🌹🕊🕊🌹
عملیات فتح المبین بود. از پایگاه شکاری همدان برای بمباران مواضع دشمن بلند شدیم. من کابین عقب عباس بودم. بعد از انجام مأموریت، یک هواپیمای دشمن را دیدیم. عباس به تعقیبش رفت، هواپيماي دشمن فرار كرد. دنبال او وارد خاک عراق شدیم، آنجا بنزین کم آوردیم و برگشتیم. حتی نتوانستیم به پایگاه خودمان، همدان، برويم و مجبور شدیم در پايگاه دزفول بنشینیم.
شب بود. باید همانجا میخوابیدیم تا صبح هواپیما سوختگیری و آماده پرواز شود. یک اتاق خالی هم برای استراحت در پايگاه نبود. تمام اتاقها و خوابگاههای پايگاه پر از مجروحین عملیات فتحالمبین بود. بهناچار براي استراحت، در اتاقکی که در پائین برج مراقبت پایگاه بود رفتیم.
تا صبح صدای انفجار بود که مثل صدای طبل در دزفول میپیچید. عباس با حسرت به اين صداها گوش میداد و میگفت: کاش ما هم میتوانستیم به خط برویم و بجنگيم.
گفتم: عباس هواپیما ما که سوخت ندارد به ميدان برويم!
گفت: من الآن اگر نیاز باشد، یک اسلحه کلاش دست میگیرم و همراه این بسیجیها به دل دشمن میزنم و میجنگم.
صلوات 💚
شهید عباس دوران🌷🕊
@shahid_gomnam15❤️
🔸چفیه حتی روز دامادی
یکبار درمسیر زیارت امام رضا (علیه السلام) به قصد دیدار شهید حمزه و خانواده شان به منزلشان رفته بودیم. چیزی که در منزلشان بیش از همه جلب توجه میکرد؛ نمایشگاه کوچکی از پوکه ها و فشنگ ها و آثار و نمادهای دفاع مقدس بود؛ گوشه ای از خانه متعلق به این نمایشگاه بود.
نزدیک اذان مغرب بود؛ خیلی راحت پیشنهاد کرد که با هم به مسجد برویم.
میگفت کاری در مسجد دارد که باید برود من که خیلی کنجکاو بودم بیشتر با حسین آشنا بشوم قبول کردم تا به مسجد برویم. هنگام و پس از نماز جماعت شاهد بودم که حسین محور توجه جوانان و نوجوانان در مسجد بود. ظاهرا بسیاری از امور فرهنگی مسجد را بر عهده داشت. او همیشه چفیه اش را گردنش میگذاشت. یادم نمیآید جایی او را با پوشش رسمی خارج از منزل بدون چفیه دیده باشم.
حتی روز دامادی اش هم چفیه جزو لباسش بود. نکته ی بعدی که برایم جالب بود این بود که خیلی دقیق مسائل جاری و سیاسی را رصد می کرد و نسبت به کوچکترین تحرکی بی تفاوت نبود و موضعگیری داشت.
مدافعحرم
شهید_محمدحسین_حمزه🌷🕊
@shahid_gomnam15❤️
شبقبلازشهادت بابڪ بود.
یہماشینمهماتتحویلمنبود.
منهمقسمتموشکیبودموهمنیرویآزادادوات.
اونشبهواواقعاسردبود
بابڪ اومدپیشمنگفت:
" علےجانتوۍچادر جانیستمنبخوابم.
پتوهمنیست"
گفتم : توهمشازغافلہعقبےبیاپیشخودم
گفتم:بیااینپتو ؛اینمسوءیچ
بروجلوماشینبخواب،منعقبمیخوابم
ساعت3شبمنبلندشدمرفتمبیرون
دیدمپتوروانداختہرودوشخودش
دارهنمازمیخونہ
(وقتیمیگمساعت(۳)صبحیعنےخداشاهده
اینقدرهواسردهنمیتونےازپتوبیاۍبیرون!!)
گفتم: بابڪ
بااینکاراشهیدنمیشےپسر ..حرفےنزد😔
منمرفتمخوابیدم.
صبحنیمساعتزودترازمنرفتخط
وهمونروزشهیدشد💔
بهنقلازهمرزم شهید_بابک_نوری🌷🕊
@shahid_gomnam15❤️
⚘در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند سنگ قبر ساده او حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را امیدوار میکند.
📜بخشی از وصیتنامه:
⚘شما چهل روز دائم الوضو باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
⚘نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید درهای اجابت به روی شما باز میشود
📖سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
⚘خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید.
#شهید_سجاد_زبرجدی
⚘شهدا دلها را تصرف میکنند
⚘با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا
⚘این پست را برای مخاطب هاتون
⚘هم ارسال کنید .
⚘الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَ
⚘آلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُم
⚘روحش شاد
⚘یاد وراهش ماندگار
⚘عاقبتمون شهدایی
⚘نگاه خدا بدرقه زندگیمون
@shahid_gomnam15🕊
اضافه حقوقش را از حساب برداشته و گذاشته بود داخل کشوی میزش خودش مصرف نمی کرد می داد به سربازها حتی اگر به خودش سخت می گذشت.
آخر برج کم می آورد یا نه فرق نمی کرد حواسش به همه چیز بود.
توی وصیت نامه اش نوشته بود این مبلغ را بدهید به مجموعه ممکن است حواسم نبوده و از خودکار بیت المال و شاید از تلفن ستاد استفاده کرده باشم
#سید_احسان_میرسیار
@shahid_gomnam15🕊
°●💚🌿●°
زن در اسلام ، زنده ، سازنده
و رزمنده است
به شرطی که لباس رزمش
لباس عفتش باشد.
#شهید_سید_محمد_حسین_بهشتی🕊
@shahid_gomnam15🕊
°●💚🌿●°
چشماش مجروح شد و منتقلش کردن تهران.
محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه⁉️
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم‼️
دکتر پرسید:
برای چی این سوال رو می پرسی پسر جون؟ محسن گفت:
چشمی که برای #امام_حسین
گریه نکنه به درد من نمی خوره...
#شهید_محسن_درودی🕊
@shahid_gomnam15🕊