eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
_🌿✨ #تصویر #شهید_بابک_نوری
گمنامے! تَنها‌بَرای"شُہَــدا"‌نیست مےتُونی‌زِندھ‌باشۍ‌و سَرباز‌‌ِحَضرَت‌ِزَهرا‌ ۜ باشے! اما‌یہ‌شرط‌دارھ!؛ باید‌فقط‌برای‌ ... "خدا"کار‌کنی نہ‌ریا • !•• ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
هدایت شده از دوره نقد وهابیت بهمن ۱۴۰۲
🍃دوره شهید ابوالفضل سرلک🍃 📚با موضوع نقد جریان تکفیری وهابیت و یمانی ✨تحت اشراف آیت الله اراکی 👌🏻با حضور اساتید برجسته کشوری 🔹تاریخ شروع دوره: ۸ بهمن ماه ۱۴۰۱ 🔎مزایای طرح: 1⃣ مجازی 2⃣ ثبت نام رایگان 3⃣ اعطای گواهینامه رسمی 4⃣ امکان شرکت در دوره تکمیلی 5⃣ پشتیبانی اساتید توانمند کشوری 📝 ثبت نام: https://survey.porsline.ir/s/Qwg7BWE عضویت در کانال: https://eitaa.com/joinchat/18678046C75fe929488
قال امام صادق(ع): بــہ زودي خــداوند دنــیا و آخــرت رآ بہ مــا‌‌و شیعیان مــا خواهد داد❤️ . دیدار رویتـــ مرا به آرزو کشتـــ. اللهم عجل لولیک الفرج💚 .... ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رجــب‌آمــد‌خداے‌من‌الــعفو💔 . . ماه رجب ماه امـید ســخنران:استاد شجــاعے . ... .. ❀ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️👈 نقد و بررسی گروه بی تی اس( BTS). ترویج و از طریق محصولات رسانه ای کره ای! ⛔️از طریق و و... علاقه سازی و فرهنگ سازی کردند تا در مرحله بعد این ها رو به خورد نوجوانهای بیچاره بدهند ▪️پیشاپیش بخاطر تصاویر و آهنگهای در این ویدیوها عذرخواهی میکنیم.. (🌻)
گفت آخ‌کہ‌چقدر‌دلم‌برای‌ح‌ـرم‌پرمی‌کشہ! بین‌الحرمین،تل‌زینبیہ.. دورکعت‌نمازتوصحن‌وسرای‌ارباب.. اصلامیدونی‌‌چیہ؟! همہ‌جای‌ڪربلا‌قشنگہ‌ها ولی‌هرکی‌بایہ‌بخشیش‌خاطره‌دارھ وحالش‌خوش‌میشہ‌ توباکجابیشترخاطره‌داری؟! چندلحظہ‌نگاهش‌کردوگفـت: تاحالاڪربلانرفتم‌...💔:)' اللهم‌الرزقنازیارت‌الحسین! ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
وقتی‌برای‌دنیایِ‌بقیہ‌ازدنیات‌گذشتی‌ میشی‌دنیای‌یہ‌دنیاآدم(: همون‌قضیہ‌ی‌عزت‌بعدشھادت...)🌱 ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
‹.🤲🏻💙.› ‌‌ میخوام‌بگم هرکـی‌از‌فتنـه‌۸۸سربلنـد‌بیرون‌اومد مدافع‌حرم‌شد... هرکی‌تو‌فتنه۱۴۰۱سربلند‌بیرون‌اومد سرباز‌مهدی‌فاطمه‌میشه:)🌿' اللـ℘ـم‌؏ـجل‌‌لولیڪ‌الفـࢪج🌿♥️" ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ .🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛 نمازم رو خوندم اومدم پایین دیدم مامان نشته روی میز رفتم کنارش نشستم با یاد خدا شروع کردیم به خوردن غذا مامان ماکارونی درست کرده بود بعداز شستن ظرف ها اومدم بالا حوصله ام سر رفته بود برای همین گوشیمو باز کردم که کلی پیام برام اومد مهدیه یه پیج رو تگ کرده بود تولدت مبارک برادر فک کردم شهیده هست ولی با دیدن عکس پروفایل که دیدم یه پسره یه عکسش رو باز کردم مثل شهدا بود دنبال اسمش می گشتم که دیدم بله برادر مهدیه هست محمدرضا رادمهر از پیج اومدم بیرون استغفرالله گوشی رو خاموش کردم و خوابیدم با صدای زنگ گوشیم بلندشدم دیدم مهدیه هست من:سلام جونم چیشده مهدیه:سلام خوبی جونت سلامت میگم می تونی امروز بیایی برا یه مبحثی رو از فیزیک توضیح بدی؟خواهش من:بزار ببینم مامانم چی میگه مهدیه:باشه بهم خبر بده فعلا خداحافظ من:خداحافظ وضو گرفتم نمازم خوندم ساعت ۸ بود ماماننننننن مامان: چته تو دختر من:مامان من قبل از دانشگاه میرم تا یکم کمک مهدیه تو فیزیک کنم مامان :باشه من:قربونت مامان:زبون نریز بیا صبحانه تو بخور بعداز صبحانه و جمع کردن وسایل روی میز اماده شدم که برم دانشگا یه مانتوی زرشکی تیره بلند و شلوار سیاه و روسری کرمی پوشیدم خداحافظ مامان مامان:خداحافظ دخترم کفش هامو پوشیدم اومدم بیرون تاکسی گرفتم چند دقیقه گذشت که رسیدم در و زدم مهدیه باز کرد بعداز احوال پرسی رفتیم داخل توی اتاق داشتم براش توضیح میدادم که گفت یکم استراحت کنیم؟ من:باشه رفت بیرون و با یه سینی چای و شیرینی و میوه خشک و آجیل اومد دستت دردنکنه باعث زحمتت شدم مهدیه: این چه حرفیه بعداز اینکه براش تو ضیح دادم داشت اماده میشد تا بریم دانشگاه که گفت از پشت در اتاقش یه گیره وصله براش یه روسری بیارم داشتم انتخاب می کردم که کدوم رو ببرم که در با شتاب باز شد دستمو جلو صورتم گرفتم ناشناس:مهدیه مهدیه:هیییییی واییی خاک تو سرم جونم داداش چیشده ؟ برادر مهدیه:اسپری ریحانه کجاست بدو زود باش صدای سرفه بلند می اومد مهدیه: توی کمدش برادرشش سریع رفت چون در به من خورد برگشت فک کرد دیوارم پس زیاد بازسش نکرد آخخخخخخخ..... ⭕️کپی رمان فقط باذکر نام نویسنده در غیر این صورت حرام وپیگرد قانونی دارد⭕️ نویسنده:نرگس جمالپور ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ 💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛‌