eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.8هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.5هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
4209f8fd2f9b9dc260da6e678a737c812b8a1847.mp3
30.3M
🔈 * آداب گفت و شنود در میهمانی * نحوه معاشرت با کودکان در میهمانی * داشته ها را به رخ دیگران نکشیم * نحوه پوشش و آراستگی در میهمانی * حریم محرم و نامحرم در معاشرت * تبیین آیه حجاب آیه 31 سوره نور * از وظایف میزبان: سفره آرایی و آراستگی و نظافت محیط و لوازم پذیرایی بدون تکلف و وسواس * دغدغه های مثبت ضامن سلامت روانی بانوان * پاسخ به سوال: راه غلبه بر وسواس فکری چیست؟ * پاسخ به سوال: آیا یادگیری برخی مهارت ها برای بانوان مفید است؟ ⏰ مدت زمان: ۵۶:۳۵ 👌👌👌 ( از جامعه مدرسان حوزه علمیه قم )
گاهي اوقات ما يك غصه‌هايي داريم كه منشأ آن معلوم نيست و فرد نمي‌داند كه چه اتفاقي افتاده است كه دلش گرفته است! در اين مواقع بايد گفت ان‌شاءالله كه خير است ... گاهي دل گرفتني‌هايي است كه هيچ منشأيي ندارد و فرد به سبب آنها غصه مي‌خورد. در حديث داريم كه اين غصه خوردن‌هاي بدون منشأ، سبب آمرزش گناهان مي‌شود. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌷کمک شهید سید مجتبی علمدار 🌸 روزی سر مزار سید نشسته بودیم. خانمم گفت: «من هرچه از خدا بخواهم با خواندن زیارت عاشورا در کنار مزار سید بر آورده می شود.» 🌼 آن روز گفت: «آقا سید! من این زیارت عاشورا را به نیابت شما می خوانم. از خدا می خواهم زیارت عمه سادات، حضرت زینب(س) را نصیب ما کند.» 🌻 روز بعد یکی از دوستانم زنگ زد و گفت: «با یک کاروان راهی سوریه هستیم. دو نفر جا دارد. اگر گذرنامه داری، سریع اقدام کن.» باور کردنی نبود شب جمعه بعد در حرم حضرت زینب(س) نائب الزیاره سید بودیم! ✨✨✨✨ 🌹در بین همکاران این ماجرا را تعریف کردم. اینکه هر کسی از خدا چیزی بخواهد به سراغ مزار سید می رود و با قرائت زیارت عاشورا از خدا می خواهد که مشکلش برطرف شود. 💦 هفته بعد سید را در عالم خواب دیدم. گفت: «به فلانی (از همکاران) این مطلب را بگو....» و برایم گفت چه بگویم. 💫 روز بعد همان شخص در حضور جمع گفت: «تو در باره سید مجتبی چی می گفتی؟! من رفتم سر قبر سید. زیارت عاشورا هم خواندم. اما مشکلم حل نشد.» 🍃گفتم: «اتفاقاً سید برات پیغام داده. گفته تو دو تا مشکل داری!» 🌴از جمع خارج شدیم. ادامه دادم: سید پیغام داد و گفت: مشکل اول تو با توسل به مادرم حضرت زهرا(س) حل می شود، اما مشکل دوم را خودت به وجود آوردی. در زندگی خیلی به همسرت دروغ گفتی و این نتیجه همان دروغ هاست!» رنگ از رخسار همکارم پرید. گفت: «درسته!» ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🕊🌱 همزاد کویرم تب باران دارم در سینه دلی شکسته پنهان دارم در دفتر خاطرات من بنویسید من هرچه که دارم از شهیدان دارم (محمدحسن) ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
حرف با آقا رسول.mp3
3.16M
👌 حرف دل با شهید رسول خلیلی 📞زمین زمین بهشت 📞زمین زمین بهشت 🌷آقا رسول به گوشی ... 📞رسول رسول زمین .... ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
