اگرامربهمعروفمیخواهیبکنیخیلیآهسته
مثلآینه،آینهدادنمیزندکهیقهاتبداستوقتی
روبرویآینهمیایستی،جیغنمیکشدوبگوید
چرامویسرتاینطوریاست؟!
خیلیسکوتمحضاستآهستهمیگویدو
هیچکسراخبردارنمیکند،جزخودتوآینهرا..
| علامهحسنزادهآملی🌱 |
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی . .
عشق محمد بس است وآل محمد ؛
ببین:)
امامزماننیازبہڪسیندارهڪہفقط
پروفایلشمذهبۍباشھ
ایننوعدیندارۍوامامزمانۍبودنواقعا
هیچفایدهاۍنداره،امامزمانبہ
ڪسیڪہبخاطرشازگناهبگذرهنیازداره
امامزمانبہڪسیڪہمثل #حضرت_عباس عفیفوباحیاباشہنیازداره-!'
پروفایلوتیپتمذهبۍباشہولۍبااعمالت
دلامامزمانتوبہدردبیارۍچہفایده؟
میگفت همین کہ دلت میخواد برے ڪربلا
برات ثواب مینویسن…
گفتم مشتے، ما دلتنگیم
ثواب میخوایم چیڪار؟!:)
#دلتنگی
یکی از رفقا وهم دانشگاهی هایش تعریف میکردکه بامحمدپینت بال می رفتیم به شوخی به شهید دهقان گفتم آقاهمه تیرهای این بازی های کامپیوتری به سرو کله من خورداوگفت اشکال ندارداداش چه چیزی بهتراز اینکه بی سرشهیدشوی خودم گلوله بارانش کرده بودم به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمی شود محمد همه تیرهایی ک نثارت کردم به سینه وپهلوهایت خوردوقتی پیکرش راآوردندونحوه شهادتش رافهمیدم نابودشدم باخودم فکردکردم اشتباه از من بودک گمان می کردم چیزی به تو نمی رسد .راوی سیدطه صالحیان.
•
#تلنگر⚠️
هرگاه ڪه نمازتــ
قضاشدونخواندے
دراین فڪر نباش ڪہ
وقت نماز خواندن نیافتے
بلڪه!
فڪرڪن چہ گناهے را
مرتڪب شدے کہ خداوندنخواست
درمقابلش بایستے!
نماز راسبڪ نشماریم
بـدانـیدكهشهـادت
مـرگنیسـت؛رسـالـتاسـت!
رفتـننیسـت؛جـاودانـهمـاندناسـت!
جـاندادننیـسـت؛بلـکـهجــانیـافتـناسـت..
#شهید_آرمان_علی_وردی
❌چࢪانہگفتنبہدوستۍبانامحࢪم...؟❌
+اࢪتباطحࢪامبانامحࢪمشایداوایل خوبباشہامـازخمهايۍࢪابہجامیگذاࢪد.
1_گناهوعدمࢪضایتخدا
2_خیانتبہهمسࢪآینده
3_عدماحساسوشادے{افسࢪدگۍ}
4_ازبینࢪفتنحیاوآخࢪتویࢪان
5_عدمامنیت
بسۍخدابہآنچہانجاممیدهیدبیناست.-☺️
#تلنگرانھ🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ماجرای بیهوش شدن آرمیتا از زبان همکلاسیهایش
هیچکس به ما تذکر نداد و کسی هم آرمیتا را هل نداد
«فاطمه» همکلاسی، دوست صمیمی و همراه «آرمیتا گراوند»: آن روز مثل همیشه که با هم قرار داشتیم اول من به ایستگاه مترو رسیدم و بعد هم آرمیتا آمد؛ همه چیز عادی بود، آهنگ گوش کردیم، حرف زدیم و کلی خندیدیم. ابتدا مهلا وارد واگن شد، بعد آرمیتا و در آخر هم من وارد قطار شدم ولی «آرمیتا» در کمتر از یک ثانیه و به ناگاه با پشت به زمین افتاد و سرش با زمین(حاشیه سکو) برخورد کرد.
وقتی آرمیتا را بلند کردم دیدم دستم خونی شده و متوجه شدم که سر وی زخم برداشته که در نهایت با کمک مردم، آرمیتا را به خارج قطار و کنار سکو انتقال داده و برای نجات وی تلاش کردیم.
«مهلا» دیگر همکلاسی و دوست آرمیتا که در روز حادثه همراه او بود: آن روز (یکشنبه) مثل همه روزهای دیگر با فاطمه و آرمیتا در مترو(ایستگاه ش.ـهدا) قرار داشتیم که به مدرسه برویم؛ وقتی وارد ایستگاه شدم، قطار آمده بوده و فاطمه و آرمیتا که زودتر رسیده بودند منتظرم بودند. به گفته وی برای اینکه به قطار برسیم با سرعت حرکت کرده و داخل واگن شدیم، اول من و بعد هم آرمیتا و سپس فاطمه وارد مترو شدیم، ولی در کمتر از یک ثانیه «آرمیتا» با پشت سر به زمین خورد. فاطمه دستهای آرمیتا و من پاهای او را گرفتیم و با کمک چند نفر او را به بیرون واگن قطار و حاشیه سکو منتقل کردیم. انگار آرمیتا مرده بود، اما با تلاش ماموران مترو و یک خانم که فکر کنم پرستار بود، آرمیتا دوباره زنده(احیا) و با آمبولانس به بیمارستان انتقال داده شد.
#حسین_دارابی