من میرم ڪنار .. یڪبارِ دگر روضه بخوان✨؛ روضه خوانِ هیئت منتظران💔(:

آقا ..💚؛ سلام مےدهم از جان و دل به شما✋🏻! تا اینڪه بشنوم «و علیڪ السلام» را 🌸(: السَّلامُ‌علیڪَ‌یاقائمِ‌آل‌محمد(عج)🌹✨ .⛅️'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ

دلِ ما را دریاب !💔(:

دوباره نذر ڪردھ ام ؛ ڪه ندبه خوانتـان شوم💚! ڪه شاید آردم صبا ؛ خبر از سمتِ ڪوی یار ..❤️ ـــــ ـــــ ـــــ منتظرِ‌ #امام_زمان(عج) ؛✨ دریاب!✋🏻🌹 آقا به ندبـه‌خـون هاشون یـه جورِ دیگه نگاھ مےکنـن💕(:

رفقا .. ایام شهادت و تولدِ داداش حسین‌ھ❤️! این دعای ندبه رو به نیابت ازشون بخونیم و هدیه ڪنیم به #امام_زمان(عج)؟💚(:

بهشتِ خدا رویِ زمین !❤️(:

Γ . مےگفت : عشقِ حسین (علیه‌السلام) ، باید از نفس هایِ بچه شیعه حس شه !❤️(: - #جانم‌اباعبداللّٰه💕✨ - . L

.. یعنے دروغِ محض !🚶‍♂💔

Γ . حافظ ! ڪجایِ ڪاری؟ فالَت غلط در آمد !🚶‍♂ گفتے غَمت سر آید ؛ مهدی (عج) ولے نیامد !💔(: . L

رجعت : ظهور حضرت حجت (عج)💚(:

خیلے غصه مےخوردید از جمعه هایے ڪه همینطور بدونِ امامتان مےرفت .. آقا اشڪتان را دیدن ، حرف دلتان را شنیدن دلشان تحمل نڪرد اشڪِ چون شمایے را ببینن و ڪاری نڪنن .. همین شد ڪه آخر .. یڪ جمعه ، چنان آمدن و پروندھ تڪرار جمعه ها را بستن ڪه تمامِ نبودن هایشان جبران شد برایتان .. ڪه دیگر هیچ جمعه ای نرسید ڪه شما ، بے امامتان بگذرانیدش✨(: همان جمعه ڪه حیات را چشیدید و رفتید!💔🕊 جمعه ، چهارمِ فروردینِ هزار و سیصد و نود و شش🌹 #عزیزترین_رفیق | #حاج‌حسین‌معزغلامے💕

#قرار_عاشقے💕

من #دعای_عهد مےخوانم💕✨؛ بیا ..💚 بر سرِ این عهد مےمانم✋🏻🌸؛ بیا ..💚 ٫ با نوایِ #شهید‌حسین‌معزغلامے🌷 ٫

این جمله مالِ جمعه هاست !💔 گاھ قرض مےدهد به شب هایِ دگر✨(:

آقا ..💚؛ سلام مےدهم از جان و دل به شما✋🏻! تا اینڪه بشنوم «و علیڪ السلام» را 🌸(: السَّلامُ‌علیڪَ‌یاقائمِ‌آل‌محمد(عج)🌹✨ .⛅️'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ

داداشم ؛ تولدتون مبارڪ😌💕✨

#به_وقت_ششم_فروردین . در میانِ هیایویِ شهر ، رد شدھ از ترافیڪ و رفت و آمدِ ماشین ها ، جایے پشتِ دیوار خانه ها ، مادری بعد از نُه ماھ دست بر شڪم ڪشیدن و حرف زدن با طفلِ در راھ ، چشمش به جمالِ گل پسرش روشن مےشود❤️(: و جایےِ آنطرف هفت آسمان ، پشتِ پردھ ی آبےِ آسمان ، صدایِ نجوایِ آرامے مےآید : وقتش شدھ بندھ ‌ی من ! وقت آن است ڪه به دنیا بروی ..✨ بندھ اش هنوز وابسته است . هنوز نفسش به نفسِ دنیایے نخوردھ ڪه خدا را از یاد ببرد ؛ او هنوز دور ماندن از خدا برایش سخت است ! ناز مےڪند : من مےخواهم ڪنارِ تو باشم ! و خدایے ڪه خوب ناز مےخرد : نَحنُ أَقرَبُ اِلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید !🌹 دلش راضے نمےشود ، باز التماس مےڪند : بگذار بمانم .. خداوند تبسمے مےڪند و مےگوید : به دنیا ڪه رفتے ، دنیایے نشو ! آنوقت خیلے زود دوبارھ پیش خودم برَت مےگردانم ! تو خوب باش ؛ ببین من تاب مےآورم دور بمانے ازم یا نه ..؟ ✨(: دلِ ڪودڪ ڪمے قرار مےگیرد . آرام به دنیا مےآید . اما تا چشم باز مےڪند و خدا را در بَرَش نمےبیند ؛ بےتوجه به خندھ ی جمع، بلند بلند گریه مےڪند .. مےگذرد .. اما وعدھ ی خدا از یادش ، نه ! آمد به دنیا ، چندی هم ماند ؛ اما دنیایے نشد ! (: آن چند صباحِ دور از خدا را جز به یادش نگذراند ! آنقدر برای خدا ناز ڪرد ، آنقدر برایش دلبری ڪرد .. تا آخر ، مثال آن شد ڪه خدا گفت : تو خوب باش ؛ ببین من تاب مےآورم دور بمانے ازم یا نه ..؟ و چه خوب نشانمان دادی ڪه خدا ، عاشقِ ڪم طاقت است❤️(: #عزیزترین_رفیق_تولدت_مبارک💕