. 🔻 ۱۱ 🌼این داستان: 🔻 ــــــــــــــــ♤♥♤ــــــــــــــــــ 🔳سر کلاس نشسته بودیم که یهو ... بغل دستی احسان با صدای بلند داد زد ... - دست های کثیف آشغالیت رو به وسیله های من نزن ...😱 و داد ...😩 حواس بچه ها رفت سمت اونها ... احسان زیرچشمی بهشون نگاه کرد ... معلوم بود بغض گلوش رو گرفته ... یهو حالتش جدی شد ... - کی گفته دست های من کثیف و آشغالیه؟ ...😡 و پیمان بی پروا ... - تو پدرت آشغالیه 😳... صبح تا شب به آشغال ها دست میزنه... بعد هم میاد توی خونه تون😣 ... مادرم گفته ... هر چی هم دست و لباسش رو بشوره بازم آشغالیه ...😭 احسان گریه اش گرفت 😭... حمله کرد سمت پیمان و یقه اش رو گرفت😡 ... - پدر من آشغالی نیست ... خیلیم تمییزه ...😢 هنوز بچه ها توی شوک بودن ... که اونها با هم گلاویز شدن... رفتم سمت شون و از پشت یقه پیمان رو گرفتم و کشیدمش عقب ... احسان دوباره حمله کرد سمتش ... رفتم وسط شون ...😣 پشتم رو کردم به احسان ... و پیمان رو هل دادم عقب تر ... خیلی محکم توی چشم هاش زل زدم ...😠 - کثیف و آشغالی ... کلماتی بود که از دهن تو در اومد ... مشکل داری برو بشین جای من ... من، جام رو باهات عوض می کنم ...😠 بی معطلی رفتم سمت میز خودم ... همه می دونستن من اهل نیستم و با کسی درگیر نمیشم ... شوک برخورد من هم ... به شوک حرف های پیمان اضافه شد ...🙁 بی توجه به همه شون ... خیلی سریع وسایلم رو ریختم توی کیفم و برگشتم سمت میز احسان ...😊 قدش از من کوتاه تر بود ... پشتم رو کردم به پیمان... - تو بشین سر میز ... من بشینم پشت سری ها تخته رو نمی بینن ... پیمان که تازه به خودش اومده بود ... یهو از پشت سر، یقه ام رو کشید ...😠 - لازم نکرده تو بشینی اینجا ...😟 . ــــــــــــــ♤♥♤ــــــــــــــ ...🌾🍁
🔺🌸🔺 ↯↯ ۱۲ این داستان⇦: ↯↯ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▓ توی همون حالت ... کیفم رو گذاشتم روی میز و نیم چرخ ... چرخیدم سمتش ... خیلی جدی توی چشم هاش زل زدم... محکم مچش رو گرفتم و با یه ضرب ... یقه ام رو از دستش کشیدم بیرون ...😡 - بهت گفتم برو بشین جای من ... برای اولین بار، پی یه دعوای حسابی رو به تنم مالیده بودم😠... اما پیمان کپ کرد ... کلاس سکوت مطلق شده بود ... عین جنگ های گلادیاتوری و فیلم های اکشن😟 ... همه ایستاده بودن و بدون پلک زدن ... منتظر سکانس بعدی بودن... ضربان قلب خودمم حسابی بالا رفته بود💗 ... که یهو یکی از بچه ها داد زد ... - برپا ...😐 و همه به خودشون اومدن ... بچه ها دویدن سمت میزهاشون ... و سریع نشستن ... به جز من، پیمان و احسان ...😐 ضربان قلبم بیشتر شد💗 ... از یه طرف احساس غرور می کردم ... که اولین دعوای زندگیم برای بود ... از یه طرف، می ترسیدم آقای غیور ... ما رو بفرسته دفتر ... و... اونم من که تا حالا پام به دفتر باز نشده بود ...😢 معلم مون خیلی آروم وارد کلاس شد ... بدون توجه به ما وسایلش رو گذاشت روی میز ... رفت سمت تخته ...😐 رسم بود زنگ ریاضی ... صورت تمرین ها رو مبصر کلاش روی تخته می نوشت ... تا وقت کلاس گرفته نشه ... بی توجه به مساله ها ... تخته پاک کن رو برداشت ... و مشغول پاک کردن تخته شد ... یهو مبصر بلند شد ... - آقا ... اونها تمرین های امروزه ...😓 بدون اینکه برگرده سمت ما ... خیلی آروم ... فقط گفت ... - می دونم ...😥 سکوت عمیق و بی سابقه ای کلاس رو پر کرد ... و ما سه نفر هنوز ایستاده بودیم ...😨 - میرزایی ... - بله آقا ... - پاشو برو جای قبلی فضلی بشین ... قد پیمان از تو کوتاه تره ... بشینه پشتت تخته رو درست نمی بینه ...😣 بدون اینکه حتی لحظه ای صورتش رو بچرخونه سمت کلاس... گچ رو برداشت ... - ، ... ، ...👌 ⭕️ــ~~~~~~🌹~~~~~~⭕️ ...
