eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
↯♥ ...🌴 تصاویر مسیر پیاده روے اربعین ۵صفر۱۴۴۳|۲۱شھریور۱۴۰۰ ↯♥
•[﷽]• 『🌱🖤』 امروز دوشنبه ۱۴۰۰/۶/۲۲ 💚 📿|ذکـر روز‌ دوشـنبـه: « یـا قـاضِـیَ الْحاجـات» 🔸|
|🧡🍂| پسراول‌گفٺ: مادرجون‌برم‌جبهھ!؟ گفت‌:بروعزیزم♥️✨ رفٺ‌ووالفجرمقدماتےشهیدشد!💔 🌱 پسردوم‌گفٺ: مادرداداش‌ڪه‌رفٺ‌من‌هم‌برم!؟ گفت‌:بروعزیزم💚✨ رفٺ‌وعملیات‌خیبرشهید‌شد!💔 🌱 همسرش‌گفت‌: حاج‌خانم‌بچه‌هارفتند،ماهم‌بریم‌تفنگ بچه‌هاروی‌زمین‌نمونھ. رفٺ‌وعملیات‌والفجر۸شهیدشد!💔 🌱 مادربه‌خداگفٺ: همه‌دنیام‌روقبول‌کردی،خودم‌روهم قبول‌کن.✋🏻 رفٺ‌ودرحج‌خونین‌شهید‌شد!💔 🌱 ‌ ﴿ڪپے‌با‌ذڪࢪ²صلوات﴾
🌸🍃.... . . 🌱❤️ وقتۍ دخترڪ بدحجاب شهر😞 چشمهـارابه دنبال خودمۍڪشاند👀 چــاڋرم را عاشقانہ تر مۍپوشم...🥰 چـــاڋر یعنۍ من آرامش مۍخواهم😍💐 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
وسط‌ عملیات‌ خیبر، احمدی‌ خودش‌ را آماده‌ کرد تا هلیکوپتری‌ را که‌ از روبه‌رو می‌آمد،🚁هدف بگیرد.🎯 هلیکوپتر که‌ به‌ خاکریز نزدیک‌ شد،🙄 احمدی‌ موشک‌ را روی‌ دوش‌ گرفت‌ و پس‌ از نشانه‌گیری‌ آن‌ را شلیک‌ کرد.💣موشک‌ از کنار هلیکوپتر رد شد.😕 👀خوب‌ که‌ نگاه‌ کردم‌ دیدم‌ هلیکوپتر شروع‌ کرد به‌ شلیک‌ موشک‌.😥 احمدی‌ که‌ دود حاصل‌ از شلیک‌ موشک ها را دید،🌪به‌ خیال‌ اینکه ‌موشک‌ خودش‌ به‌ هلیکوپتر اصابت‌ کرده‌، کف‌ دست هایش‌ را به‌ هم‌ ‌کوبید👏🏻 وتوی‌ خاکریز بالا و پایین‌ ‌پرید و با خوشحالی‌ گفت‌:😁 ـ زدم‌ زدم‌... زدم‌ زدم‌...🥰 ولی‌ تا موشک های‌ هلیکوپتر روی‌ خاکریز خورد و منفجر شدند،💥احمدی‌ که‌ دید بدجوری‌ خراب‌ کرده‌،😨 برای‌ اینکه‌ ضایع‌ نشود و خودش‌ را کنترل‌ کند، باهمان‌ حال‌ شادی‌ و خنده‌ و در حالی‌ که‌ دست‌ می‌زد ادامه‌ داد: ـ زدم‌ زدم‌...🥰نزدم‌ نزدم‌...نزدم‌ نزدم‌...🤭 😅 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
"پیشنهاد میکنم در حال خوندن این متن چیزی نخورین"😁 شلمچه بودیم. از بس که آتش سنگین شد،💥دیگه نمی تونستیم خاکریز بزنیم.🙁 حاجی گفت: «بلدوزرها رو خاموش کنید بزارید داخل سنگرها تا بریم مقّر». هوا داغ بود و ترکش کُلمَن آب رو سوراخ کرده بود.😓تشنه و خسته و کوفته، سوار آمبولانس شدیم و رفتیم.🚑 به مقر که رسیدیم ساعت دو نصفه شب بود. از آمبولانس پیاده شدیم و دویدیم طرف یخچال.🤗یخچال نبود.گلوله‌ی خمپاره صاف روش خورده بود و برده بودش تو هوا.🙄 دویدیم داخل سنگر. سنگر تاریک بود، فقط یه فانوس کم نور آخر سنگر می‌سوخت. دنبال آب می‌گشتیم که پیر مردی داد زد: «پیدا کردم!»😍و بعد پارچ آبی رو برداشت و تکون داد.💦 انگار یخی داخلش باشه صدای تَلق تَلق کرد. گفت: «آخ جون».🤤 و بعد آب رو سرازیر گلوش کرد. می‌خورد که حاج مسلم، پیر مرد مقر از زیر پتو چیزی گفت: «کسی به حرفش گوش نداد.🤷🏻‍♂ مرتضی پارچ رو کشید و چند قُلُپ خورد.».به ردیف همه چند قُلُپ خوردیم.☺️ خلیلیان آخری بود. تَهِ آب رو سر کشید.پارچ آب رو تکون داد و گفت: «این که یخ نیست.😐این چیه؟!»🤨 حاج مسلم آشپز، سرشو از زیر پتو بیرون کرد و گفت: «من که گفتم اینا دندونای مصنوعی منه!😐 یخ نیست، اما کسی گوش نکرد، منم گفتم گناه دارن بزار بخورن!»🤷🏻‍♂ هنوز حرفش تموم نشده بود که همه با هم داد زدیم:وای!😖 از سنگر دویدیم بیرون. هر کسی یه گوشه‌ای سرشو پایین گرفته بود تا...!🤢 که احمد داد زد:«مگه چیه! چیز بدی نبود! آب دندونه! اونم از نوعِ حاج مسلمش! مثل آب‌نبات.».🤣 اصلاً فکر کنید آب انار خوردید.😁😅 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
[[∆یکی از شهدای مدافع حرم بود ،،، ∆]] *پیشنهاد👌🏻خواندن* داعشی ها دورش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیر تموم شد سنگ تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش ... همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود .. خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه سرشو از ترس پایین نیاورد.... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌زمین .... فهمیدن حاج قاسم توی منطقس ... برا این که روحیه حاج قاسم روخراب کنن بیسیم رضا اسماعیلی گرفتن جلو دهن رضا و چاقو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم ... ببین اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید .. ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چندتا کلمه می گفت ..‌ اصلا من آمدم جونم بدم اصلا من آمدم فدابشم برا حضرت زینب اصلا من آمدم سرم رو بدم یا علی یا مولا یا زهرا .....😭😭😭😭😭 میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد که پشت بیسیم گوش می داد .... بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برا حاج قاسم 😓😓😭😭😭