eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.8هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.5هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
👤توییت استاد ‏یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد امیدوارم اهل روضه حقیر را بابت این توضیحات عفو بفرمایند تصوری که از تیر (پیکان) سه شعبه در میان عموم مردم وجود دارد صحیح نیست تیر سمت چپ تیر سه شعبه است که خارج کردن آن از همان سمت که وارد بدن شده به سختی امکان پذیر است ‎ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
👤توییت استاد #رائفی_پور ‏یاس حرم ز شاخه جدا از سه شعبه شد امیدوارم اهل روضه حقیر را بابت این توضیح
سلام این چیزی که میخوام بگم باید ساعت ها نشست و باهاش گریه کرد از دشمن پرسیدند جایی هم شد که دلتون برا حسین بسوزه؟؟ گفتند اره فقط یک جا اونم اون موقعی بود که حسین شش ماهش رو روی دستش گرفته بود تا تیر خورد به گلوی شش ماهش دیدیم حسین مضطر شد هی یه قدم میومد طرف خیمه هی یه قدم برمیگشت این جا دلمون برا حسین سوخت برات بمیرم ارباب فقط خدا میدونه اون لحظه چی کشیدی " بس کن رباب هرمله بیدار میشود سهمت دوباره خنده انزار میشود "
ایت الله حق شناس رحمت الله علیه میفرمود: حاجتی داشتم و خیلی توسل کرده بودم در عالم مکاشفه امام حسین ع رو دیدم فرمودند چی شده حق شناس گفتم آقا فلان حاجت رو دارم امام حسین ع فرمودند حق شناس چرا به شش ماهه ما متوسل نمیشی
امشب همه متوسل بشیم به شش ماهه امام حسین ع آقا به حق شش ماهت یه نگاه ویژه امشب به ما کن آقا خودم رو میگم من هر چقدر پست باشم پست تر از هرمله که نیستم حاشا به کرمتون اگه امشب نگاهی نکنید به ما
خیلی ها التماس دعا گفتند خیلی ها مریض دارند یه دختر پنج ساله هست که فلج شده خانوادش التماس دعا گفتند خیلی از اعضا التماس دعا گفتند امشب برای هم خیلی دعا کنیم اونایی که آرزوی بچه دارند رو خدایا اگه به صلاحشون هست بچه بهشون بده اونایی که مستاجر هستند رو خدایا صاحب خونه کن خدایا گرفتاری همه رو برطرف کن خدایا هرچی مریض هست لباس عافیت بپوشان خدایا امشب قسمت میدم به دل شکسته رباب به دل مضطر رباب به دل بی قرار رباب به اشک های رباب یه نگاه ویژه به همه ما بکن شبتون حسینی یاعلی مدد
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
روضه خانم رباب برای علی اصغرش 😭 توسط خادم کانال. تقدیم به اعضای محترم کانال.👆
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹 اصلا نه ، مثلا دختر یک شب میان بماند ، چه می شود؟ اصلا بدون کفش ، توی و پیاده نه !!! در راه خانه بماند ، چه می شود ؟ دزدی از او با و شلاق و فحش ، نه ! تنها به زور بگیرد ، چه می شود؟ گیریم نه ، خانه و یا سرپناه ، نه ! یک پیرهنش را بگیرد ، چه می شود ؟ در بین ، توی شلوغی ، همیشه ، نه ! یک که نیستی ، بهانه بگیرد ، چه می شود؟ اصلا ،عمو و برادر ،نه ، جوجه ای ، مقابل چشمش بمیرد ، چه می شود ؟ دست گناهکار مرا روز یک سه ساله بگیرد ، چه می شود
