eitaa logo
شهید گمنام
3.5هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
، می‌ایستد‌ می‌میرد . . ذلت نمی‌پذیرد‌!✋🏻 @shahid_gomnam15
همیشه خوبی های افراد را در جمع می گفت؛ مثلا اگر کسی چندین عیب و ایراد داشت اما یک کار خوب نصفه نیمه انجام می داد، همان مورد را در جمع اشاره می کرد. همیشه مشغول تقویت نقاط مثبت شخصیت بچه ها بود. باور کنید احمد آقا از پدر و برادر برای ما دلسوزتر بود. @shahid_gomnam15
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 محفل انس با شهدا چله اذکار ختم سوره ی انعام حضور هیچکس در این گروه اتفاقی نیست شما به دعوت شهدا طلبیده شدین ان شاءالله در کنار هم قدمی برای نذر ظهور برداریم🌹🦋🌹 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻 ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
در وصیت به فرزند خردسالش نوشته بود: محمد، زندگی کن برای امام مهدی (عج) محمد، درس بخوان برای امام مهدی (عج) محمد، من تو را از خدا برای خودم نخواستم؛ تو را از خدا خواستم برای امام مهدی (عج) @shahid_gomnam15
+بلندشو ! آزادی… -بالاخره رژیم سقوط کرد؟!😌 +نه، اونی که بهش میگفتی دیکتاتور! بخشیدتت…😏 @shahid_gomnam15
🔹توئیت فرمانده کل ارتش: آقا روح و جان ارتش است @shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 ابو حامد و سلیمان سری تکان می دهند. خادم برابرشان می رسد و دست تکان می دهد. _ خوش آمدید! اتفاقا چند حجره خالی داریم و شام محیاست! خالد افسار اسبش را به دست خادم می سپارد . _ این اسب ها را سیراب کن . علوفه تازه یادت نرود ! ابو حامد و سلیمان از اسب ها پایین می آیند . خادم افسار چهار اسب را به. دست می گیرد. ابو حامد دست بر شانه خادم می گذارد و می پرسد: _ غذای گرم چه داری ؟! گوشت شتر یا گوسفند ! خادم می گوید: _ هم گوشت شتر داریم ، هم کباب گوسفند ! شیر تازه و نان و رطب هم هست ! اشاره می کند به ماهان که مدهوش به اسب بسته شده . _ این دیگر کیست؟! خالد می گوید: _ دزدی بی آبرو ست که به کاروان ما دستبرد زده و باید به حکم محمد دستانش را قطع کنیم . خادم با اخم به ماهان نگاه می کند. _ خواجه این منزل گاه دوست ندارد پا به درون بگذارند ! ابو حامد سری تکان می دهد و می گوید: _ بیندازش توی طویله! اما شب را باید کنار ما بخوابد! باید مراقبش باشیم تا فرار نکند . خادم مبهوت به ماهان نگاه می کند. مهاجمان از در بزرگ کاروان سرا وارد می شوند . ادامه دارد... @shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 خالد نگاهی به آدم های اطراف می اندازد و می گوید: _ شام را همین جا در حیاط می خوریم . این مسافر ها از کجا آمده اند ؟! خادم می گوید: _ دسته ای از مکه ، و دسته ای دیگر از یمن ! خالد سری تکان می دهد و می گوید: _ برای خواب ما ، دورترین و دنج ترین حجره ات را محیا کن ! صدای اذان بلند می شود. مردی وسط کاروان سرا ایستاده و با صدای بلند اذان می گوید . خالد از همراهانش دور می شود ، سلیمان آرام کنار گوش خادم می گوید: _ این اطراف شراب هم پیدا می شود ؟! خادم مبهوت نگاهش می کند. _ خواجه ما مسلمان است ! شراب در غذایش نیست . سلیمان لبخند می زند و کیسه ای را از زیر جامه بیرون می آورده و نشان خادم می دهد . _ پول خوبی می دهم ! چه کنم ! طبیبم امر کرده ! دردی دارم که علاجش شراب است ! خادم می پرسد : _ مگر شما مسلمان نیستید؟! ابو حامد پیش آمده و دست بر شانه خادم می گذارد و می گوید: _ معلوم است که مسلمانیم! اما مسلمان شراب! می خندد و شانه خادم را می فشارد و می گوید: _ این راز را پیش خودت نگه دار ! مبادا زبانت کارت را دشوار کند ! ادامه دارد... @shahid_gomnam15
آب باران رفته بود زیر گونی های برنج انبار. وقتی به آقا مهدی باکری خبر دادیم، نشست و شروع به گریه کرد. ازش پرسیدیم: اتفاقی افتاده؟ ایشان هم جواب داد: اگر من نیروی خوبی برای نگهبانی از انبار انتخاب کرده بودم، این اتفاق برای بیت المال نمی افتاد. الآن من مسئول این خسارت هستم و احساس گناه می کنم... @shahid_gomnam15
روز خرید عروسی، سر ظهر وسط بازار غیبش زد. با سینی آب هویج بستنی پیدایش شد. گفت رفته نماز اول وقت بخواند. موقع انتخاب حلقه هم گفت: من طلا دست نمی کنم، برای مرد حرامه. همه ی بازار را زیر پا گذاشتیم تا ست طلا و پلاتین پیدا کنیم. @shahid_gomnam15
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📈 پیش‌بینی پیامبراکرم در مورد زلزله‌های 👤 علی اکبر 🔅 امان اهل زمین برگرد... @shahid_gomnam15