🌹🍃 💥عجب متن قشنگی گفتم خدایاچگونه آغازکنم؟؟؟ گفت به نام من گفتم خدایاچگونه آرام گیرم؟؟؟ گفت به یادمن گفتم خدایاخیلی تنهایم؟؟؟ گفت تنهاترازمن؟ گفتم خدایاهیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟ گفت به جزمن گفتم خدایاازبعضی هادلگیرم گفت حتی ازمن؟ گفتم خدایاقلبم خالیست گفت پرکن ازعشق من گفتم دست نیازدارم گفت بگیردست من گفتم بااین همه مشکل چه کنم؟؟؟ گفت توکل کن به من گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم گفت نه،نزدیکترین به تو ،من گفتم برای ارزوهایم چه کنم؟؟؟ گفت تلاش و به امیدمن گفتم خدایاچرا اینقدر میگويی من؟؟؟ گفت چون من ازتوهستم وتوازمن.. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮 فتوکلیپ زیبا از عکس های و 🌹 با صدای حاج مهدی سلحشور ☘ بسیار زیباست حتما ببینید و برای بقیه هم بفرستید 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🔮 فتوکلیپ زیبا از عکس های #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 🌹 با صدای حاج مهدی سلحشور ☘ بسیار زیباس
سلام اگه دلتون گرفته اگه خسته اید اگه حوصله ندارید اگه بریدید اگه کم آوردید این کلیپ رو ببینید حال دلتون رو خوب میکنه و بفرستید این کلیپ رو برای هرکس که حالش خوب نیست
🌿✨ ابراهیم و رضای خدا 🌿✨ 🛑 ابراهیم که می دانست و درک می کرد که کسی در این دنیا باقی نمی ماند و ارزش کار کردن ندارند، تلاشش این بود که تنها برای رضای خدا کار کند و این کارش او را نزد خدا بزرگ و بلند مرتبه کرد ... 🛑 كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ 🛑 همه کسانى که روى آن [= زمین] هستند فانى مى شوند، و تنها ذات صاحب جلال و گرامى پروردگارت باقى مى ماند. (الرحمن/27) ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
1_12008375.mp3
12.52M
🎙 علل کاهش معنویت در خانواده و اجتماع 💠حرم رضوی 🏴 شب ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۹۷ 🔶 حجم : ۱۱ مگابایت استاد رفیعی ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
25 Mihmani (1394-5-10) Mashhad.MP3
32.28M
🔈 * آز آداب سفره داری: رعایت اعتدال در تدارکات و پرهیز از زیاده روی * مراعات حال کودکان و افراد سالخورده در میهمانی * آداب صرف غذا و نحوه تعارف کردن * از آداب میهمانی: نهی از تکلف و درخواست بیش از حد توان میزبان * آداب برخورد با فرزندان در میهمانی * آشنایی با فرهنگ و اعتقادات و آداب مرسوم مردم در تهران قدیم * پاسخ به سوال: آیا سلام کردن تازه واردین به سخنران و حاضرین در جلسه جایز است؟ * پاسخ به سوال: نحوه احترام افراد تازه وارد بر افرادی که سر سفره نشسته اند چگونه باید باشد * پاسخ به سوال: آیا اسلام برای معاشرت با اقوام نزدیک حدودی گذاشته است؟ ⏰ مدت زمان: ۱:۰۰:۵۷ 👌👌👌
داستان یکی از شهدای غواص که به دست بعثی های صدام بطرز فجیعی او را به شهادت رساندند 🌸 تعدادی از خشن ترین شکنجه گرای بعثی رضایی رو بردن داخل راهروی حموما، 🌸قبلش دیوترم حموم رو روشن کرده بودن و آب به حد جوش رسیده بود. پیراهن و زیرپوششو دراوردن و مقداری با کابل بهش زدن و بعد از اینکه بی حال شد انداختنش زیر دوش آبِ جوش. 🌸هر چی سعی می کرد از زیر دوش بیاید کنار اونا اجازه نمی دادن تا اینکه پوست بدنش سوخت و تاول زد.😢 🌸 بعد مقداری شیشه کف راهرو خُرد کردن و رضایی را روی شیشه ها با بدن برهنه می غلتوندن و با کابل می زدن که شیشه ها توی بدنش فرو بره.😭 به اینم اکتفا نکردن و اونقد با کابل زدن که تکه های پوست تاول زده با ضربات کابل جدا می شد وشیشه ها بیشتر فرو می رفت. 🌸 از همه جای پیکر شهید خون زده بود بیرون و بدن بریان شده بود. این میزان از شکنجه ارضاشون نکرد و آب نمک آوردن و روی زخمها و بدن سوخته و پاره پاره شده می ریختن. 