست. دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در  خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد. هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده. لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بود. مات مات. خرید کرد و به خانه بر گشت و در راه مدام به این فکر می کرد که چه کسی خبر بدهی هایش را به پسرعمویش داده است؟ آیا همسرش؟ وارد خانه شد و پیش از اینکه با دلخوری از همسرش بپرسد که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرش مواجه شد که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار می گریست... جلو رفت و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودند در دستان همسرش دید. اعتراض کرد که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ همسرش هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود. خودش بود.کسی که امروز خودش راپسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود.... گیج گیج بود.مات مات... کارت شناسایی را برداشت و راهی بازار شد. مثل دیوانه ها شده بود. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می داد. می پرسید: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟ نمی دانست در مقابل جواب های مثبتی که شنیده چه بگوید...مثل دیوانه هاشده بود. به کارت شناسایی نگاه می کرد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...وسط بازار ازحال رفت... پی نوشت۱. این خاطره در مراسم تشییع این شهید بزرگوار، توسط این برادر برای حضار بیان شد. پی نوشت۲.  آدرس مزار این شهید: کیلومتر۵ جاده ساری نکا، بعد از بیمارستان سوانح و سوختگی، قبل از روستای خارکش در بقعه امام زاده جبار 👇 https://eitaa.com/shahid_chamranharikandeh
مزار شهید سید مرتضی دادگر روستای خارکش شهید ده روز قبل از شهادتش گفته بود: خیلی دوست دارم روز ولادتم وارد عملیات شوم. تاریخ ولادت:۱۳۴۵٫۱۰٫۲۴ تاریخ شهادت: ۱۳۶۵٫۱۰٫۲۴ شلمچه https://eitaa.com/shahid_chamranharikandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمـ رب الشـهدا والصدیقین ... امروز ۱۷اسفند سالروز شهادت سرلشکر شهید حاج محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷محمد رسول‌الله است. برای روح پاکش صلوات و فاتحه‌ای نثار کنیم بخشی از وصیت نامه شهید ‎همت؛ «پدر و مادر؛ من زندگی را دوست‌ دارم، ولی نه آنقدر که آلوده‌‌اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم. علی‌وار زیستن و علی‌وار شهید شدن، حسین‌وار زیستن و حسین‌وار شهید شدن را دوست می‌دارم.» 🌹شهید ابراهیم همت🌹 💔 🆔 @shahid_chamranharikandeh
46.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ زیبا از راهیان نور یادمان هفت‌تپه _ اسفند ۱۴۰۲ 🆔 @shahid_chamranharikandeh
🔸شهید : 🔹هر کس در شب جمعه  را یاد کند. شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند. را یاد کنید ولو با ذکر یک صلوات. شادی روح  صلوات https://eitaa.com/shahid_chamranharikandeh
آقـا‌بیـا‌ڪه‌‌فقط‌‌تـو‌میتوانـے، -حالـمان‌را‌خوب‌ڪنے💔 🤲🏻 🆔 @shahid_chamranharikandeh
15.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️ فیلم منتشر نشده از اشک‌ها و نگرانی‌های حاج قاسم در روز تودیع از فرماندهی سپاه کرمان و معرفی به عنوان فرمانده نیروی قدس. ✍🏻 یاران همه رفتند افسوس که جامانده منم...😭 🆔 @shahid_chamranharikandeh
5.mp3
3.64M
『❤️ جز رحمت‌چشمان‌تو، دنیا چه میخواهد؟! تشنه به غیر آب، از دریا چه می‌خواهد؟! پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من جز دلخوشی، یعقوب‌نابینا چه‌میخواهد؟! تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی است مسکین‌به‌جز خیرات ازآقا چه‌میخواهد؟! 🤲🏻 🆔 @shahid_chamranharikandeh