مثالِ آن فرازِ دعایِ ندبه ڪه مےگوید : فَبَعضٌ اِتِّخِذتهُ لِنَفسِڪَ خَلیلاً و برخے را برای خود خلیل گرفتے❤️ ؛ خوش آمدی !🌸(: #عزیزترین_رفیق_تولدت_مبارک💕✨

#داداش‌حسین💕 پایِ عشقت ، اربابِ خوبم ؛✨ مےگذرم از جونم !❤️(: عزیزترین‌رفیق‌تولدت‌مبارڪ💕

#حاج_حسینِ_ما !❤️ چه خطا ها ڪه با نگاهتان دور ماندم ازشان✋🏻🌹 و چه ڪار هایِ خوبے ڪه به اذنِ نگاهتان ڪردم💕✨ + این دو چشم را از من مگیرید ها !❤️(: #عزیزترین_رفیق_تولدت_مبارک🌸

Γ . #خاطراتِ_او ! تو حلقه صالحین رو نوجوانا خیلے ڪار میڪرد و تمام سعیش جذب حداڪثری بود👌🏻 . بچه هایے از خانوادھ های مختلف با همه سلیقه ها و عقیدھ های متفاوت رو جذب بسیج ڪرده بود✨ . براشون وقت میگذاشت و هزینه مےڪرد و باهاشون هم تفریح داشت هم زیارت و هم تربیت🌱 . یڪ مورد نادری از یڪی از بچه ها دیدھ بود خیلے ذهنش درگیر بود نمیتونست راهے پیدا ڪنه . هرچی با پدرش مشورت ڪرد با خواهرشون ڪه روانشناسه و حاج آقای مورد وثوقش و رفقا و آشناها و .. ؛ فایده نداشت و راهے براش پیدا نڪرد .🚶‍♂ یڪ شب ساعت ۲ بود به من پیام داد : فلانے بیداری؟ میتونے پشت رول بشینے منو تا یه جایے ببری ؟ من سردرد دارم .. بعد اعزام اولش به سوریه همیشه سردردای ناجور داشت ..💔! اومد دنبالم دم در خونه و جابجا شدیم و نشستم پشت فرمون و گفتم : ڪجا بریم؟ گفت : برو بهت میگم . سر از مزار شهدای گمنام درآوردیم🌷 . یه زیرانداز انداخت و چند تا دو رڪعت نماز خوند و انگار وتر نماز شب رو نخوندھ باشه مثلا ؛ دو زانو نشست و زل زد به مزار شهدا بعدم نماز صبحش رو خوند و باز همونطوری نشست . آفتاب داشت طلوع می ڪرد🌥 . گفت : پاشو بریم ..! مستقیم رفتیم در خونه همون پسرھ . واستاد تا بیاد بیرون برای مدرسه و از مادرش اجازھ گرفت تا مدرسه برسوندش و منم رسوند دم در 🚗 . نمیدونم چجوری و چے گفت ڪه ڪلا موضوع اون پسربچه حل شد✋🏻 . بعدها ازش پرسیدم گفت : ابن سینا هر موقع یه جایے به بن بست میخورد دو رکعت نماز مےخوند✨ . منم فقط دورکعت نماز خوندم ولے یه جایے خوندم ڪه واسطه هم داشته باشم ڪه "نه" نگن .❤️(: - به راویتِ #رفیقِ_شهید🌱 - . L