🌸 دیگه طاقتش طاق شد و از شدّت درد ناله می کرد که یکی از نگهبانا یه قالب صابون از اون صابونایی که به اندازه یه پاره آجر بودن رو به زور توی دهان رضایی فرو کرد. شدت جراحات و وارد شدن کف صابون داخل حلق و ریه ی محمد به او امان نداد و خفگی مزید بر علت شد و همونجا کف راهروی حموم در نهایت مظلومیت جان داد 💔 🌸محمد متولد سال ۱۳۴۶ بود و زمان شهادتش فقط بیست بهار از عمرش سپری شده بود اون حاضر نشده بود کوچکترین اطلاعاتی به دشمن بده جان شیرینشو تقدیم اسلام عزیز و وطن پرافتخارش ایران کرد. خداوند هم این شهید گرانقدر رو بی مزد و پاداش نگذاشت. بعد از 15 سال پیکرش به وطن برگشت. 🌸اغلب فکر میکردند الان پیکرش جز استخوانی بیش نیست. 🌸ولی پیکر پاک این مجاهد خدا سالم و حتی قطرات تازه خونابه بر روی دوش کسانی که زیر تابوت را گرفته بودند ریخته بود 👇👇👇
👆👆👆 🌸شهید رضایی با این وضعیت بی تردید از اولیای الهی بود و در بهشتی بودن و همنشینی با اباعبدالله و شهدای کربلا شک و شبهه ای باقی نمی مونه. 🌸 این مجاهدت بی نظیر و مرگ و جان دادن سخت و سکوت کردن و ذرّه ای اطلاعات به دشمن ندادن رو مقایسه کنید با یه مشت وطن فروشی که در ناز و نعمت هستن و بر سر سفره رنگین انقلاب نشسته و از تمام مواهب مادی و رفاه بالا برخوردارن ، اما اطلاعات حساس و سری ایران رو در مسئله انرژی هسته ای یا توان موشکی و دفاعی به دشمن دادن و باعث شدن این همه مشکلات و تحریمای ظالمانه علیه ملت ایران شکل بگیره . این از خدا بی خبرها چگونه میخان روز قیامت پاسخگویی خون و مجاهدت امثال محمد باشن⁉️⁉️⁉️ 🌷 جهت شادی روح این شهید عزیز و همه شهدایی که در زندانهای بعثی عراق بشهادت رسیدند 🌷
💌 شهید 💌 همه دعوتید به مراسم تشییع همزمان با شهادت امام جعفر صادق علیه سلام 🌷شهید جاوید الاثر اردیبهشت ماه سال ١٣٩۵ به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از ۴ سال به میهن اسلامی بازگشت. 🌹چهارشنبه ١٣٩٩/٠٣/٢٨ ساعت ٩صبح مهرآباد جنوبی جنب دانشگاه هوایی شهید ستاری بسمت مزار بهشتی قطعه ۵٠ بهشت زهرا
دلم هواے بقیع دارد و غم صادق عــزاگرفتہ دل من ز ماتم صادق دوباره بیرق مشکے بہ دسٺ دل گیرم زنم به سینه که نزدیک شد محرم صادق 🏴 شهادت امام جعفرصادق(ع) تسلیت باد🏴 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
4_5909028315213071588.mp3
4.45M
◾️شور فوق العاده زیبا 🎼 بازم خداروشکر به خون ... سیدرضا نریمانی شهادت امام صادق (ع) ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم به خاک بقیع، قسم به غربت تو حرم شده دل ما، برای تربت تو 🎥 کلیپ به مناسبت شهادت امام جعفر صادق (ع) ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام امشب _شب شهادت امام صادق علیه السلام هست خیلی غریبانه شده این مجالس های عزای امامانمان امشب حتما آقایمان ومولایمان تنهایی برای جدشان عزاداری می کنند چنین شبهایی دلهای شیعیان می گیره هرچند خیلی جاها امشب مراسم دارند ولی حس می کنم باز دنیا در غمی بزرگ و تنهایی فرو رفته یک چیزی که می خواهم براتون بگم اینه که خیلی از شبها _مخصوصا شبهای شهادت _، دل آدم میگیره ولی امشب عجب دلگیره 😭😭 چنان دلگیره که می خواهد روح ار بدنم خارج شود خدایا دنیا را چه می شود؟؟!!!!!! چه بر سر دنیا آمده است؟؟؟!!!! این دل تنگی که شبیه جان دادن هست از چیست؟؟؟؟!!!!!!!! 😭😭😭 خدایا حال امام زمانمون خوبه؟؟ 😭 خدایا حال دل امام زمانمون خوبه؟؟؟ 😭 مهربان خدا : دل مهدی فاطمه عج پر از درد نیست؟؟؟ پر از رنج نیست؟؟؟ خدایا امشب منو چی شده؟ چرا اینقدر بی تابم؟؟؟؟؟ کجای دنیا دلی را غم گرفته که چنین مضطر و بیقرارم؟ خدایا: فرزند زهرا سلام الله را به تو می سپاریم_ هرجایی تشریف دارند از چشم بد و حسود و دشمن دور بدارش بیایید همگی با هم دعای سلامتی آقا امام زمان عج و دعای فرج را زمزمه کنیم شاید که شود............... التماس دعا خادم کانال