#متن_خاطره
🌷 طبق نقل، دوستانش گفتند:
شب قدر سال قبل، تو هیئت گفتن: به یکی نیازه که بچههای کوچیک رو از دم در ببره تا مهد کودک هیئت. همه گفتیم ما میخوایم قرآن سر بگیریم و قبول نکردیم، اما آرمان قبول کرد و کل شبِ احیاء، فقط دم در وایساده بود و بچهها رو تا مهد کودک میبرد!
⭕ راههای عاقبتبخیری فقط اونایی نیست
که ما فکر میکنیم...
📚 شهید آرمان علی وردی
⚘ شادی روح شهدا صلوات
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#متن_خاطره
🌷پشت سر شهيد بروجردی خيلی حرف میزدند، میگفتند ضد انقلاب و حزبيه و از اينجور حرفای بیربط. يکبار آمدم بهش گفتم، ديدم به هم ريخت. پيش خودم گفتم: عجب آدم بیجنبهایه، کاش نيامده بودم چيزی بهش بگم. ازش پرسيدم: چی شده؟ رفتی تو هم؟! ناراحت شدی؟! عيب نداره، در دروازه رو اگر ببندی، در دهن مردم را نمیتوان بست. گفت: نه، ناراحت نيستم. ناراحتِ اينم که چطور اين بندگان خدا، وقت عزيزشان را صرف آدم گنهکاری مثل من میکنند و به واسطه غيبت کردنِ منِ رو سياه، مرتکب گناه میشَن. من خودم رو باعثِ گناه اينها میدونم...!
📚 شهید محمّد بروجردی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#متن_خاطره
🌷ترکشی به سینه اش نشسته بود. برده بودنش برای اخرین عمل جراحی. قبل از عمل بلند شد که برود. بهش گفتن: بمان! بعد از عمل مرخصت میکنند، اینجوری خطرناکه. گفت:
وقتی اسلام در خطر باشه من این سینه رو نمیخوام...
📚 شهید احمد کشوری
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#متن_خاطره🌷
😂تفاوت ارتشیها با بسیجیها😂
امیر عقیلی سرتیپ دوم ستاد لشگر سی پیاده گردان گرگان یک روز به حاج همت گفت: "من از شما بدجور دلخورم"
حاج همت گفت: "بفرمایید چه دلخوری دارید ؟"
گفت : "حاجی شما هر وقت از کنار پاسگاههای ارتش رد می شوید یک دست تکان می دهید و با سرعت رد می شوید ولی وقتی از کنار بسیجی های خودتان رد می شوید هنوز یک کیلومتر مانده چراغ میزنی , بوق میزنی, آرام آرام سرعتت را کم می کنی 20 متر مانده به دژبانی بسيجیها پیاده می شوی لبخند می زنی دوباره دست تکان می دهی بعد سوار می شوی و از کنار دژبانی رد می شوی. همه ما از این تبعیض ما بین ارتشیها و بسیجیها دلخوریم .. "
حاج همت با لبخند گفت: "اصل ماجرا این است که دژبانهای ارتشی چند ماه اموزش تخصصی دیده اند اگر ماشینی از دژبانی رد بشود و به او مشکوک شونداز دور بهش علامت میدن بعد تیر هوایی می زنند آخر کار اگر خواست بدون توجه از دژبانی رد شود به لاستیک ماشین تیر می زنند. ولی این بسیجیها که تو میگی اگر مشکوک شوند اول رگبار می بندند تازه بعد یادشان میافتد باید ایست بدهند یک خشاب را خالی می کنند بابای صاحب بچه را در میاورند بعد چندتا تیر هوایی شلیک می کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد ؛ داد می زنند ایست".این را که حاجی گفت ، بمب خنده بود که توی قرارگاه منفجر شد.😂
شهید #حاج_ابراهیم_همت
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
#shahid_Friend
#متن_خاطره
بــیتعارف بگویم:
نیرویی که نمازش را اول وقت نمـیخواند،
خوب هم نمـیجنگد!
ما هرچه داریم از معنویت داریم،
هرجا که ذرهای پشتمان لرزید،
به دلیلِ ضعف توکلمان به خدا بـوده است..!
.
📚 شـهید حسـن باقـری
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
#shahid_Friend
#متن_خاطره
🌷 سعی کنید عاشق باشید، عاشق خدمت کردن...
منتظر نباشید که کسی به شما بگوید:
خدا قوت و یا کسی از شما تشکر کند
و یا کسی قدر کار و تلاش و مشقتی را که کشیدهاید بداند. کار را برای خدا انجام بدهید...
📚 شهید محمدحسین معز غلامی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#متن_خاطره
🌷 بچـههـای محـل مشغـول بازی بودند که ابراهیـم وارد کوچه شد. بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد. یکی از بچهها، توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد؛ اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت ابراهیم خورد. بچهها بیمعطلی پا به فرار گذاشتند. با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار میکردند! صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود. لحظهای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد. همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستیاش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد: بچهها کجا رفتید؟! بیایید براتون گردو آوردم.
📚 شهید ابراهیم هادی،
کتــاب سلام بر ابراهیم، ص۴۰
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#متن_خاطره
🌷 عبدالحسین به دوستان و خویشان خود کمال مهربانی را داشت و سر زدن به فامیل و دوستان را هرگز فراموش نمیکرد. همیشه به دیگران اهمیت صله ی رحم را سفارش میکرد. او در این مورد، دفتری تهیه نموده و آن را زمان بندی و مرتب کرده بود و سعی می کرد صله ی رحم را طبق برنامه، منظم و به طور کامل به جا آورد.
📚 شهید عبدالحسین بادروج
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b