هدایت شده از ⸤امـواجِ حــرم 」
بیسحری روزه نگیرید یتیمان علی ؛
که #حسن کیسه نان پدرش را اورد ..
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
آنقـدر عاشقم عاشقم مےگویم؛
تا آخر عاشق شماری ام مولا '!💚(:
| 🌸بـه نـامِ خـدایِ #صـٰاحِبُنـٰا🌸 |
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
「 یـاقائمآلمحمـد (؏ـج)💚! 」
⸤🌷⸣ #امام_زمان'عج
- پرسیدند :
ڪیست؟ جانشین شما و امام هدایت بعدۍ؟
فـرمـــود : فرزندم هادۍ✨
پرسیدند : و بعـــد از او؟
فـرمـــود : فرزندش حسن (؏)🌱
سوال شد : و بعد از حسن (؏)؟
- جواد الائمه (؏) به شدت گریست💔!
فرمود : بعد از حسن (؏)، نوبت فرزند اوست؛ همان قائم بر حق و منتَظَر ...
گفتند : چرا قائمش مےخوانند؟
فرمود: چون قیام مےڪند، بعد از آنڪه مردھ باشد یادش، در دلھـاۍ مردمان 🥀💔!
و مرتد شوند، بیشتر آن ها ڪه مومن بودند، روزگاری به امامت او !💔(:
پرسیدند : و چرا منتَظَرش مےنامند؟
فرمود : زیرا ڪه بسیار طولانے شود، غیبتش؛ آنقدر ڪه چشم به راهش بمانند، مخلصان؛ و انڪارش ڪنند، تردید ڪنندگان؛ و به سخرھ گیرند یادش را، منڪران ...💔!
📜| ڪمالالدین، جلد۲، صفحہ۳۷۸.
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- [ ۲۰:۰۰ 🕊] - گنبدت دل مےبـرد ... وقت ملاقاتے بدھ❤️(:
- 🌸
هواۍ منے دلرباۍ منے ،
دواۍ دل بۍنوای منے ...
دعـــاۍ منے گریـههــاۍ منے ،
امضاۍ برات ڪربلاۍ منے💚(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
ترسم ڪه به جایے نرسم این رمضان هم '!💔
Γ
مےگفت :
شبِ بیست و سوم رو دوست دارم
ولے از گذر دقایق مےترسم ..
اگر به شب برسه و تو تقدیرم امام
زمانم نباشن ، چے ؟💔(:
L
Γ
نگران بود .
مےترسید میان دعا هایش ، دعایے را جا بندازد .
ڪسی با تبسمے ڪنارش نشست و گفت :
از چه اضطراب داری ؟
یڪ دعا و همه حاجت ؛
اللهُمَّ عجِّل لِوَلیڪ الفَرَج '!💚(:
L
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
امام زمانے ها ؛
شبڪه سـه رو دریابید '!💚(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
[ حَـِّول حـٰالِنـٰا بِظهـُورِ الحِجَّـة💚✨ ]
Γ
هیـس '!
یڪ لحظه سڪوت ..
- تیڪ تاڪ ، تیڪ تاڪ -
مےشنوی ؟
صدایِ پایِ ثانیه ها را مےشنوی ڪه بر صفحهے زمان مےدوند ؟
بشمار ساعت را ..
چیزی نماندھ سال تحویل بشود '! (:
گردش زمین ڪه سال معین نمےڪند ؛ این گردش قلم بر صفحه و ورق خوردن دفتر زندگیست ڪه سالے را به خاطرات مےسپارد و سالے نو به جوهری تازھ رقم مےزند !
از رمضان هزار و چهارصد و چهل و دو ، یڪ سال مےگذرد و امشب ، آنچه در ورقِ تازھ ی زندگے به خطے خوش نوشته شدھ ، به دست او ڪه پایِ تمامِ ورق هایِ دفترمان ، مهر غیبتش خوردھ ؛ امضاء مےشود و آغاز مےشود سالِ جدید ما ..💕✨
راستے ؛
نفس بڪش ! عطرِ نرگسِ وجودشان را مےشنوی ؟ پایِ ورق ها به یادگار ماندھ '!🌸(:
امشب .. قدر را ڪه قدر دانستے ، یادِ او باش !
قرآن را ڪه به سر مےگیری ،
بِالحُجَّةِ هایت را از عمقِ دل و جان بگو !
به دلت سفارش ڪن ، بگو اسمِ امامت را ڪه شنید ، زود بشڪند و زار بگرید !
آقا ؛
دلشڪسته تر از هر دلشڪسته💔
و منتظر تر از هر منتظری هستند ..'!
ببینند ڪسی دلشڪسته و منتظر است ؛
روی آن رویِ چون ماھِ اشڪ گرفته ، تبسمے شیرین مےنشیند ..✨
خدا را چه دیدی ؟ شاید قبل از امضاء ، قلم بچرخانند و میان تقدیرِ سالِ نویمان بنویسند :
سرباز من مےشود '!💚(:
یا ..
مثلا بنویسند :
در فلان تاریخ ، ملازمانم به سویش مےروند و او را نزد من میاورند '!🕊(:
یا شاید بنویسند :
برای او ؛ ختمِ انتظار '!✨(:
امشب را دریاب و ..
قدم هایِ ثانیه ها را بشمار '!
میان سحر لب به دعا باز ڪن :
یـٰا مُقَلِبَ القُلـُوبِ و الاَبصـٰار ..
یا مُحـَولَ الحَولِ و الاَحوال ..
حَـوِّل حـٰالِنـٰا .. بِظهـورِ الحُجَّـة💚'!
اذانِ صبح را ڪه گفتند ..
امامت را صدایشان بزن و بگو :
آغاز شد ؛
سالِ ترانـٰا و نَراڪ '!💚(:
L