eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.7هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
11.5هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
@dars_akhlaq.mp3
949K
🎙🌸استادآيت الله (ره) 🔵 موضوع:پاداش اعمال در روز قیامت "این دنیا محل امتحان و آزمایش است...." ✅ خیلی تأثیر گذار 👌👌 بسیار شنیدنی حتما گوش کنید ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابه‌لای صف های نماز می‌آمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت: «آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا..... 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
یه مریض بد حال کرونایی داریم لطفاً براشون بگین اعضای کانال دعا کنن و حمدشفا بخونن😞 👆👆👆
23 💠 دیدم ساسان محکم قرآن رو گرفته تو بغلش و داره گریه می کنه نزدیک تر رفتم منو که دید گریه اش بیشتر شد و گفت ، فقط تو هستی که میتونی کمکم کنی، فقط تو هستی که میتونم راز دلم رو بهش بگم ، تورو خدا کمکم کن، تو رو همین قرآنی که قبولش داری و هر روز سر صف تلاوتش می کنی کمکم کن دوست دارم بمیرم و از این زندگی راحت بشم 🔰 رفتم پیشش نشستم و بغلش کردم و بوسیدمش، گفتم چی شده ساسان جون؟ مشکلی هست ؟ کسی تو مدرسه اذیتت کرده؟ بگو تا کمکت کنم بگو تا به خانم معلم بگم تا کمکت کنه 🌀 سرشو بالا کرد و گفت نه ، خانم معلم نه ، نمیخوام کسی بفهمه ، می ترسم به خانوادم بگن ، دوست دارم فقط خودت کمکم کنی، مگه همیشه نمی گفتی دوست واقعی اون کسی هست که تو شرایط گرفتاری به رفیقش کمک کنه؟ خب الان من مشکل دارم کمکم کن ، الان به دادم برس که فردا دیر هست! ✅ گفتم باشه، پاشو ، پاشو برو دست و صورتت رو بشور که الان زنگ رو میزنن و با این حالت اگه بچه ها و خانم معلم ببیننت بد میشه اصلا اگه تو مدرسه نمیتونی حرف بزنی ، شماره خونه خودمون رو میدم تلفنی مشکلت رو بگو گفت نه ، نمی تونم ، مادرم همیشه خونه هست و نمیشه تلفنی حرف بزنیم اما تو مدرسه بهت میگم 🌀زنگ خورد و رفتیم کلاس، وسط درس دادن خانم معلم حواسم به ساسان بود تو خودش بود ، به تخته و خانم معلم نگاه می کرد، اما معلوم بود که حواسش جای دیگه هست ⏺ وقتی زنگ آخر خورد و داشتیم می رفتیم خونه ، ساسان اصل قضیه مشکلش رو به من گفت و تاکید کرد روزهای بعد حتما دقیقتر و کامل تر توضیح میده ، خیلی ناراحت شدم ، دیدم باز هم مادرش اومد دنبالش ، من هم چند دقیقه منتظر موندم تا پدرم بیاد ، تو ماشین حرفی نزدم و ساکت بودم ، داشتم فکر می کردم ، به حرفهای ساسان ، به اینکه واقعا مشکلش چی هست ؟ شب موقع شام دیگه تصمیم خودم رو گرفتم و با پدر مادرم مشورت کردم از اونها راه حل خواستم . گفتم مشکل ساسان این هست که... ادامه دارد...
