مهمان شام ۴۲.m4a
6.94M
کتاب : مهمان شام .. خاطرات شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی 🌹
راوی : 🌷
قسمت 2️⃣4️⃣🌷
ادامه دارد....》
جهت تعجیل در فرج آقا #امام_زمان و شادے ارواح مطهر #شهدا صلوات +وعجل فرجهم🕊🦋
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 برنامه ریزی برای عید بزرگ غدیر
🏷((فقط امیرالمؤمنین حیدر علی است))
#غدیر
➖➖➖➖➖➖➖
@shahiddaghayeghi
شهید گمنام
🌹 سهم امروز نهج البلاغه از نامه ۴۰ تا نامه ۳۸ 📜 #نامه40 : نامه به یکی از فرمانداران خود . 🔹 نكوهش
🌹 سهم امروز نهج البلاغه از نامه ۳۷ تا نامه ۳۵
📜 #نامه37 : نامه به معاويه در سال ٣٧ هجری قمری ، پیش از آغاز نبرد صفین .
🔹 افشای ادعای دروغين معاويه
🔻 پس خدای را سپاس ، معاويه ! تو چه سخت به هوس های بدعت زا و سرگردانیِ پايدار وابسته ای ، حقيقت ها را تباه كرده و پيمان ها را شكسته ای ، پيمان هایی كه خواسته خدا و حجت خدا بر بندگان او بود. اما پرگویی تو نسبت به عثمان و كشندگان او جواب آن است كه تو عثمان را هنگامی ياری دادی كه انتظار پيروزی او را داشتی و آنگاه كه ياری تو به سود او بود او را خوار گذاشتی. با درود.
📜 #نامه36 : نامه به برادرش عقيل نسبت به کوچ دادن دشمن .
1️⃣ آمادگی رزمی امام (علیه السلام)
🔻 لشكری انبوه از مسلمانان را به سوی او (بسر بن ارطاه كه به يمن يورش برده بود ) فرستادم هنگامی كه اين خبر به او رسيد ، دامن برچيد و فرار كرد و پشيمان بازگشت ، اما در سر راه به او رسيدند و اين به هنگام غروب آفتاب بود لحظه ای نبرد كردند، گويا ساعتی بيش نبود كه بی رمق با دشواری جان خويش از ميدان نبرد بيرون برد. برادر ! قريش را بگذار تا در گمراهی بتازند و در جدایی سرگردان باشند و با سركشی و دشمنی زندگی كنند، همانا آنان در جنگ با من متّحد شدند آنگونه كه پيش از من در نبرد با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) هماهنگ بودند ، خدا قريش را به كيفر زشتی هايشان عذاب كند ، آنها پيوند خويشاوندی مرا بريدند و حكومت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را از من ربودند.
2️⃣ اعلام مواضع قاطعانه در جنگ
🔻 اما آنچه را كه از تداوم جنگ پرسيدی و رأی مرا خواستی بدانی ، همانا رأی من پيكار با پيمان شكنان است تا آنگاه كه خدا را ملاقات كنم ، نه فراوانی مردم مرا توانمند می كند و نه پراکندگی آنان مرا هراسناک می سازد. ( ای عقیل ) هرگز گمان نكنی كه فرزند پدرت اگر مردم او را رها كنند ، خود را زار و فروتن خواهد داشت و يا در برابر ستم سست می شود و يا مهار اختيار خود را به دست هر كسی می سپارد و يا از دستور هر كسی اطاعت می كند ، بلكه تصميم من آنگونه است كه آن شاعر قبيله بنی سليم سروده : « اگر از من بپرسی چگونه ای؟ همانا من در برابر مشكلات روزگار شكيبا هستم. بر من دشوار است كه مرا با چهره ای اندوهناک بنگرند ، تا دشمن سرزنش كند و دوست ناراحت شود . »
📜 #نامه35 : نامه به عبدالله بن عباس پس از شهادت محمدبن ابی بکر در مصر .
