🌱| #خاطره
مدافع شو
یش او از همرزمان و رفقای رسول گله کردم که
چرا اقدامی جدی درباره معرفی این شهید برای
مریدانش انجام نمی دهند تا بهتر معرفی شود.
می گفت که خودت برو و وارد جریان شو. برو
مدافع شو.من تعجب کرده بودم که مدافع شدن
را به عمل می دانست نه به شعار.
(نقل از دوست شهید)
🌱| #خاطره
محمدرضا خیلی با انرژی بود و شوخ طبع.در
دوران خادمی،باتمام خستگیهای ناشی ازکار،
شیطنتهایش به جا بود و هر شب با خادمها
جشن پتو و ... اجرا میکرد.مسئولمان دائما به
من و محمدرضا تذکر میداد که کمتر شیطنت
کنیم. یادم هست که یک بار آن برادر مسئول
عصبانی شد و سرمان داد زد.من ازاین رفتار
خیلی ناراحت شدم و حتی تصمیم گرفتم که
برگردموادامهندهم.اما محمدرضا آرامو ساکت
بود و چیزی نگفت و با همان اخلاص همیشگی
به خادمیاش ادامه داد و سرانجام و عاقبت
این خادمی، با شهادت گره خورد.
نقل از سید طه صالحیان
🌸| #خاطره
همانقدر که مداحی دوست داشتی نسبت به
موسیقی غربی حساسیت داشتی.از همان بچگی
نسبت به موسیقی حساس بودی،یادت هست آن
قم به تهران را؟ آن موقع سوم راهنمایی بودی.
سوار اتوبوسی شدید که از خوزستان میآمد.تو
و مهدیه کنارهم نشستید.رانندهنوار گذاشت.صدای
ترانه خواندن یک زن از دستگاه پخش میشد.
هردوتایتان جا خوردید. به مهدیه گفته بودی:
«شنیدن اینا برای تو مشکل داره؟»
- نمیدونم برای خانم ها مشکل داره یا نه. ولی
برای شما مشکل داره .
+میدونم برای من مشکل داره.ولی اگه برای تو
هم مشکل داره، میخوام دوتایی بهش بگیم
خاموش کنه.
- فرقی نمیکنه. مهم اینه که کار درستی نکرده.
بلند شده و رفته بودی جلو و به راننده گفته
بودی: «این رو خاموش کن. درست نیست.»
راننده چند دقیقهای سیستم پخش را خاموش
کرد.صدای بقیهی مسافرها درآمد و اعتراضها
شروع شد.راننده دوباره دستگاه پخش را روشن
کرد.چارهای نبود.باید تحمل میکردید.یک هندزفری
داشتید. یک مداحی پیدا کردید و هرکدام یکی از
گوشیها را توی گوشتان گذاشتید. بعد از چند
دقیقه شاگرد راننده آمد و پرسیده بود:«چی داری
گوش میدی؟»
#ادامه_دارد
#به_وقت_بودن_هایت
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌸| #خاطره همانقدر که مداحی دوست داشتی نسبت به موسیقی غربی حساسیت داشتی.از همان بچگی نسبت به موسیق
#خاطره🌺
گوشی را به سمتش گرفته و گفته بودی:«خودت
گوش کن.»- دوست ندارم گوش بدم.شاید بخوام
کیف و حال کنم،گناه ما چیه که مثل شما نیستیم؟
گفتهبودی:« تو مسلمونی؟»اهل خوزستان بود. با
همان لهجـهے عربےاش گفتـهبود: « مـن شیـعهے
علیبنابیطالبم.»
-خدا خیرت بده. این حرف نه حرف منه نه حرف
امثال من. امرِ همون خداست تو که میگی بندهی
اونم. به من گفته، به تو هم گفته. من میخوام
دستورش انجام بدم، ولی تو اجازه نمیدی. حالا
تو بگو، تو آزادی من رو سلب کردی که میخوام
طبق امر خداوندم اوقاتم رو بگذرونم یا من آزادی
تورو؟
بندهخدا سرش را پایین انداخته و گفتهبود:«
حرفت حقه داداش.»
اما دوباره صدای مسافرها درآمد که اینها
نمیتونن تحمل کنن بندازشون بيرون. کلافه
شدهبودی به مهدیه گفتهبودی:« برو مطمئن شو
اگه براے تو اشکالی نداره، جفت گوشۍ هاے
هندزفری رو بده من تا مجبور نباشم این اراجیف
رو بشنوم.»
میدانی امربهمعروفکردن جسارت میخواهد و
ایمان.تو همیشه در امر به معروف و نهی از منکر
پیش قدم بودی.
