فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمــا چند ثانیہ دیگر تمــاس از سیــد الشهدا خواهیــد داشت🖤💔
#پیشنهاد_دانݪود👌🏻
#اندکـــےتفکــــر☝️🏻
نشست تو تاکسے
دید راننده نوار قرآن گذاشته
گفت
آقا کسے مرده؟!
راننده با یہ لبخند گفت
بلہ؛دل منو شما(: !
کمے تفکر؛شاید تلنگر(:
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
•♥️🖇• لآ تغيب ڪ يوسف من عیونی✨ فَقلبي ليس ڪقلب يعقوب ليتحمل، همچونیوسفازدیدگانمپنهاننشو، چون
•♥️🖇•
آنچنان در همہ جاے دل من جا شده اے...
کہ بہ غیر از تو نباشد دل من جاے کسے :)💕
#هر_روز_با_یک_عکس 🌸🌱
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری 🌤!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
『🌱| #نذر_ظهور』
ما در کوچه های تنگ زمانه مان
بر یاری امام غائب مان سیلی که
هیچ! غصه هم نخورده ایم😭💔
نذر آمدنش، سهم شما #یک_زیارتآلیاسین
به نیابت از شهید محمدرضا دهقان امیری...
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
•
•
•
↻💚@SHAHID_DEHGHAN💚
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲|مستندِ
ملازمانحرم♥️
شهید:
"محمدرضادهقانامیری"
🌷| قسمت⁶
#ادامهدارد
#پیشنهادمشاهده
🌹|• @shahid_dehghan
9432675_728.mp3
11.73M
اُمُّ الادب،اُمُّالوفا،اُمُّالبنینے..
دلگرمےووصفامیرالمونینے🌿'!
درپیشگاهتوادبتعظیمکرده..
قرصقمر🌙میرعربتعظیمکرده♥️(:
#وفاتحضرتامالبنین🥀'
#حاجمیثممطیعی🎙
🖤°`🌧-
وقتی عقیل برادر امیرالمومنین علیه السلام برای خواستگاری ام البنین "س" رفت.. پدر ام البنین از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند..
وقتى پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهاى ام البنین را شانه میزند و او از خوابى که شب گذشته دیده بود براى مادر سخن مى گفت:
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
وقتى پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهاى ام البنین را شانه میزند و او از خوا
«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختى نشسته ام. نهرهاى روان و میوه هاى فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان مى درخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر مى کردم. در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنى ماه و ستارگان … در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نورى از آن ساطع مى شد که چشمها را خیره مى کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانى دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفى ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را مى شنیدم ولى او را نمى دیدم گفت:
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
«مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختى نشسته ام. نهرهاى روان و میوه هاى فراوان در آنجا وجود داش
«فاطمه! مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانى و سه ستاره درخشان.. پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامى»