اومدند گفتند علی به زهرا بگو یا شب ها گریه کنه یا روز ها
امام صادق ع فرمود
خدا رحمت کنه اون کسی رو که برا مادر ما بلند بلند گریه کنه
آهای مردم
خبر که دارید
داره از فاطمیه از راه میرسه
اگه مادر از دست دادی امشب یادش کن
بگو مادر خدا رحمتت کنه که منو محب اهل بیت ع محب زهرا و بچه های زهرا تربیت کردی
بگو مادر خدا رحمتت کنه که منو از بچگی بردی توی روضه ها
ولی حال و روز بچه های علی این روزها خوب نیست
چون مادرشون تو بستر افتاده
همش میبینند مادرشون میگه اللهم عجل وفاتی سریعا
یعنی خدایا دیگه مرگ منه زهرا رو برسون
میگفتند شما بچه بزرگ ترید خوب نیست اینقدر گریه کنید
فرمود اخه چیزایی که من دیدم رو کسی ندیده
من دیدم که به مادرم سیلی زدند
من دیدم که مادرم بین در و دیوار قرار گرفت
اما من میخوام بگم یا امام حسن شما فقط یه بار دیدید که سیلی زدند اونم به یه هجده ساله
امان از دل زینب
بمیرم برا اون دختر بچه سه ساله ای که هر جا گفت من بابام رو میخوام سیلی زدند
چی کشید حضرت زینب س که از کوفه تا شام همش جلو چشمش به رقیه سیلی زدند
عمو عباس بی تو قلب حرم میگیره
عمو عباس بی تو بابا تنها میمیره
عجب شبی شده امشب
اول که رفتیم در خونه حضرت زهرا س بعد حضرت رقیه الانم حضرت عباس
اصلا قصد نداشتم روضه حضرت رقیه و حضرت ابوالفضل بخونم
همش داشتم با خودم فکر میکردم چه روضه ای بخونم