فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنهای
جان ناقابل خود را به جبهه حق میبرم
@shahid_gomnam15
میدونےچیہ ..
همشحَسرتاینومیخورمکِہ ..
تودهہهشتادیبودی''
وَمنهمدَهہهشتادی !..
اونوقتتوکجاومَنکجا؟!💔🙂
شهید_آرمان_علی_وردی
@shahid_gomnam15
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷تصاویری بسیار زیبا
از حالِ خوشِ شهـداء در وقت نماز
@shahid_gomnam15
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ بسیار زیبا
لطفا تا انتها ببینید.
شهید ابراهیم هادی را در ایتا معرفی نمایید.
@shahid_gomnam15
🌷🕊
✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء 🍃
روزمان راباسلام و #توسل به شهدا #بیمه کنیم.
سلام برشهداییکه مردانه جنگیدندتاما امروز در آرامش وامنیت کامل زندگی کنیم.
رزقامروزراازاینشهیدبزرگواربگیریم👇
امروزهرچی کارخیراز دستت برمیاد ازطرف رفیق شهیدمون ﴿محمدرضامحمودزاده﴾
برای امام زمانت انجام بده،
باشه؟؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌷🕊
#شهیدمحمدرضامحمودزاده
بیست و پنجم تیرماه ۱۳۴۴ در شهرستان تهران به دنیا آمد. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم اسفندماه ۱۳۶۳ در کرمانشاه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای فردوسرضای شهرستان دامغان قرار دارد.
﴿کراماتشهید﴾
خواهر شهید «محمدرضا محمودزاده» نقل میکند:
خواهرزادهام در بیمارستان بستری بود و نیاز به پیوند کلیه داشت. همه منتظر کلیه مناسب بودیم. متوسل به شهید شدیم و از او کمک خواستیم. یکی از بستگانمان صبح به بیمارستان آمد. او که متوجه تعجب ما شده بود، گفت: «دیشب خواب حضرت رسول (ص) رو دیدم که بالای سر مریضتون ایستاده بود.»
محمدرضا به پیامبر گفت: «آقا! اینها همین یک دونه پسر رو دارن.» بعد محمدرضا دو تا حوله به من داد و گفت: «اینها رو بده به مادرش، بگو بچه رو غسل بده و با این حولهها خشکش کنه.» از خواب که بیدار شدم، بدون فوت وقت اومدم اینجا. همان روز خواهرزادهام را حمام بردیم و غسل دادیم. شاید باورتان نشود ولی چند روزی نگذشت که صحیح و سالم بدون پیوند کلیه از بیمارستان مرخص شد.»
🍃یادش گرامی ونامش جاودان
🍃دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهیدوالامقام هدیه می کنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
یادشهداکمترازشهادتنیست
درودورحمتخداوندبرپدرومادراینشهیدبزرگوار
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
روایتی از او . . 🌱 ؛
امده بود مرخصی ..
پدرش بهش گفت : نرو ؛ بمان!
گفت : نمیشه
باید برم مسئولیت دارم ..
هیچ وقت نمیگفت اونجا چیکار میکنه و مسئولیتش چیه ؟
تا اینکه پدرش فهمید فرمانده هست!
هیچ وقت مقام براش مهم نبود
چه سرباز چه فرمانده ..
او کار خودش را میکرد( :
شهید_مصطفی_صدرزاده
خاطرات
شهیدانه
خانواده_شهید
🌿⃟🖇️❤️💚