قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
نوشته بود : فیلمِ خامِ حرمِ امام حسن (؏) !💚 قلبم به تپش افتاد ؛ چنان ڪه گویے قبل از آن تپش را نچشید
ولے ولے ولے ..
یڪ روز مےرسد ؛
رسانه ها پر مےشوند از :
- سربازانِ مهدی (عج) در حالِ ڪارند✌️🏻!
و چندی بعد غوغا مےڪند خبرِ :
حرمِ امام حسن (؏) مملوء از عاشقان و زائران شد !💚
آخ آقا ..
گنبدتان را در خیال هم دوست دارم ! ✨(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
ولے ولے ولے .. یڪ روز مےرسد ؛ رسانه ها پر مےشوند از : - سربازانِ مهدی (عج) در حالِ ڪارند✌️🏻! و چندی
و به ڪوری چشمِ بدخواهان و دشمنان ؛
آن روز نزدیڪ است !✌️🏻💚
خیلے نزدیڪ ..✨
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
:)))❤️!
| وَمَنـاهِـلَ الرَّجـآءِ اِلَیـڪَ مُتْـرَعَـهً✨ |
و سـر چشمـه هـایِ امیـد به تـو .. ،
پـر آب استــ🌸(:
- ابوحمزھ ثمالے🌱 -
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
عالمِ پیر دگر بارھ جوان خواهد شد !💚(:
بـهنـامِحضـرتِعشـق'🌸!
آن روزِ جمعه ڪه دل را گرھ زدم بـه چهـار ستونِ اول این پناھ ، تمامِ الفبایِ لحظه ام ، الف بود و میم بود و دال و نون '!
و دایرھ لغات آیندھ ام خلاصه مےشد در حرفِ میم و فقط ، ڪلمه ای ڪه جایِ نشستن میم و الف و نون و دال و باز ، نونِ الفبایم را تغییر ندهد !
رویِ خستگیِ حروفم خیلے حساب ڪردھ بودم ؛ حاصلِ دو دو تایـم شدھ بـود اینڪه بعد از عمـری میانِ هزار حرفے ڪه هزار حرف مےزنند ، حروفِ من مےخواهند ڪمی در این پناھ نفس بگیرند .. !
آن روز و آن روز ها ، آنقدر سرم گرم بود ڪه ندیدم روزگار ، پشتِ درختے ڪمین ڪردھ ..
هیچ وقت فڪر نمےڪردم بعد از چندۍ بودن و عجیب ، اُنس گرفتن ؛ در چشم بر هم زدنے بیاید و گوشه ی لباسم را بگیرد و بڪشد تا از میدان بیرون بیایم و بعد ، ڪمی دورتر ، بےرحمانه با طنابِ زندگے دست و پایم را سفت ببندد !
هیچ وقت فڪر نمےڪردم روزی برسد ڪه تمام سهمم از آن میدان و آن آمدن و آن خیالِ ماندن ، بشود یڪ نگاھ ڪه از دور ، حسرت به پایِ میدان خالے اش مےریزد !
اما شڪرِ خودش ڪه آن نگاھ را برایم نگه داشت ..
ڪه تمامِ شوق تحمل آن طناب سفت و محڪم ، همان پنجرھ ی نگاھ بود ڪه دل ، گاھ گاهے گردن مےڪشید و قد بلند مےڪرد تا به تماشا بنشیند ، پناھش را ..
از آن در بند ڪشاندن ، چندی گذشته و شاید برای روزگار ڪمی حوصله سر بر شدن تحملم ڪه ڪمتر سراغے از سفتے طناب هایے مےگیرد ڪه به دست و پایم بسته بود ..
این بین ، منم ڪه در این مدت آنقدر در خود تقلا ڪردم ڪه گرھ به گرھ باز و طناب را ڪمی شل ڪردم ..
آموخته ام چطور دست و پا باز ڪنم و در غیبتِ روزگار ، بدوم سمت میدان و نفسے چاق ڪنم و تا روزگار برگردد ، من زودتر بروم روی همان صندلے و گویے ڪه روز هایِ قبل در تڪرار است ؛ طناب ها را ببندم و بنشینم به تماشا ..
ڪمے دست و دلم مےلرزید و آموخته هایم ، یڪ خط در میان بود ..
گفتند شبِ میلاد است ! دفترم پر شد و دل ، قرص تر از قرصے ماھ !✨💚
او آمد و ..
عالمِ پیر ، دگر بارھ جوان خواهد شد !🌹(:
به قولِ قدیمے ها ؛ باری ..
سخن این است ڪه اگر نبودیم ؛ جریان این و ..
اگر برگشتیم اما جورِ دیگر ، جریان آن است !🌱
راستے ..
سلام ؛ رفقایِ #حاج_حسینِ_ما ! ❤️(:
ماھِ رمضـٰان تـا به امـروز ..
میزبـان روزھ پیشـواز بـود ؛
مهمـانےِ خـدا تـازھ از امـروز
شـروع مےشود !💚(:
بـهنـامِخـدایِامـامِحسـن(؏)🌸'!
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
من گِـدایِ حسنم '! ^^💚
Γ
.
خُـدای عشـق بـر دلهـا رسیـدھ❤️
امیـر دلبـری مـا رسیـدھ💕
الا اے یـوسف ڪنعـان ڪجایے ..؟
بیـا ڪه یـوسفِ زهـرا ۜ رسیـدھ🌸!
#میلاد_امام_حسن_مجتبی (؏) مبارڪ🎊
.
L
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
با ڪریمان ڪار ها دشوار نیست !💚(:
Γ
.
بـا عشـق حسـن (؏) ..❤️
مـن بـه جهـان نـاز ڪنم✨
افطـارمو با نـام حسـن (؏) باز ڪنم !^^💚
صد شڪر ڪه درڪ شب قـدر رمضـان ،🌙
با جشـن ولادتـش آغـاز ڪنـم🎊!
#میلاد_امام_حسن_مجتبی مبارڪ🎈!
.
L