°[💚]° احمد یڪ سال قبل از شهادتش در یڪے از درگیرے هاے جنوب حلب از ناحیہ دست مجروح شد و براے مداوا بہ بیمارستان نبطیہ لبنان انتقال دادہ شد. آسیب دیدگے عصب دستش در اثر این جراحت باعث از ڪار افتادن انگشت ڪوچڪ درست راستش شد. وقتے خبرش را شنیدم،چون میزان و عمق مجروحیتش را نمے دانستم بسیار نگران بودم و فڪر هایے بہ ذهنم خطور مے ڪرد ڪہ از تڪرار آن وحشت دارم. بعد ڪہ متوجہ شدم ڪہ فقط انگشتش آسیب دیدہ، ڪمے خیالم راحت شد.براے خودش مهم نبود و این جراحت را اصلا جدے نگرفت و مے گفت:هر چیزے زڪاتے دارد و این زخم زڪات بدنم است. در مسیر مجاهدت در راہ خدا و دفاع از حریم اهل بیت (علیہ السلام) در روحیہ ے او هیچ خدشہ اے وارد نشد وعطش و اشتیاقش براے شهادت افزون تر شد. بعد از بهبودے دوبارہ همراہ سایر رزمندہ هاے حزب اللہ راهے سوریہ شد... بہ‌روایٺ‌مادر #‌شہید‌احمـد‌مشلب @shahid_dehghanamiri °[💚]°

|•💚•| یکی از خصوصیت‌های بارز شهید صدرزاده تاکید بر نماز اول وقت بود، همیشه اذان نماز صبح مقر را سید ابراهیم می‌گفت . ما به دلیل اینکه بحث تبلیغ را انجام می‌دادیم و مستمر به نقاط مختلف سفر می‌کردیم نمی‌توانستیم روزه بگیریم اما او روزه می‌گرفت و برای سحری بیدار می شد. یک روز نماز صبح را با صدای سید بیدار شدم، توی مقر قدم میزد و لابه لای هر  بند از اذانش فریاد میزد و می‌گفت:برادرها وقت نماز شده برپا،دلاورا بلند شوید وقت نماز است . ما هم از آن به بعد سر به سرش می‌گذاشتیم و با اینکه صدای خوبی هم نداشت (با خنده) می‌گفتیم بعد از این با صدای خوش خودت اذان بگو! #شہید‌مصطفے‌صدرزاده •° @shahid_dehghanamiri |•💚•|

#یاد_یار 🌺 هر چند وقت یه بار تماس میگرفت ، چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود ، بهش گفتم : مادر نمیای😞😞 گفت : مامان از تو انتظار نداشتم ! خیلی ازش عذر خواهی کردم 🌸 گفت : مامان من نمیتونم بیام . با چه رویی برگردم ؟چجوری سرمو بلند کنم و خانواده ی شهدا رو ببینم؟؟..😔 تو خواب دیدم شهید شد و افتاد🕊 من بغلش کردم . سریع همه رو بیدار کردم گفتم : صالح شهید شده همه گفتن نه آروم باش ایشالله که چیزی نیس روز بعد که خبر شهادتشو دادن دیدم همون ساعتی که من خوابشو دیدم شهید شد.💔🕊 همه دعام این بود بدنش دسته دشمنا نیوفته آخه طاقت نداشتم ...😔 ✍به روایت: مادرشهید 🌹شهید عبد الصالح زارع🌹 @shahid_dehghanamiri

مداحی شهیـد حسین معز غلامے در نجف🌹 #شب_جمعه #کربلا✨ @shahid_dehghanamiri

بوی حسین می دهد زائر ڪربلای او ره به بهشت می برد مسـافرِ ولای او . . . #طریق_الحسین #پاسدار_مدافع_حرم #شهید_خلیل_تختی‌نژاد #شهادت_خرداد_۱۳۹۷ @shahid_dehghanamiri

|°‌💚°| •{بسݥ‌ږب‌الۺہید}• اݥږۅز بہ ݩیٺ ۺہید وآݪآ ݦقآݥ، عبداللہ‌ݒسٺۍ ݒسٺ ݦے‌ذآریݦ، انۺآءاݪلہ ڪہ حآجٺ‌ـهآٺۅݩ ږۅ بدڹ :)♥️ ‌‌+خآدمآنهـ🙃💛 |°‌💚°|