24 🔰 گفتم مشکل ساسان این هست که پدر و مادرش اصلا با هم خوب نیستند ، حتی فکر کنم قصد جدا شدن هم دارن اما ساسان نگفت و من حدس زدم 👈 می گفت تو خونه مرتب با هم دعوا می کنن و ساسان هم هیشه شاهد این دعوا برای همین آرامشی نداره ، تمرکز نداره ، نمی تونه خوب درس بخونه و به حرفهای معلم گوش بده ، حتی گاهی تکالیف رو هم خوب انجام نمیده بیشتر از این به من نگفت ولی میشه تا آخر ماجرا رو حدس زد 💠 پدرم با ناراحتی گفت : واقعا دردناک هست ، این بچه قطعا با استعداد هم هست، اما با این رفتارهای پدر و مادرش قطعا ضربه میخوره و آینده اون هم به خطر می افته گاهی پدر و مادرها حواسشون نیست که با کارهای خودشون چه آسیبی به فرزند خودشون می زنن ✳️ مادرم گفت اصلا بیا یه کاری کن ، یه روز دعوتش کن منزل ما ، بیاد تا ما هم ببینیمش و باهاش صحبت کنیم ، حداقل بدونه که قصد کمک بهش داریم تا احساس نکنه هیچکس به فکرش نیست. یا اصلا با مادرش بیاد که خانوادش رو هم ببینیم ⬅️ گفتم نه مامان جون ، اصلا امکانش نیست، بعید هست بیاد خونه ما، نه خانوادش اجازه میدن و نه خودش خیلی تمایل داره بهترین راه این هست که خودم تو مدرسه حلش کنم ⭕️ پدرم گفت : اره ، همون تو مدرسه حلش کن بیشتر باهاش رفیق بشو ، حتی تو اوقات زنگ تفریح یا بیکاری از خودت بهش بگو تا بهش ثابت کنی بهش اطمینان داری ، تا اون هم بهت اطمینان کنه تو درس ها کمکش کن و بهش امید بده 🔰 فردا پنجشنبه بود و برنامه ریزی کردم برای درس خوندن و انجام تکالیف روز جمعه که رسید، با پدرم و مادرم رفتیم نماز جمعه ، واقعا با صفا هست ، از چهارسالگی همراه پدرم می رفتم امام جمعه تو خطبه اول مباحث مهمی درباره دعا و استغفار گفت یاد گرفتم بسیاری از گناهان ما هست که مانع استجابت دعاهای ماست ، همیشه تقصیر رو گردن خدا نندازیم، از همه مهمتر اینکه گناهان ما باعث ناراحتی امام زمان (عج) هم هست ، اگه از همین اول عادت کنیم به گناه ، دیگه ترک کردنش سخت هست و از امام هم بیشتر دور میشیم برای همینه میگن گناه نکردن راحت تر از توبه کردن هست 👈 شب که شد صفحات آخر کتاب " اسلام شناسی برای نوجوانان " اثر حاج اقا قرائتی رو تمام کردم واقعا کتاب عالی ای بود و باعث آشنا شدن بیشتر من با اسلام شد قرار شد فردا به آقا مدیر بگم تا به خانواده ها معرفی کنه یا معلم ها سر کلاس مقداری از اون رو برای بچه ها بگن ادامه دارد...
