⚫وصیت حضرت خدیجه(س)
حضرت خدیجه(س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد.
پیامبر(ص) به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه آیا میدانی که خداوند تو را در بهشت نیز همسرم ساخته است!؟ آنگاه از خدیجه دلجویی کرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.
چون بیماری خدیجه(س) شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن.
پیامبر(ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی، در خانهام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.
عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید و به حضرت فاطمه(س) اشاره کرد و فرمود: چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد.
پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند.
مبادا کسی به صورتش سیلی بزند.
مبادا کسی بر او فریاد بکشد.
مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زنندهای داشته باشد.
اما وصیت سوم را شرم میکنم برایت بگویم آن را به فاطمه میگویم تا برایت بازگو کند.
سپس فاطمه را فرا خواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو مادرم میگوید: من از قبر در هراسم؛ از تو میخواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی کفن کنی.
سپس حضرت فاطمه(س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(ص) گفت. رسول خدا(ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد، هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبر اکرم(ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت.
ناگهان جبرئیل در حالی که کفن از بهشت همراه داشت نازل شد و فرمود: یا رسول الله! خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.
📚منبع:
بحارالانوار؛ ج۹؛ ص ۱۴
@shahid_damroodi☘️
.
نشستهام چو غباری ، به شوقِ اذنِ
دخول ، بیا بگو نتکانند پادریها را
آقاجانم زیارت... 😔
@shahid_damroodi
به گفته ی همسر شهید:
مراسم ازدواجمون خیلی ساده بود حدودا" 200تا مهمون داشتیم.
یک خانه انتخاب کردیم با زیر بنای45mبادقت تمام وسایل خونمون رو خریدیم که به اندازه ی خونه
وسایل داشته باشیم.
شروع زندگی مشترک سال 1392بودو باهم6فروردین به ماه عسل رفتیم.تصمیم بر این بود که ماه عسل در مناطق جنوبی باشیم که صبح ششم فروردین با اتوبوس راه افتادیم.
رضا توی راه کلی شوخی کرد تا حوصلمون سر نره.
#شهید_رضا_دامرودی
@shahid_damroodi
••••
گفتم: محمد
این لباس جدیدت خیلی بهت میاد..
گفت: لباس شهادته
گفتم: زده به سرت..؟!
گفت: میزنه انشاءالله
چند ثانیه بعد از انفجار
رسیدم بالای سرش نا نداشت
فقط آروم گفت: دیدی زد..؟!
#شهید_محمدمهدوی..🌱
⌈♡↷ @shahid_damroodi☘️
✍مرحوم آيت الله شيخ محمّد تقي انصاري مي فرمودند :
روزی در حرم امام رضا عليه السّلام ، به محضر #علاّمه_طباطبايی رسیده و با عطش خاصي از ایشان پرسیدم : از آن چیزهایی که اهل البیت علیهم السلام به شما عنایت فرموده اند ، نکاتی را بیان بفرمایید . آن جناب ابتدا خودداری کردند اما ايشان را به امام رضا قسم دادم ، و در اثر آن فرمودند : چیزهای زیادی اهل البیت علیهم السلام عنایت فرموده اند که تنها دو مورد را به شما می گویم :
اوّل اين که : هر گاه نماز می خوانم ، روحم در بالاست و جسم خود را که در حال نماز است ، مشاهده می کنم و در حقیقت روحم از بدنم جدا می شود . دوم اینکه : مدتی است که شب ها نمی توانم بخوابم ، زیرا می بینم همه ی اشیاء مشغول ذکر خدا هستند و با مشاهده ی آن وضع ، از خوابیدن حیاء می کنم .
.
فرمود : و إن من شی ءٍ الّا یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم
و هیچ موجودی نیست جز آنکه تسبیح و حمد او می گوید ولی شما تسبیح آن را نمی فهمید.
سوره ی اسراء / 44
📚منبع : ز مهر افروخته ، ص 204
@shahid_damroodi✨
4_5810117859791079352.mp3
5.14M
🎼 #نمیشه_باورم
پیشنهاد میدم با یه هندزفری و یه دل پر و تنها گوش کنید بدون حضور کسی...💔🙂
@shahid_damroodi✨
همه ما روانی هستیم؛
اگر نبودیم گناه نمیڪردیم...
😔😞
#آیتاللهبهجت🌱
@shahid_damroodi☘️
ــــــــــ🦋✨ــــــــــ
.
اسیر شده بود ۱۵ سال بیشتر نداشت.
حتے مویے هم در صورتش نبود.
سرهنگ عراقے امد یقشو گرفت،
کشیدش بالا و گفت: اینجا چیڪار
میکنے!؟ حرف نمےزد.
سرهنگ عراقے گفت: جواب بده
گفت ولم کن تا بگم ولش کرد
خم شد روی زمین و یڪ مشت خاڪ
برداشت، آورد و گفت: اینجا خاڪ منہ،
تو بگو اینجا چیکار میکنے؟!
سرهنگ عراقے خشڪش زده بود.
.
•°√→ @shahid_damroodi|•°|^⭐^|°•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکالمه خیلی جالب شهید مهدی باکری با شهید احمد کاظمی
@shahid_damroodi☘️
رمضان ،
ظهـــر ،
عطش ،
و من یاد تو مےاُفتم ....
السلام علیک یا اباعبدالله (ع)
@shahid_damroodi✨☘️