🖤 علیه السلام فرمودند: 🌴 كَانَ أَبِي إِذَا دَخَلَ شَهْرُ اَلْمُحَرَّمِ لاَ يُرَى ضَاحِكاً وَ كَانَتِ اَلْكَآبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتَّى يَمْضِيَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَيَّامٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ اَلْعَاشِرِ كَانَ ذَلِكَ اَلْيَوْمُ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ 🍃 هر گاه ماه محرم فرا مى‏‌رسید، پدرم (موسى بن‏ جعفر علیه السلام) دیگر خندان دیده نمى‌‏شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى‌‏یافت تا آن که ده روز از محرم مى‏‌گذشت، روز دهم محرم که مى‌‏شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. 📖بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۴ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 صحبت های تکان دهنده بازیگر نقش حرمله در سریال مختار نامه 🍇 حتما نگاه کنید و برای بقیه هم بفرستید 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔻 👈این داستان⇦《 خدای دوزاری 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎به ساعتم نگاه کردم ... و بلند شدم ... - کجا؟ ... تازه وسط بازیه ... - خسته شدی❓... 🔹همه زل زده بودن به من ... - تا شما یه استراحت کوتاه کنید ... این خدای دو زاری، نمازش رو می‌خونه و برمی‌گرده ... 🔸چهره‌هاشون وا رفت ... اما من آدمی نبودم که بودن با خدای حقیقی رو ... با هیچ چیز عوض کنم ...✨🍃 فرهاد اومد سمتمون ... - من، خدا بشم❓ ... 🔻جمله از دهنش در نیومده ... سینا بطری آب دستش رو پرت کرد طرف فرهاد ... - برو تو هم با اون خدا شدنت ... هنوز یادمون نرفته چطور نامردی کردی ... دوست دخترش مافیا بود ... نامرد طرفش رو می‌گرفت ...😖😵 ▫️بچه ها شروع کردن به شوخی و توی سر هم زدن ... منم از فرصت استفاده کردم و رفتم نماز ...✨ 🔸وقتی برگشتم هنوز داشتن سر به سر هم میزاشتن ... بقیه هنوز بیدار بودن ... که من از جمع جدا شدم ... کیسه خوابم رو که برداشتم ...سینا اومد سمتم ... 🔹به این زودی میری بخوابی؟ ... کیانوش می‌خواد واسه بچه‌ها قصه ترسناک بگه ... از خودش در میاره ولی آخرشه ...😱 💢خندیدم و زدم روی شونه‌اش ... - قربانت ... ولی اگه نخوابم نمیتونم از اون طرف بیدار بشم... 🔹تا چشمم گرم می‌شد ... هر چند وقت یک بار جیغ دخترها بلند می‌شد ... و دوباره سکوت همه جا رو پر میکرد ... استاد قصه گویی بود ...👌 💠من که بیدار شدم ... هنوز چند نفری بیدار بودن ... سکوت محض ... توی اون فضای فوق العاده و هوای تازه ... وزش باد بین شاخ و برگ درخت ها ... نور ماه که هر چند هلالی بیش نبود ... اما می‌شد چند قدمیت رو ببینی ... 🍃✨وضو گرفتم و از نقطه اسکان دور شدم ... یه فرورفتگی کوچیک بین اون سنگ‌های بزرگ پیدا کردم ... توی این هوا و فضای فوق العاده ... هیچ چیز، لذت بخش تر نبود ... 🔹نماز دوم تموم شده بود ... سرم رو که از سجده شکر برداشتم ... سایه یک نفر به سایه های جنگل و نور ماه اضافه شد ... یک قدمی من ایستاده بود ...😳 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ نویسنده : ـ ـ 👇👇👇👇
🔻 👈این داستان⇦《 تیله‌های رنگی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎جا خوردم ... نیم خیز چرخیدم پشت سرم ... سینا بود ... با نگاهی که توی اون مهتاب کم هم، تعجبش دیده می‌شد ... - تو چقدر نماز می‌خونی ... خسته نمیشی❓ ... 🔹از حالت نیم خیز، دوباره نشستم زمین و تکیه دادم به سنگ‌های صخره‌ای کنارم ... 🔸یادته گفتی تا آخر شب با رفیقت می‌گشتید ... از اون طرف هم گرگ و میش با بقیه رفقات، قرار بیرون شهر داشتی⁉️ ... 🔻چند لحظه سکوت کردم ... - خیلی دوست داشتم داستان کیانوش رو گوش کنم ... مخصوصا که صدای هیجان بچه‌ها بلند شده بود ... ولی یه چیزی رو می‌دونی؟ ... من از تو رفیق بازترم ... 