Miravam-mashhad.mp3
4.16M
🌴هر زمانی در دیارم حس غربت میکنم 🌴میروم مشهد سه روزی استراحت میکنم 👌👌👌 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔮 توصیه شهید مدافع حرم نوید صفری برای حاجت روایی 🌹 کسانی که حاجت دارند حتما این کار رو انجام بدید عکس لطفا باز شود 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
بخش دوم - سرود - ID @MAHMOUDKARIMMI.mp3
5.99M
(ای شور تو در دلها، مولا یا اباالزهرا) مجموعه «ویژه اعیاد ربیع الاول» منتخب ولادت حضرت رسول(ص)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ دیدن این ۳۶ ثانیه از دل ها، برای همه ما ضرورت داره... ▪️ببینید و با اشک چشم برای دعا کنید... دلتنگ توئیم سردار بی تکرار😭😭
روزِمان را با سَلام بَر چهارده مَعْصوم آغاز می‌کنیم 🌱اَلْسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اَللّه صل الله 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمیرَاَلْمؤمِنین 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةُ اَلزَهْراءُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُسَینَ بنَ عَلیٍ سَیدَ اَلشُهَداءِ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ‌اَلحُسَیْنِ زینَ اَلعابِدینَ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍ نِ اَلباقِرُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا جَعْفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ نِ اَلصادِقُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ نِ اَلکاظِمُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاعَلیَّ بنَ‌مُوسَی‌اَلرِضَا اَلمُرتَضی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدٍ بنَ عَلیٍ نِ اَلجَوادُ 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَلیَّ بنَ مُحَمَّد نِ اَلهادی 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بنَ عَلیٍ نِ اَلعَسْکَری 🌱اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقیَةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمان وَ رَحْمَةَ اَللّهِ وَ بَرَکاتِهِ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
°♥🌿° ›•[وقتے بهش می‌گفتیم چرا گمـنام ڪار می‌ڪنے ..!🍃 میگفت: ای بابا، همیشهـ ڪاری ڪن ڪه اگهـ خدا تو رو دید خوشش‌ بیاد نهـ مـردم (: ]•‹🌻 🦋 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
❣﷽❣ 1⃣ ✨ 🔻خالص برای خدا🔻 ✍ یعنی خالص برای . ✅️ بنابراین فقط در نیست، بلکه همه‌ی وجودمون باید خالص برای باشه: 👈 حتّی مرگ⚰ و زندگیمون🚶 هم برای باشه. ⚡️ قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيَايَ وَ مَمَاتِي لِلهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. (انعام/۱۶۲) 💢 ﺑﮕﻮ: ﻭ ﺗﻤﺎمِ ﻣﻦ.. 💢 ﻭ ﻣﻦ.. 💢 ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﺍﺳﺖ. یعنی: ❣↶ برای زندگی کنیم.. ❣↶ برای بخوابیم.. ❣↶ برای نفس بکشیم.. ❣↶ برای صبر کنیم.. ❣↶ برای درس بخونیم.. ❣↶ برای آشپزی کنیم.. ❣↶ برای .. ❣↶ و آخر سر هم برای بمیریم.. ⭕️🔴 این ایدئولوژی، کاملاً دیدِ ما رو به زندگی عوض میکنه.😊 👈 اینطوری تمام زندگیمون رو جهت‌دار می‌کنیم، و همه‌ی کارهای ما میشه ، اون هم عبادتِ خالصانه👉 💯این رو میگن .💯 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
