مادر آرزوشه بچه هاش رو تو لباس دامادی و عروسی ببینه
اما چکار کردند با دلتون خانم
دلا بسوزه برا پسرتون امام حسن
جلو چشمش بهتون سیلی زدند اما نتونست کاری کنه
مردک پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره ای زد بر سر مادر به غرورم بر خورد
هی میگفت کاش قدم بلند تر بود نمیگذاشتم بهت سیلی بزنند 😭😭
هی میگفت وای به حال من که جلو چشمم به مادرم سیلی زدند ولی من نتونستم کاری کنم
”ام سلمه میگه: دستش رو زیر صورتش گذاشت، معلومه این صورت درد میكنه، دیدن سرش رو گذاشت رو این دستش، دیگه صداش نمیآد،
وای مادر وای مادر، ام سلمه یا اسماء میگه من هرچی صدا زدم حبیبه ی خدا، قرة عین الرسول، فاطمه جان، اومدم روپوش رو زدم كنار، دیدم كار تمومه،
اسماء میگه من اومدم سمت مسجد، یه وقت دیدم حسنین دارن میان، هردوتاشون امامند، وجودشون از غیب خبر میده، دیدم هراسانند، تا سلام كردم جواب سریع دادند
فرموند: اَینَ اُمی؟😭😭
مادرم كجاست؟ گفتم مادرتون؟استراحت میكنه، گفت: نه اسماء بخدا تا حالا ندیدم مادرمون این موقع شب بخوابه، گفتم: براتون غذا تهیه كرده،
حسن جان، امام مجتبی فرمود: اسماءتو این مدت كه تو این خونه هستی، تا حالا كی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم، 😭😭
عرض كردم آقازاده ها یه خواهشی ازتون دارم، برید باباتون رو تو مسجد خبر كنید
تومقتل دیگه میگه: فضه اومد در مسجد، امیر المؤمنین، سلمان، دیگران، نشسته اند، سلمان میگه دم در مسجد شلوغ شد، دیدم صدای گریه میآد،
بلند شدم ایستادم ببینم چه خبره، دیدم فضه داره داد میزنه، حسنین اومدند، آقا متوجه شد بلند شد، اومد جلو، پرسید چه خبره؟عرض كردند:
آقاجان اگه میخواهید فاطمه رو زنده ببینید، نگفتند: از دنیا رفته كه، زود بیا، تا این جمله رو شنید، یه نگاهی به حسنین كرد، روایت داره، از پشت افتاد😭😭
، دیدن هی داره صدا میزنه وَمَن العزا، كیه من و آروم كنه تو این غصه، از مسجد تا خانه راهی نبوده، چندین بار عبا پیچیده شد دور پاهاش،
ردایش دور پا پیچیده میشد😭😭
تا رسید امیر المؤمنین کنار بدن خانم
دید خانم چشماش بسته هست
هرچی صدا میزد خانم چشماش رو باز نمیکرد
صدا زد من پسر عموتم خانم چشماش رو باز نکرد
صدا زد من همسرتم خانم چشماش رو باز نکرد
یه وقت صدا زد فاطمه جان من علی ام😭😭
یه مرتبه خانم چشماش رو باز کرد
روایت میگه تا خانم چشماش رو باز کرد هر دو به گریه افتادند😭😭
تا حالا چه کسی التماس علی رو دیده؟؟
هی علی التماس فاطمه رو میکرد
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
😭😭
وقتی خانم از دنیا رفت
بچه ها اومدند بالا سر مادر
هر کس التماس میکنه
هر کس صدا میزنه
زینب صدا میزد مادر چشمات رو باز کن
امام حسین صورت میگذاشت کف پای مادر و صدا میزد مادر من حسینم چشمات رو باز کن😭😭
امام حسین گریه میکرد و میگفت مادر من حسنم چشمات رو باز کن
الهی بشکنه دست مغیره
میان کوچه ها بی مادرم کرد
خدایا به حق پهلوی شکسته حضرت زهرا فرج امام زمان رو برسون
خدایا ما رو مست حضرت زهرا کن
خدایا ما رو شهید کن
یا حضرت زهرا یعنی میشه امشب یه نگاه به دل های آلوده ما کنی؟؟
شما یه نگاه به ما کنی ما هم آدم میشیم
یعنی میشه امشب دعا کنید تا ما هم شهید بشیم😭😭
خوش به حال شهدا ، وای به حال من و تو😭