💢با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... و چشمش چرخید روی مهر و جانماز جیبیم ... هنوز ساکت بود اما معلوم بود داره به چی فکر می‌کنه ...🤔 🔹آفریقا پر از معادن بزرگ طلا و الماسه ... چیزی که بومی‌های صحرانشین آفریقا از وجودش بی‌خبر بودن ... اولین گروه‌های سفید که پاشون به اونجا رسید ... می‌دونی طلا و الماس رو با چی معامله کردن؟ ... شیشه‌های کوچیک رنگی ...😳 🔸رفتن پیش رئیس قبایل و به اونها شیشه‌های رنگی دادن ... یه چیزی توی مایه‌های تیله‌های شیشه‌ای ... اونها سرشون به اون شیشه رنگی‌ها گرم شد ... و حتی در عوض گرفتن اونها حاضر شدن به قبایل دیگه حمله کنن ... و اونها رو به بند بکشن ... انسانیت و آزادی، هموطن‌هاشون رو ... با تیله‌ها و شیشه‌های رنگی عوض کردن ...😱😱 🔻نگاهش خیلی جدی بود ... - کلا اینها با هم خیلی فرق داره ... قابل مقایسه نیست ... 🔹این بار بی مکث جوابش رو دادم ... - دقیقا ... این رفاقت توش خیانت و نارو زدن نیست ... از نامردی و پیچوندن و دو رویی خبری نیست ... 💢فقط باید ارزش طلا و الماس رو بدونی ... تا سرت به شیشه رنگی پرت نشه ... و یه چیز با ارزش‌تر رو فدای یه مشت تیله کنی ... 🍃این رفاقت چیزیه که کافیه پات رو بزاری توی عالمش و بیای جلو ... از یه جا به بعد ... هیچ لذتی باهاش برابری نمی‌کنه... خستگی توش نیست ... اشتیاقی وجودت رو پر می‌کنه که خواب رو از چشم‌هات می‌بره ...🍃✨ 💠سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... غرق در فکر بود ... نور مهتاب، کمتر شده بود ... چهره‌اش رو درست تشخیص نمی‌دادم ... فکر می‌کردم هر لحظه است که اونجا رو ترک کنه... اما نشست ...😳🤔 🔸در اون سیاهی شب ... جمع کوچک و دو نفره ما ... با صحبت و نام خدا ... روشن تر از روز بود ...🍃✨ 🔹بحث حسابی گل انداخته بود که حواسم جمع شد ... داره وقت نماز شب تموم میشه ... کمتر از ۱۰ دقیقه به اذان صبح باقی مونده بود ... 🔻یهو بحث رو عوض کردم ... - سینا بلدی نماز شب بخونی؟ .... ⚡️مثل برق گرفته‌ها بهم نگاه کرد ... این سوال ... اونم از کسی که می‌گفت ... نماز خوندن خسته کننده است ... بلند شدم ایستادم رو به قبله ...🍃 🍀نماز مستحبی رو لازم نیست حتما رو به قبله باشی ... یا حتما سجده و رکوعش رو عین نماز واجب بری ... نیت می‌کنی ... یه رکعت نماز وتر می‌خوانم قربت الی الله...🍃✨ 😍و ایستادم به نماز ... فکر می‌کرد دارم بهش نماز شب خوندن یاد میدم ... اما واقعا نیت نماز وتر کرده بودم ... 🔹به ساده ترین شکل ممکن ... ۵ تا استغفرالله ... ۱۴ تا الهی العفو ... و یک مرتبه ... اللهم اغفر لی و لوالدی ... و للمسلمین و المسلمات ... و المؤمنین و المؤمنات ... ❤️و این آغاز ماجرای دوستی جدید من و سینا بود ...🌸🌸 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ نویسنده : ـ ـ
Shabe 8 - 2[1].mp3
1.31M
سینه زنی واحد 🌷 ای علی اکبر حسین... ثانی حیدر حسین... 🌷 ای نفس های حسین... یار رعنای حسین... حاج محمود کریمی 🚩 هیئت مجازی شب هشتم محرم 99
برای خانمی که حافظ قرآن هستند،دربستربیماری هستند،اشتباه وسهل انگاری یه دندانپزشک زمینه ساز یه بیماری ناشناخته ای در بدن اوشده دعا کنند که به حرمت این شبهای عزیز وبه حق سَری که بربالای نیزه قرآن تلاوت کرد شفا پیدا کنند 👆👆👆 و برای یکی از اعضا که علائم بیماری کرونا دارد و التماس دعا دارند و برای حل مشکل ازدواج یکی از اعضا که خیلی التماس دعا دارند . و برای حل مشکل ازدواج دو دختر که التماس دعا دارند