در ۲۳ ربیع الاول سال ۲۰۱ ه.ق حضرت فاطمه معصومه (س) در سفرشان به سوی خراسان، وارد قم شدند. زمانی که کاروان حضرت به شهر ساوه رسیدند، عده‌ای از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانی مأموران حکومت برخوردار بودند، سر راه ایشان را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند. در این نبرد همه مردان کاروان به شهادت رسیدند و بنابر نقلی حضرت معصومه (س) را نیز مسموم کردند.‌ ‌ این بانوی بزرگوار بر اثر مسمومیت یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه دادن راه به طرف خراسان میسر نبود، قصد رفتن به شهر قم کردند. بزرگان شهر قم وقتی از این خبر مسرت بخش مطلع شدند، به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالی که «موسی بن خزرج» بزرگ خاندان اشعری، زمام ناقه آن حضرت را به دوش می‌کشید و عده فراوانی از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلی که امروز «میدان میر» نامیده می‌شود، شتر آن حضرت در جلوی منزل «موسی بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانی حضرت نصیب او شد.‌ ‌ حضرت معصومه ۱۷ روز بعد در قم رحلت کردند.‌ ‌ 📚بحار الانوار: ج۶۰ ص۲۱۹.‌ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(سید حمید برقعی) (سلام الله علیها) 🌸۲۳ ربیع الاول ،سالروز ورود کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شهر قم 💐خیر مقدم به قدوم مبارکشان صلوات... ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25 🔰 باز هم صبح شنبه اومد و باید بریم مدرسه ، هم لذت خودش رو داره و هم تنبلی خودش ! تو ماشین پدرم جملات و حتی کلماتی که باید به ساسان می گفتم تا بیشتر به من اعتماد کنه و از مشکلش بگه و من هم کمکش کنم رو با بابا هادی مرور می کردم قبل از اینکه برم سر صف قرآن بخونم ، با آقا مدیر درباره کتاب حاج اقا قرائتی صحبت کردم و ایشون هم چون به من اعتماد داشتن کتاب رو معرفی کردن به بچه ها و گفتن چندماه دیگه از روی این کتاب امتحان می گیریم و به چند نفری که برنده بشن ، جایزه میدیم کار خوبی بود ، اینجوری تشویق می شدن بچه ها به خوندن کتاب ، قرار هم شد این کتاب برای معلم ها با هزینه شخصی آقامدیر خریده بشه و معلم ها سرکلاس چند دقیقه ای از این کتاب حرف بزنن تا بچه ها بیشتر و بهتر با اسلام آشنا بشن 🌀 باز هم سر کلاس حواسم به ساسان بود ، اصلا تو کلاس نبود ، حتی وقتی خانم معلم سوالی می پرسید و از همه بچه های کلاس میخواست یکصدا جواب بدن ، ساسان ساکت ساکت بود اصلا امروز جور دیگه ای شده بود منم تمام سعی خودم رو می کردم که هم حواسم به درس باشه تا عقب نمونم و هم حواسم به ساسان باشه تا بهتر کمکش کنم 👈 زنگ تفریح اول که خورد ، سریع همراه ساسان رفتیم بیرون تا یه جایی بشینیم و حرف بزنیم ، معلوم بود که کلی حرف تو دلش بود یه مرتبه سعید اومد پیش ما ،ساسان کمی خجالت کشید ، منم متوجه شدم ، خود سعید هم متوجه شد با اشاره بهش گفتم که بره و بعدا باهاش صحبت می کنم ، سعید رفت من و موندم ساسان و کلی کنجکاوی که مشکل ساسان چی هست 💠 دیدم دستش رو گذاشت داخل دستم ، محکم فشار داد ، چشمهاش رو برگردوند و منو نگاهی کرد و سرش گذاشت روی شونه هام و زار زار گریه کرد... 