eitaa logo
رفاقت تا شهادت...🌱
4.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
33 فایل
بسـم‌ربّ‌عشــق ماهمیشھ‌فکرمیکنیم‌شھدا یه کارخاصی‌کردن‌کہ‌شھیدشدن❗ ، نه‌رفیق . .🖐🏽 اونا خیلی‌کارهارونکردن‌که شھید شدن :))💔 اگه انتقاد و پیشنهادی داشتی من اینجام @rabbani244 تبادل نداریم تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/187105918Ce558e6c9ac
مشاهده در ایتا
دانلود
ζ📲🍃 شهید‌عزادار‌نمیخواد شهید‌رهرومیخواد..! 🕊
📲🍃•• . . دلتنگم‌وبایدبپذیرم‌که‌دگر‌نیست دلتنگ‌تــو‌بودن، خودش‌احساس‌قشنگےاست❤️‍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبخند تو را چند صباحی‌ست ندیدم یک بار دگر خانه‌ات آباد، بخند... 🏴 ۲۹ روز تا دوّمین سالگرد💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت تا شهادت...🌱
#بخشی‌_از‌_کتاب‌_تقاص📕 #باکسب‌_اجازه_از_ناشر✔️ #قسمت1⃣ «باطـن اعمـــــال» از روحانیون سرشناس یکے ا
📕 ✔️ ⃣ . «فقط در چند ثانیہ اتفاق افتاد» . در خیابانی دوطرفه می رفتم. خیابان خلوت بود. زانتیایی که از روبرو می‌آمد برای اینکه در چاله‌ مقابلش نیفتد فرمان را به سمت من چرخاند.🚘🕳 سرعت بالای زانتیا در چند ثانیه باعث این تصادف شد. کاپوت شکسته شد، شیشه مقابل مرا خرد کرد و همه در سر و سینه ام فرو رفت🧠🫁 . «من همه چیز را دیدم» . بعد از تصادف فقط صداها؁ مبهمے شنیدم و درد شدیدے را در سر و صورت و بدنم حس کردم؛ و بعد آرامش عمیقے را احساس کردم. خودم را از بیرون ماشین مےدیدم که پشت فرمان گیر کرده ام و مردم از اطراف دور ماشین جمع شده اند!👥🚘👥 مردم با اورژانس تماس گرفتند. راننده آمبولانس سریع به محل تصادف رسید.🚑 او را می شناختم، او هم مرا شناخت. از دوستان برادرم بود. خوب یادم هست که می گفت: اینکه پسر فلانی است... ادامه...⏬⏬..
هیکل نسبتاً درشتے داشتم. بالاخره مردم به سختی مرا از ماشین خارج کردند. هیچ حرکتے نداشتم. راننده آمبولانس نبضم🫀 را گرفت و گفت: کار تمام شده، خدا رحمتش کند. هر کس که مرا مےشناخت درباره من حرفے می زد یکی می گفت: حیف شد، خیلی جوان خوبے بود. دیگری گفت: خدا به زن و بچه اش صبر بده و...👩‍👧‍👦 مردم با ناراحتی و حسرت، از جوانے از دست رفته ام، به بدنم نگاه می کردند. سیل اسکناس ها و سکه ها بود که به سمتم روانه می شد. بعد از اینکه کار افسر راهنمایے و رانندگے تمام شد👮🏻‍♂ و کروکے را کشید، کاور آوردند و بدنم را داخل کاور گذاشتند. با کمک چند نفر دیگر، برانکارد را بلند کردند و داخل آمبولانس بردند. چند نفر از کسانے که مرا مےشناختند گریه مےکردند، یکی گفت به خانمش خبر بدهید.🧕🏻 دیگری گفت: نه، به برادرش زنگ بزنید.... آمبولانس حرکت کرد.
﴿بِسْمـــِ رَبــــِّ الکَریم‌اهل‌بیت‌علیهم‌السلام﴾💚
•°~💚✨ . می‌رسدصبح‌ظهوری‌که‌بناخواهدشد مثل ایوان نجف گنبد و ایوان‌حسن 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا