eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
11.8هزار ویدیو
113 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
_کاری کن ای شهید بعضی وقت ها نمیدانم؛ در گرد و غبار این دنیا چه کنم.💔🕊 مرا جدا کن از زمین، دستم را بگیر... میخواهم در دنیای تو آرام بگیرم... خانواده شهدایی من ....♥️ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍ _فهمیده ام گاهی فاصله یِ خواستن تا داشتن یک " آه " است ،
پس
... دل شکسته میخواهمت ...🌷 ... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢_ خودم، همسرم، فرزندم و همه اجدادم فدای یک کاشی حرم بی‌بی زینب(سلام الله ) 📜 سالگرد فرمانده گردان عمار لشکر ....🌷🕊 سالروز باد . ... 🌹 شادی روح شهدا صلوات 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌷شب اعزام، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم. ‌ 🌷طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد. ‌ 🌷موقع نماز صبح، از خواب پرید. نقشه‌هایم، نقشه بر آب شد. او خوشحال بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم. 🌷مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه دمغ بودیم؛ ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. می‌خواستم لهش کنم. زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم. 🌷من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود... ✍️ به روایت همسر بزرگوار شهید شهید مدافع حرم ...🌷🕊 .... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
یک سال گذشت وپدرازاین داغ کمرش شکست 💔😥 ✍ _اگر میخواهید بدانید داغ فرزند با پدر چه می‌کند، باید بگویم که ایشان هستند... بهـار مـن، گل مـن، بـوستان پرپر من! چه کرد با تو خزان پیشِ دیدة تر من؟ محاسنم به کفِ دست بود و اشک به رخ نگـاه کـردم و دیـدم تـو رفتی از بر من چه آمدت به سر ای مصحفِ ورق ورقم کـه آیـه آیـه شدی بـاز در برابر مــن خدا گواست که تنها شدم، غریب شـدم ببین چه آمده با کشتن تو بـر سـر مـن 🏮 السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل سلام بر تو ای اولین کشته شـده از نـسل بـهترین سلاله...💔 (خوارزمی، ۱۴۱۸: ۲ /34). . 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍ _خیلی‌دلی‌بود؛نیم‌ساعت‌دیگر‌هیئت‌شروع‌ میشد‌و‌هنوز‌پارچه‌ها‌را‌نزده‌بودند همه‌عصبانی‌؛ او‌میرفت‌تااول‌وقت‌نماز‌می‌خواند‌. عین‌خیالش‌نبود.می‌گفت: (به‌شهدا‌توکل‌وتوسل‌کنید، خودش‌حل‌می‌شه!) اعتقاد‌داشت‌وظیفه‌ی‌ما‌این‌است‌که‌ بچه‌ها‌را‌بیاوریم‌هیئت‌.وظیفه‌این‌نیست‌ که‌هدایتشان‌کنیم؛امام‌حسین‌{علیه سلام } خودش‌هدایت‌می‌کند. ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
هر وقت چای می‌ریختم می‌آوردم ، میگفت بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم:))❤️‍🩹🕊 -همسرِ ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌷شب اعزام، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم. ‌ 🌷طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد. ‌ 🌷موقع نماز صبح، از خواب پرید. نقشه‌هایم، نقشه بر آب شد. او خوشحال بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم. 🌷مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه دمغ بودیم؛ ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. می‌خواستم لهش کنم. زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم. 🌷من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود... ✍️ به روایت همسر بزرگوار شهید شهید مدافع حرم ...🌷🕊 .... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
مادرم مرا یکبار به دنیا آورد اما برادرم را ۳۷ سال است هر صبح به دنیا می‌آورد بزرگ می‌کند ... به جنگ می‌فرستد و او هر بار بر نمی‌گردد ... لحظه های_دلتنگی ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
میخواست بره کربلا نگران مهرهای پاسپورتش بود می گفت: پاسپورتم انقدر مھر سوریه خورده، هرکی تو مرز پاسپورتمو چکه کنه می فھمه من پاسدارم بچه های عراق گفته بودن بیا شلمچه قاچاقی می بریمت قبول نکرده بود آخر سرم قسمت نشد تا اینکه ۲۷ روز بعد از اربعین شھید شد... ...🌷🕊 ... 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124