👈 گفت ، من فقط آرامش می خوام ، فقط و فقط آرامش ، دوست دارم تو خونه ما جنگ و دعوا نباشه ، دوست دارم کنار پدر و مادرم بشینم با هم غذا بخوریم ، نه اینکه هرکسی تو اتاق خودش ! دوست دارم شبها کنار هم تلویزیون ببینیم ، نه اینکه هرکس سرش تو گوشی خودش باشه دوست دارم گاهی اوقات غروب ها با پدر و مادرم بریم بیرون و تفریح کنیم ، مثل خیلی های دیگه اصلا ، دوست داشتم پول دار نبودیم ، اما ذره ای صمیمیت و صفای خانواده های درامد پایین تر رو داشتیم حتی پدرم نمیذاره من نماز بخونم ، نمیذاره قرآن دست بگیرم ، چند تا قرآن تو خونه بود همه رو گذاشت انباری ! دیشب با مادرم دعوا کرد و کارشون به کتک کاری رسید ، همش پای ماهواره نشسته و برنامه های اونها رو نگاه میکنه قبلا خوب بود، مثلا ماه محرم ، تمام هزینه یک دهه مسجد یا هیات رو میداد ، اما الان اصلا حتی خدا رو هم زیر سوال می بره ، مادرم هم دست کمی از پدرم نداره همیشه دنبال رفیق هاش هست و صبح میره بیرون ، ظهر میاد بعدظهر میره ، شب میاد حتی روزهای تعطیل که من خونه هستم هم همین وضع هست ، بخدا خسته شدم ، ایکاش بمیرم و راحت بشم.... ادامه دارد... :
26 حتی روزهای تعطیل که من خونه هستم هم همین وضع هست ، بخدا خسته شدم ، ایکاش بمیرم و راحت بشم .. این رو گفت و دیگه کامل خودش رو روی من انداخت و گریه هاش رو بیشتر کرد 🔰 پیش خودم گفتم 7 سال بیشتر سن نداره، اما واقعا کوهی از غم و اندوه هست، به خاطر سن کمش ، دلش پاک هست ، هنوز دلش گناه آلوده نشده ، برای همین خدا رو میخواد ، دوست داره به خدا برسه اما کسی رو نداره راهنماییش کنه اینجا بود که یاد یه حدیث افتادم که حاج اقا عسکری یه شب بعد نماز تو سخنرانیش گفت که پیامبر (ص) فرمودند در آخرالزمان زمانی میاد که فرزندان دلشون میخواد به راه اسلام برن ، اما خانواده ها نمیذارن... ایکاش می تونستم کاری براش کنم ، یعنی باید بکنم ، یخرده باهاش حرف زدم و آرومش کردم ، زنگ خورد قبل از اینکه بریم کلاس رفتیم تا صورتش رو آب بزنه تا کسی نفهمه گریه کرده 💠 ذهنم واقعا درگیر بود ، اگه کمکش می کردم، آینده یک نفر رو نجات می دادم، اگر هم بی تفاوت بودم و بهش توجهی نمی کردم، خب آینده اش قطعا خراب می شد پدرم یه بار داشت درباره امام زمان (عج) با من حرف می زد، اونجا به من گفت که یک انسانی که می خواد امام رو خوشحال کنه هم باید توانایی داشته باشه خودش رو برای امام بسازه ، هم خانوادش رو ، هم جامعه ای که در اون زندگی می کنه و هم جهان رو ! البته هر کدوم در حد توان خودش من باید به ساسان کمک می کردم ، تا مصداقی باشه برای جامعه سازی در حد خودم تا بتونم هم تو تکالیف دینی کمکش کنم ، هم بشه سرباز امام زمان (عج) 🔰 ساعت آخر که زنگ می خورد، تقریبا هم زمان بود با اذان ظهر زنگ که خورد، دیدم نه پدر من اومده و نه مادر ساسان، بهش گفتم بریم ، بهترین وقته گفت کجا؟ گفتم بریم وضو بگیریم نماز ظهر بخونیم ، اینجا دیگه کسی بهت گیر نمیده گفت اگه مادرم بیاد چی؟ گفتم بیا.... کار خلاف که نمی کنی دوست داشتم نمازخوندش رو ببینم، حدس می زدم که اشتباهاتی داشته باشه ، چون کسی رو نداشت که این چیزها رو بهش یاد بده ، کتابی هم تو این زمینه تو خونه شون نبود وقتی پدرش قرآن رو می بره تو انباری، دیگه چه انتظاری از از کتاب رساله و آموزش نماز و... هست 💠 موقع وضو گرفتن متوجه چیزی شدم از ساسان... ادامه دارد... :
سلام وقتتون بخیر میشه لطفا توکانال اعلام کنید هرکس تمایل داره نماز شب اول قبر بخونن برای محمدحسین فرزند نجف علی ممنون🙏 👆👆👆 میشه تو گروه اعلام کنید که امشب برای مادر بزرگم نماز لیله الدفن بخونن به نیت رقیه فرزند میرزا 👆👆👆 با سلام.لطفا نماز لیله الدفن به نیت مرحومه ساره فرزند احمد 👆👆👆 هرکس میتونه امشب برا بانو .عصمت فرزند صفرعلی. نماز شب اول قبر بخونن ممنون 👆👆👆 سلام. لطفا اعلام کنید هر کی تمایل داره نماز شب اول قبر برای عزیزالله فرزند موسی بخواند. با تشکر و احترام. 👆👆👆