زائرین امام‌حسیـنـ/ع/ نائب‌الزیاره شہـدا باشیـد :)💚

•°♥️°• [...امـا با این همـه،غـربت سیـدالشـهدا عجیب جـانسـوز است!!! دیگـر جایـی براے این ای کاش­‌هـا و اگـرها نیسـت... ڪاروان ڪربلا در راه اسـت و اگر تـو را هـوس ڪرببلاست، بسم الله...] چقـدر جـای صـدای تو خـالیست ایـن روزهـا! جـای خودت ڪه بمـاند! دلـم یڪ سیـد #مرتضی_آوینی میخـواهـد ڪه روی تصـاویر #پیاده_روی_اربعین از آن حرفهـاے آسمـانی بزنـد تـا #حمـاسه_اربعیـن شبیـه #حمـاسه_دفـاع_مقدس در عمـق جـانهـا نفـوذ ڪند.. آنوقـت از هـر خـانه یڪ نفـر اعـزام میشـد براے پیـاده روی! ڪسے اگر ماشینے داشت،میفـرستـاد تا زائـران را جابه جـا ڪننـد...درست مثل همـان روزهـای اعـزام به جبهـه! زن هـا نـان میپختند براے زائران! ڪودڪان قلڪ هایشـان را به مسـاجـد می‌آوردند ڪه صـرف خـرید مایحتـاج زائـران شود.. درست شبیـه دفـاع مقـدس... همه دنبال حلالیـت طلبی بودند... همـه مهـربان بودند... اگر ڪسی نمیتـوانست خودش به پیـاده روی بیـاید، پول میفرستـاد..غدا..لباس...هرآنچه داشت میفرستاد تا از این قافله عقب نماند... ڪاش بودی تا با آن صداے آسمانیت حجـت را تمام میڪردی بر مردم... حضـرت آقـا در دیـدار #مـوکب_داران_عراقی فـرمودند حسیـن‌(ع) را به جهانیـان بشناسانیم.. و چه زبـانی بـراے شناسـاندن حق و حقیقت حسین(ع) به جهانیـان بهتـر از زبان #هنر ! ڪاش بـودی تا #سپاه هنرمنـدانِ اسلام!!! بدون سـردار نمیماند! تو برای همیـن یڪ جملـه حضـرت آقا ساعتـها فیلم و ڪلیپ تهیـه میڪردی، به چند زبـان زنده ی دنیـا!!! ڪاش بودی تـو... دلـم براے بودنت تنـگ است... #شہیدسید‌مرٺضۍ‌آوینے @shahid_dehghanamiri •°♥️°•

•[♦️]• حضـور #شهید_حججی در پیـاده روی اربعیـن انـس ویـژه شهـدا با پیـاده روی اربعیـن، نشـان می‌دهـد راه ویـژه‌ای از مسیـر پـیاده روی اربعیـن تا #شهادت وجـود دارد! انشاءالله نصیبتون🙂💛 @shahid_dehghanamiri •[♦️]•

••🌺•• آقا #مصطفی بسیار بچه ها را دوست داشت و می توانم بگویم که مصطفی برای #علیرضا می مرد. آن قدر علیرضا را دوست داشت که گاهی که علیرضا مریض می شد، مصطفی هم مریض بود و من باید از ۲ بیمار مراقبت می کردم. اما ایشان می دانستند با هر کسی و هر جایی چطور برخورد کنند و در این مورد هم کاری نمی کرد که با وجود علاقه زیادی که به علیرضا داشت، من حس کنم نفر دوم شده ام... بہ‌روایٺ‌همسر #شہید‌مصطفے‌احمدےروشن @shahid_dehghanamiri ••🌺••

~❤️~ همسرش در مورد توصیه‌های شهید نسبت به شرکت در پیاده‌روی اربعین می‌گوید: آقا مهدی همیشه به بنده می‌گفت که سفرزیارتی امام حسین را هیچ وقت وتحت هیچ شرایطی ترک نکن! حتی اگرشده سالی یک مرتبه آن هم درموقع اربعین شهادت امام‌حسین خود را به کربلا برسان. حتی اگرشده فرش خانه‌ات بفروش ومقدمات سفر کرببلا را مهیا کن واین سفر را ترک نکن . #شهید_مهدی_نوروزی •° @shahid_dehghanamiri ~❤️~

•°♡°• تمام دلم می لرزید، وقتی رادیو مارش نظامی می زد. وقتی زن ها توی کوچه یواشکی پچ پچ می کردند یا صدای زنگ در بی موقع بلند می شد، با خودم می گفتم حتما از مجید خبری شده. هر لحظه انگار منتظر خبری بودم. جنگ که تمام شد خیالم راخت شد ، فکر کردم دیگر روزهای اضطراب تمام شد. یک بار توی تلویزیون مصاحبه اش را دیدم . گریه می کرد. می گفت” از قافله شهدا جا مانده ام و ….” همان جا توی دلم خالی شد. فهمیدم تفحص هم که می رود هنوز دنبال شهادت است. می دانستم او برای من ماندنی نیست... به روایت همسر #شهیدمجیدپازوکی @shahid_dehghanamiri •°♡°•