🔰یھ ڪانال پر از فیݪم هاۍ خـفـن🤞براے:
✨ ⃟҈🌿استورے 📱 ⃟҈✨
✨ ⃟҈🌿پسٺ🔖 ⃟҈✨
✨ ⃟҈🌿چنل های ایتا و تلگرام و...تون📡 ⃟҈✨
⬅️ادمیں ڪانالش:
نویسندھ،📝
ادیتور،📲
تدوینگر،📹
تحلیلگر،💭
تولید پست ها،📨
فیلم ها و متن های پرمحتوای انقلابی و مذهبی داره که همشو توی کانال و پیج اینستاش میزاره!
نمیخواۍ یھ سرے بزنے؟!🎈 ⃟҈👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3595698290Ca0a3ea6335
#سیداف82
•
.
حـواسـمـوں باشھ..!
بࢪاے افـزایـش فـالوور هرڪارۍ نڪنیم!!
خــدا فاݪو و لایڪموں ڪنہ..مردم ڪیݩ؟!..🌿✨
نمیدونم مدیرش کیھ..
ولــے پـسـر دمـش گـرم ڪارش درستہ ها😍👌🏻
#ایںازاوںڪانالاسڪھازدیدںفیݪمـاشسیرنمیشے😍♥️
#یھنگاھڪہضررےندارھ؟!!😌🙃
هووم؟؟🙃
#خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
بخاطر ارتباطی که با سردار اباذری داشتیم تو انتخابات سال ۹۲ خیلی بحث میکردیم و دو آتیشه از کاندید مورد نظرمون طرفداری میکردیم.🔥
سردار اباذری نظرشون روی کسی دیگه بود و عباس خیلی تلاش میکرد که
نظر سردار رو برگردونه و به همین دلیل
خیلی با ایشون بحث میکرد و حرص میخورد.😬
یادم هست روز رأی گیری بهم زنگ زد و گفت: «حمید! حاجی هم بالاخره به کاندید ما رای داد.»
واقعا خوشحال بود...🌿
🔖حمید درسی_دوست شهید
#پندانه ...💡🍎
سیب شیرین تر
دختر کوچولویی دو تا سیب در دو دست داشت که مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت: «یکی از سیب هاتو به من میدی؟» دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظهای بعد، یکی از سیبهای گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: «بیا مامان این سیب شیرینتره!» مادر خشکش زد. چه اندیشهای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشهای بود!