#پایان
#به_وقت_بودن_هایت
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🌱| #خاطره
رفتم یه سری وسایل لباسای اضافه که براش
آوردم همین جلوی ساکش گذاشتم زمین بهش
گفتم: محمدرضا امیدوارم سوریه بهت خوش
بگذره! :)
اصلاً اینو که بهش گفتم اونقد تعجب کرد اصلاً
یه حالِ عجیبی شد!همون ساعت ۶ صبح بلند
شد توی خونه شروع کرد هروله کردن.هی میزد
تو سر و صورتِ خودش.حسین حسین میکرد.
زینب زینب میگفت.اصلاً حال عجیبی پیدا کرد.
رفت پای کامپیوتر نشست.یه سری مداحیها رو
باصدایبلند شروعکرد روشنکردن.ینی میدویید
دوراتاق وشعفوشادمانیخودشرو ابراز میکرد.
اصلاً باورش نمیشد که این جمله رو بخواد از من
بشنوه.ولی من خودم که رو زمین نشسته بودم
احساس کردم از درون دارم میشکنم.خورد میشم پروازکردنمحمدرضاروهمونلحظهداشتماحساس
میکردم با تمام وجودم...
(نقل از مادر شهید)
#ملازمان_حرم
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے
🌸| #خاطره
دوࢪان کودکی👶اگر از جایی حرفِزشت
یاد میگرفت و در خـانه تـکـࢪاࢪ میکࢪد؛
میگـفـتـمـ: دهـانـتـ کـثیـف شده و ...
{ادامه در تصویر}
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[#٢٠روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔📲@shahid_dehghann
#خاطـره:🎞
خیلیایندرواوندرزدکهبرهولیجورنمیشدرفته
بودسپاهبستنشستهبودخیلیاصرارکردحتی
گفتهبوداگهمنونبریدداخللاستیکماشینقایم میشممیامتابالاخرهبااعزامشموافقتکردنو رفت.....
#شهیدبابکنوࢪے💛
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌸| #خاطره دوࢪان کودکی👶اگر از جایی حرفِزشت یاد میگرفت و در خـانه تـکـࢪاࢪ میکࢪد؛ میگـفـتـمـ: دهـا
🌸| #خاطره
در اردوی جهادی از طرف دبیرستان اعزام شدند چون بیشتر بچهها با آبوهوای آن منطقهسازگار
نبودند، مریض شدند، محمدرضا اما سالم و قوی
و پرانرژی بود.اگر کمبودی در امکانات بود حرفی
نمیزد و اهل گلایهوشکایت نبود جهادگریسازگار
و توانمند بود.
#ابووصال
#روزشمارشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱۷روزماندهتاشهادت🌹🍃]
༻﷽༺
#خاطره
✍از کنار صــف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجے بین مردم توی صـف نشستہ، رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم پیشانیش را بوسیدم التماس دعا گرفتم و رفتم انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
← پـــ👣ـــایان →
#شہـید_احمد_مَشلَب
#شہـید_قاسمـ_سلیمانے
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌸| #خاطره در اردوی جهادی از طرف دبیرستان اعزام شدند چون بیشتر بچهها با آبوهوای آن منطقهسازگار ن
🥀| #خاطره
دوره دبیرستان اوج ورزش پارکور او بود.یک
سال در آنجا بنایی داشتند در فضای حیاط
کیسههای گچ و سیمان و تپه های خاک و ما
سه زیاد بود که به عنوان موانع استفاده میکرد
و ورزش مورد علاقهاش را تمرین میکرد.وقتی
به خانه میآمد هیکل و لباسش خاکی بود.
#ابووصال
#روزشمارشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱۶روزماندهتاشهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🥀| #خاطره دوره دبیرستان اوج ورزش پارکور او بود.یک سال در آنجا بنایی داشتند در فضای حیاط کیسههای گچ
🌸| #خاطره
گاهی از دست بعضی آدم ها ناراحت میشدم و
درد و دل میڪردم و گلهمندی داشتم.مۍگفت
ڪه خدا عاقبت همهے ما را ختم به خیر ڪند،
آتش دارد دورمان حلقه میزند. به این شکل به
من میفهماند که غیبت نکنم.
#ابووصال
#روزشمارشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱۵روزماندهتاشهادت🌹🍃]
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
🌸| #خاطره گاهی از دست بعضی آدم ها ناراحت میشدم و درد و دل میڪردم و گلهمندی داشتم.مۍگفت ڪه خدا
🌱| #خاطره
حالات معنوےاش را حفظ میڪرد و اصلا اهل
بروز دادن نبود.معنویتش را پشت شوخیهایش
پنهان مۍکرد.اگر مواقعی بود که میفهمید طرف
مقابلش مۍخواهد از اوضاع معنوےاش اطلاع
پیدا کند مطلقا چیزی نمیگفت،مگر اینکه خودش
حرف بزند.
#ابووصال
#روزشمارشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱۴روزماندهتاشهادت🌹🍃]