🔹علل سقوط مصر
🔻پس از ياد خدا و درود ، همانا مصر سقوط كرد و فرماندارش محمد بن ابی بكر ( كه خدا او را رحمت كند ) شهيد گرديد ، در پيشگاه خداوند او را فرزندی خيرخواه و كارگزاری كوشا و شمشيری برنده و ستونی باز دارنده می شماريم همواره مردم را برای پيوستن به او برانگيختم و فرمان دادم تا قبل از اين حوادث ناگوار به ياريش بشتابند ، مردم را نهان و آشكار از آغاز تا انجام فرا خواندم ، عده ای با ناخوشايندی آمدند و برخی به دروغ بهانه آوردند و بعضی خوار و ذليل بر جای ماندند. از خدا می خواهم به زودی مرا از اين مردم نجات دهد. به خدا سوگند اگر در پيكار با دشمن آرزوی من شهادت نبود و خود را برای مرگ آماده نكرده بودم دوست می داشتم حتی يک روز با اين مردم نباشم و هرگز ديدارشان نكنم
107571_760_۲۰۲۱_۰۹_۲۶_۲۰_۲۵_۲۹_۱۳۲(2).mp3
3.67M
#قرارِعاشقی❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
جهت تعجیل در فرج آقا #امام_زمان صلوات
@shahid_gomnam15
هدایت شده از شهید گمنام
🌹✿❀ پایان فعالیت مون ❀✿🌹
" تا شهـ🕊ـدا با شهـ🕊یـد "
ختم دست جمعی مون ده مرتبه ذکر شریف 👇
☆أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَادَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوء☆
🌸هر شب به نیابت از یکی از شهدای آسمانی
¤ امشب به نیابت ⤵️
🌷🕊 #رفیق شهیدم_ابراهیم_هادی
🍃جهت :
♡سلامتی و تعجیـلدر فرج آقا صاحب الزمان عج
♡شِفای بیماران
♡حاجت روایی اعضای کانال
#شهیدگمنام_ابراهیم_هادی
هادی دلها♥️🕊
❁﷽❁
🔸🔹دعای عصر غیبت🔹🔸
دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏
اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🔹 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🔹 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
🔹 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
🌟 دعای غریق
✨ دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان
یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ
🔹یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔹
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیه
1_1906818958.mp3
1.78M
💬 قرائت دعای عهد
🎧 با نوای استاد فرهمند
بیستمین روز چله مون
به نیابت از#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی به نیت سلامتی وتعجیل در فرج #امام_زمان ارواحنا فداه
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻
شروع چله۱۴۰۲/۳/۱۶
@shahid_gomnam15
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـــ۱۴۴ــفحه📖
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏝زندگی بدون #امام_زمان (عج) یعنی "مغضوب علیهم بودن"🏝
💎از #امام_باقر(ع) سوال شد؛ کی ظهور و قیام شما برمیگردد؟
حضرت فرمود: هروقت از مردم وفا دیدیم، موقع برگشت ماست...
🎤استاد رائفی پور
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
@shahid_gomnam15
🌿بی قرارت هستم،
گویا خدا از آن روز که
آفرینش مرا آغاز کرد،
در قلبم عکس چشمان تو را نهاد
که همیشه بی قرارشان باشم؛
و تا چشمانت را نبینم آرام نگیرم💕
سلام بر پهلوان بی مزار
#سلام_بر_ابراهیم🌴🌷
شهـــــادت یعنی؛
زنــدگے کـن، امـا فقط برای خدا...
اگـــــر #شهـــــادت میخواهید
زنــدگے ڪنـید، "فقط برای خدا"🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
قافله سالار داره میاد... 💔
#هشت_ذی_الحجه
سالروز حرکت امام حسین(ع) از مکه بسوی کربلا
@shahid_gomnam15
🌷بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌷
ان شاء الله درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شده باشد
💫محب اهلبیت 💫
🌹سرباز امام زمان🌹
وان شاءالله شهادت🤲🏻💔
#متوسل میشیم هدیه میکنیم به روح مطهر 🌷#رفیق_شهیدم_احمدصالحی🇮🇷 برای سلامتی و ظهور امامزمانعج🥀دست جمعی مون ۱۰۰مرتبه صلوات قربتا الی الله
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🪴🌷
شهیدی که قرض تفحص کننده ی خود را داد..حتما حتما تا آخر بخوانید
#شهدا زنده اند ما مرده ایم
😭😭😭
دعوت می کنیم با خواندن این متن مهمان ویژه ی یک شهید شوید...
آن طور که خودش تعریف می کرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران.
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهدا، حجره ی پدر را ترک کرد و به همراه بچه های تفحص لشکر27 محمد رسول الله راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان. بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد.
یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندند.
سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر #شهدا عطرآگین. تا اینکه
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد.
آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود
نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود.
با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد.
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او...
استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد
🌷👇👇👇👇👇👇👇🌷
شهید گمنام
شهیدی که قرض تفحص کننده ی خود را داد..حتما حتما تا آخر بخوانید #شهدا زنده اند ما مرده ایم 😭😭😭 دعوت
🌷👆👆👆👆👆👆🌷
قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند...
با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت...
"این رسمش نیست با معرفت ها.
ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست.
دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد.
هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده.
لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بود. مات مات. خرید کرد و به خانه بر گشت و در راه مدام به این فکر می کرد که چه کسی خبر بدهی هایش را به پسرعمویش داده است؟ آیا همسرش؟
وارد خانه شد و پیش از اینکه با دلخوری از همسرش بپرسد که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرش مواجه شد که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار می گریست...
جلو رفت و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودند در دستان همسرش دید. اعتراض کرد که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
همسرش هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود.
خودش بودکسی که امروز خودش راپسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود.... گیج گیج بود.مات مات...
کارت شناسایی را برداشت و راهی بازار شد. مثل دیوانه ها شده بود. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می داد. می پرسید: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟
نمی دانست در مقابل جواب های مثبتی که شنیده چه بگوید...مثل دیوانه هاشده بود.
به کارت شناسایی نگاه می کرد.
شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...وسط بازار ازحال رفت...
پی نوشت۱. این خاطره در مراسم تشییع این شهید بزرگوار، توسط این برادر برای حضار بیان شد.
پی نوشت۲. قبر مطهر این شهید، طبق وصیت خودش در دل جنگلهای اطراف شهر ساری، در کنار بقعه ی کوچک و ساده ی امامزاده جبار، قرار دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ چرا #غدیر مهم است؟
🎥 حجت الاسلام دکتر رفیعی
🟢 با ارسال به دیگران مبلّغ #غدیر باشیم
دکتر رفیعی🎙
@shahid_gomnam15