مانتوهرچقدرمبلندوگشادباشہ
آخرشچادرنمیشہ...!
میراثخاکیحضرتزهراۜچادره📻🌿!'
#شهیدمحسنحججی
کسانیکهالانموبایلدستشونهستدهثانیههم طولنمیکشهولیبرایاخرتذخیرهمیشه🙃
سبحانالله(3)
الحمدالله(3)
لاالهالاالله(3)
اللهاکبر(3)
لاحولولاقوةالاباالله(3)
استغفرالله(3)
توهرگروهیاکانالیکههستیبفرستتاتوثوابش شریکشدهباشی🤲🏻
13.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت خانوما🥺😍
طبقه بالای حرم امام حسین (ع) رو بخاطر ایام امتحانات برای درس خواندن قرار دادن
اینجا باشی و درس بخونی و بفهمی..
- الهم ارزقنا...🙂♥️
#حرم_امام_حسین
✍رفقا! شهدا ما رو انتخاب میکنند؛ نه ما شهدا رو. از بین اینهمه شهید، یکیشون مِهرش به دلت میشینه و انگار نگاهش باهات حرف میزنه. حواست باشه که حرمت این انتخاب رو نشکنی!
#شهیدانه😍
-میگفت:
هرکسیروزی ³ مرتبه
خطاببهحضرتمهدی 'ﷻ' بگه ↓
﴿بابیانتَوامےیااباصالحالمهدی﴾
حضرتیجورخاصےبراشدعامیکنن :)
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج)
#فرج
هدایت شده از |قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
💜 رمان اورا 💜
قسمت صد و هفتم
حرف هاش برام خیلی جالب و عجیب بود
چون گریه میکردم خیلی خوابم میومد
دیگه نمیتونستم
بقیه حرف هاش رو متوجه بشم
رفتم سر گوشیم و پیامی به حسین دادم. همون موقع روز و ساعت تنظیم کردم برای خرید جهاز
درسته کامل بود جهازم ولی چندتا تیکه بود که باید میگرفتیم
چند دقیقه رو باید منتظرش میموندم
کفشام رو برداشتم و رفتم بیرون و نشستم روی صندلی
چشمام رو روی هم گذاشتم تا یکم از بی حالیم کم بشه
که کم کم داشت خوابم میبرد که حسین صدام زد 🗣
با خستگی که توی بندم بود به زور بلند شدم
حسین حالم رو دید سریع اومد سمتم که بریم سمت ماشین
تو ماشین کولر رو روشن کرده بود و این بی حال ترم کرده بود
_ترنم خوبی؟ خوابت میاد؟
_اهوم خیلی زیاد
_حالا میرسیم..... خوب بود امشب؟
_اهوم خیلی خوب بود حرفاش برام خیلی عجیب و غریب بود
تاحالا توی عمرم به تحریک عاطفی فکر نکرده بودم
حتی نمیدونستم که وجود داره!
_اره خوب.... این حاج آقا رفیق خودمه
خودش میگه یه سری مسائل رو سخنرانی میکنم که بقیه رو رشد بده
بقیه مباحث تکراری هست
_هوم خدا خیرش بده
وقتی رسیدیم خدافظی کردم و با زور خودم رو نگه داشتم و رفتم خونه
بدون شام و فقط با یه سلام ساده وارد اتاقم شدم و لباسم رو عوض کردم
سلامم رو دادم و تخت خوابیدم.
توی جام غلطی زدم و روی تخت نشستم گوشیم رو چک کردم که پیام حسین رو دیدم
لبخندی گشادی روی لبم اومد
بلند شدم و رفتم سرویس
کار های مورد نیاز رو کردم و موهام رو با کلیبس بستم
آروم و بی صدا رفتم پایین تو آشپز خونه
ساعت 7صبح بود و کسی بیدار نبود
صبحانه رو با وسواس زیادی چیدم و برای خودم یه چایی دبش ریختم
نشستم روی صندلی که مامان و بابا هم زمان وارد شدن
(بابا) _سلامممم..... سلاااااام به دختر خودم
به به ببین چه کرده!
💜نویسنده : A_S💜
هدایت شده از |قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
💜 رمان اورا 💜
قسمت صد و هشتم
(مامان) _به به عزیز دل مادر!
چه شود این صبحانه! دستت طلا مامان جان
قیافه مامان رو بابا که نگا کردم فهمیدم که دارن حرص هم دیگه رو در میارن
خنده ای کردم
رو به مامان و بابا گفتم:
_آقا
من نه مال شمام و نه مال بابا
من فقط برای یک نفر هستم
بابا پرید وسط حرفم و گفت:
_اون یه نفر هم فقط خدا!
مگه نه؟
_بله...... بفرمایید
خدارو شکر امروز صبحانه رو با خنده و خوشی کنار هم خوردیم
صبحانه که تموم شد چایی رو برای همه ریختم و گذاشتم روی میز
مامان یه سری عکس های عقد رو به بابا نشون میداد
تلوزیون رو روشن کردم و کانال ها رو بالا پایین کردم
صدای پیامک گوشیم از اتاق اومد که رفتم و برش داشتم و دیدم پیامک رو
_(سلام خانمی
میای بریم یرای خرید خونه امروز؟)
پیامکی بهش دادم و رفتم پایین برای هماهنگی
_مامان...؟.... بابا.....؟..
_جان بابا
_عصر اجازه هست با حسین بریم برای خونه؟
_آره بابا برو یکمم میریزم به حسابت
رفتم و محکم ماچش کردم
_اخ قربونت برم بابا جونم
_بیا برو ور پریده
_چشم باباییییییی من رفتم
رفتم تو آشپز خونه و شروع کردم به سابیدن خونه
خونه رو که حسابی سابیدم نگام افتاد رو ساعت که پریدم توی حمام
لباسام رو آماده گذاشتم و موهام رو سشوار گرفتم
متوجه در زدن مامان نشده بودم اومد داخل
خاموشش کردم
_جونم؟
_در زدم متوجه نشدی اومد. تو دیگه....... اینم کارت!
_مگه بابا نزد به کارتم
_نه گفت کم میاد یه وقت
لبخندی به مهربونیت و به فکر بودن بابا زدم که
مامان جوری نگام کرد
فهمیدم که حسودیش شده
بغلش کردم و حسابی از دلش در آوردم
💜نویسنده : A_S💜
هدایت شده از 🍀کُمیٖتـــــهخـٰادِمیٖنِشـُـهدٰا✨
1_1036445193.mp3
14.4M
🎤دلتنگی شده کارم
🥀شهید محمدرضا دهقان امیری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/2206924833C5d9a375e2f
تو خیلی بدهکاری به اون آقایی که
هر روز صبح وقتی بیدار میشی
بهت سلام میکنه و خیلی وقتا
جوابشو ندادی..
_السلام علیک یا صاحبالزمان
"🌿"
حقیقت حجاب استایل ها👆🏻🤦🏻♀
لطفا از این افراد پیروی و فالوشون نکنید.
این حجاب استایل ها از بی حجاب ها خطرناکتر هستند؛ باز اونا ادعای دینداری ندارند اینا در قالب دین و حجاب، مفهوم و ماهیت حجاب رو از بین می بردند و برخی روابط را عادی سازی و توی دین تحریف ایجاد می کنند
چون فقط به فکر پول هستن نه دین!
#حجاب_استایل