eitaa logo
شهید گمنام
3.5هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هادے‌اگـــــࢪ‌تویے‌ڪہ‌ڪسے‌گم‌نمیشود!💔🥀 💚✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
💢 همراهان گرامی کانال شهید گمنام تصاویر خودتون رو از راهپیمایی باشکوه ۲۲ بهمن در شهر ها و روستاهاتون برای ما ارسال کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
گذشتی از روزهای‌خوشِ جوانی‌ات! دعا کن برایم... تا این جوانی، مرا به بازی نگیرد... @shahid_gomnam15
امروز روز پنجم است... که در محاصره‌ایم... آب را جیره بندی کرده ایم.. نان را جیره بندی کرده ایم.. عطش همه را هلاک کرده؛ جز شهدا را که حالا در کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند...🌷 شهدا دیگر تشنه نیستند...🥀 فدای لب‌تشنه‌ات ای پسر فاطمه... 🌷🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
انسان یک تذکر در هر ۴ ساعت به خودش بدهد بد نیست! بهترین موقع بعد از پایان نماز است وقتی سر به سجده میگذارد، مروری بر اعمال صبح تا شب خود بیندازد آیا کار او برای رضای خدا بوده یا خیر؟ @shahid_gomnam15
اگر دلتان گرفت یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام المصائب خانوم زینب کبری (س) کوچکتر است. روضه اباعبدا... و خانوم زینب کبری فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید که تنها با یاد خداست که دل ها آرام می گیرد. @shahid_gomnam15
دعا میکنم بمانی برایم دعا کن بمانم به راهت عاقبتمون شهدایی🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
انقلاب هنوز پیروز نشده بود، روز های آخرِ رژیم بود و حواس مامور های ساواک و شهربانی بیشتر به سرکوب مردم بود تا امنیتِ شهر. بازار به هم ریخته بود. یک عده هم ریخته بودند توی بازار و مال مردم را می دزدیدند. احمد یک عده از بچه های محله شان را جمع کرد و نگهبان محله راه انداخت. هر شب تا صبح با چوب دستی، نگهبانی می دادند. @shahid_gomnam15
آری شهادت زیباست اما مثلِ مرد پایِ بیرقِ انقلاب ایستادن از آن زیباتر است خون دادن برای خمینی زیباست اما خونِ دل خوردن برایِ خامنه‌ای از آن هم زیباتر است..🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
دست به انجام کاری نمی زد مگر آنکه به آن ایمان داشت، خیلی از ما در بحث های گوناگون با خیل جمعیت و بدون انجام تحقیقات راجع به موضوعات مختلف همراه می شویم اما او ابتدا تحقیق می کرد و با افزایش توان اعتقادی خود وارد حیطه ای می شد. @shahid_gomnam15
شهید گمنام
ایام انقلاب ابراهيم از دوران کودکي عشق و ارادت خاصي به امام خميني)ره( داشت. هر چه بزرگتر ميشــد ا
مســافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود! به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش... مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي ِ پشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. رفتيم داخل ميدان غياثي) شهيد سعيدي( بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي 🥀 ادامه دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15