|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#Part_74 - تا، تا تورو دیدم! وقتی برای اولین بار دیدمت چهرهی مهربون آیدا یادم اومد. وقتی با غرور ر
#Part_75
کسری دست سالمش رو روی دست زخمیش میزاره و میگه:
- مشخص نیست؟!
مازیا:
- میخواید الان مارو دو ساعت اینجا معطل کنید؟ "آی بریم دارم می میرم"
ایمان دست مازیار رو میندازه دور کردنش و کشون کشون به سمت درمانگه میره
.کسری رو به من میکنه و میگه:
- کیانا کجاست؟
کمی مکث میکنم و خیره به چشماش لب میزنم :
-طبقه بالا، چطور؟
صورت کسری از درد جمع میشه و میگه:
- میشه بهش بگید بیاد پایین؟
نگاهی به دست زخمیش میندازم و میگم :
-چشم شما هرچه زودتر برید تا دستتون رو بخیه بزنن خیلی عمیقه!
لبخندی میزنه و چشمی میگه.
با دو ازش جدا میشم و وارد درمانگاه میشم از پلههای راهرو، دست راستم بالا میرم تا بلاخره به سالن طبقه دوم میرسم.
به سمت تک اتاق استراحت میرم .در اتاق رو باز میکنم که میبینم
پرستاری روی تخت دراز کشیده و صورتش زیر پتو صورتی پنهان شده به سمتش میرم که میبینم کیانا هستش و صداش میزنم:
- پاشو کیانا!کی...انا
با خستگی زمزمه میکنه :
-هوم
از پارچ روی میز چوبی کنار تخت لیوانی آب می ریزم و آب رو روی صورت کیانا میریزم که جیغی میزنه و از خواب می پره، موهای پخش شده توی صورتش که حالا کامل خیس شده رو از روی صورتش جمع میکنه که! با مِن مِن میگم :بیا بریم پایین!
کیانا: اینجا بیشتر بهم نیاز دارن!
-آره چون راحت میتونی از زیرکار در بری!
کیانا میزنه زیر خنده و میگه:آره. دیشب نتونستم بخوابم.
-بریم پایین کارت دارم.
-:باشه
-حالا چرا دیر خوابیدی؟ باز هم تا نصف شب داشتی فیلم ترکیه ای نگاه میکردی؟
-آره تا چهار صبح داشتم فیلم نگاه میکردم هنوز نخوابیده بودم که که صبح شد اومدم اینجا.
از پله ها پایین میریم.
-چیشده حالا؟
با ترس جواب میدم :
- آقا کسری...
وسط حرفم میپره :
- چقدر این بشر ناشنواست هی گفتم الان وقتش نیست.
صورتشو به میگیره سمتم و لب میزنه :
- گفت بهت نه؟ هی گفتم برادر خنگ من
قبل از اینکه حرف نامفهومی بزنه جواب میدم :
- آقا کسری زخمی شده
به گونه خودش سیلی میزنه
- محمد رضا زد شتکش کرد؟
- چی میگی کیانا؟ دعوا کرده
- باکی؟
- با...
#ادامهدارد...
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
『 بِسْـمِمَظْلْوْمِعـْٰالَمْ؏َـلِےْ 』
آنݘھامࢪوزگذشټ . . .🖐🏻🌱
شبٺۅݩمھدۅ؎🌚♥️
عآقبٺتوݩݜھدایـےْ✨💛
ذکر روز دوشنبه:
یا قاضی الحاجات
(ای برآورنده حاجتها)ذکر روز دوشنبه به اسم امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است. روایت شده در روز دوشنبه زیارت امام حسن (ع) و امام حسین (ع) خوانده شود که خواندن آن موجب کثرت مال میشود.
#مرتبه۱٠٠
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
__🦋❥" #تصویر #برادرم
ماجرای صد دلاری که خرج بادمجان حلب شد
موقعی که داشت میرفت پدرش یک اسکناس صد دلاری داد. خیلی ذوق کرد، آن را بوسید و در جیبش گذاشت وقتی در سوریه بود آن را خرج نکرد، تا این که در بازار حلب یک گونی بادمجان خرید، آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد تا هر کس هر چقدر که دلش خواست با آن غذایی درست کند، خودش بادمجان کبابی درست کرد. این کارش تعجببرانگیز بود، چون به شدت از بادمجان متنفر بود و به هیچ عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمیزد.
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
#شهيدانہ
داشتوضومیگرفتبهشگفتم:
عبدالحسینالانبرایچیوضومیگیری؟
گفت:میخوامشهیدبشم
بهخیالمشوخیمیکرد..
پنجدقیقهبعدشهیدشد...💔
شهیدعبدالحسیناسفندیاری🌱
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛
◖🌸💕◗
حاج آقایِ مسجدمون میگفت :
خدایا✨
منو از رفیقام جُدا کردی ، بکن🙂
ولی منو از رفیقات جُدا نکن (:🌱
•
•
•
•
‹ #سخنی_با_پروردگار ›
‹ #پروف_دخترونه ›
‹ #فدایی_رهبر ›
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