شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘🌹
#ارسالی_اعضای_محترم_کانال
اولین باری اسم شهید هادی رو دیدم توی اینستاگرام بود.
متنی ام که از ایشون دیدم این بود (ابراهیم و ماجرای ان چند دختر) اما قبل ازین که ماجرا رو بخونم چهره پرصلابت و نورانیشون عجیب به دلم نشست، بعد راجع بهش توی اینترنت تحقیق کردم ،متوجه شدم راجع به ایشون کتاب نوشته شده، گفتم چه خوب دانلود میکنم.
همون لحظه به برادرم گفتم یه کتابی هست به نام سلام بر ابراهیم، اگه میتونی برام دانلود کن.
همون لحظه(که برام عجیب بود) دیدم برادرم کتاب سلام بر ابراهیم رو جلوم گذاشت. گفتش بگیر بخون، بهم گفتش توی اعتکاف اون کتاب رو بهشون دادن، جالبتر اینکه خودش هنوز اون کتابو نخونده بود.
اون شب یه خرده از کتاب رو خوندم و بعد... طوری شب رو تا صبح گریه کردم که چشمام باز نمی شد(تا حالا توی عمرم اونطوری گریه نکرده بودم!) وقتی کتاب رو میخوندم میگفتم ابراهیم یکی از بنده های خداست پس ببین خدا خودش چی هست.... گریه ام این دفعه نه برای بهشت خدا بود نه بخاطر جهنم!این دفعه فقط بخاطر خودش بود و بس، هر موقع به چهره این بزرگوار نگاه میکنم دلم بدجوری به لرزه میوفته، منی که نماز خوندنم نهایت یک ماه طول میکشید بعدش تعطیل...الان چهارماهه نمازم ترک نشده. راجع به حجابم دارم جدی تر فکر میکنم، دارم تلاشم رو میکنم خوب باشم، نمیگم پیروز بودم توی این مدت ولی نمیخوام دیگه بازنده باشم و تلاشم رو میکنم، لطفا برای من دعا کنید تا برای خدا آدم باشم و بمونم، از خدا ممنونم که داداشه گلی مثل داداش ابراهیم رو آورد به زندگیم.
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
4_5967438195401425199.pdf
3.54M
📮فایل PDF کتاب #سلام_بر_ابراهیم1👆👆
📖 زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید ابراهیم هادی
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
🌹☘🌹☘🌹☘
☘🌹☘
🌹☘
☘
🍇 قسمت بیست و هفتم
#خاطرات_شهید_هادی
🔮 شروع جنگ
راوی: تقي مسگرها
صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. ابراهيم و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند.ســلام كردم وگفتم: امروز عصر قاســم با يك ماشــين تــداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم.با تعجب پرســيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشــه. جواب داد: باشه اگر شد من هم مييام.
ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند.ســاعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشــكري با يك جيپ آهو، پر از وسایل تدارکانی امد علی خرمدل هم بود. من هم سوار شدم.موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي
نداشتيد؟!گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم.روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با ســختي بســيار و عبــور از چندين جاده
خاكي رسيديم سرپل ذهاب.هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باوركند. مردم دسته دسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي انفجار گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد.مانــده بوديم چه كنيم. در ورودي شــهر از يك گردنه رد شــديم. از دور بچه هاي ســپاه را ديديم كه دســت تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد!يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد.
از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملا پيدا بود. مرتب شليك ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت.از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! آن رزمنده هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچه هاست. امروزصبح عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند.حركــت كرديم و رفتيم داخل شــهر، در يك جاي امن ماشــين را پارك
كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت نماز خواند!
ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرســيد: قاســم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي باآرامش گفت: تو كردســتان هميشــه از خدا ميخواســتم كه وقتي با دشــمنان اســلام و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشــم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه شهادت رو نصيبم كنه! ديگه تحمل دنيا رو ندارم!ابراهيــم خيلي دقيق به حرفهاي او گــوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد.بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد وگفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر.با هم رفتيم. آنجا پر از ســرباز بود. همه مســلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلا آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند.آخر صحبت ها هم گفتند هرکی مَرده و غيرت داره و نميخواد دست اين
بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد.سخنان آنها باعث شد كه تقريبًا همه سربازها حركت كردند.
قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي.چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند.
با شــليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشــت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند.غروب روز دوم جنگ بود. قاســم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به ســنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم.شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نمازمغرب شد. هنوز زياد دور نشــده بودم كه يك گلوله خمپاره جلوي درب همان خانه منفجر شــد.گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد.وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه
دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه قاسم خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد!محمد بروجردي با شــنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي توسل را خوانديم.فردا جنازه قاسم را به سمت تهران راهي كرديم.روز بعد رفتيم مقر فرماندهي. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد. بعد يك مدرسه را كه تقريبًا پر از مهمات بود به ما تحويل دادند.يك روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج كردند.ابراهيم به شوخي ميگفت: بچه ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه خمپاره بياد، هيچي از ما نميمونه!وقتي انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيري رفتيم. سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشكيل شده بود.چنــد تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالي و علي قرباني مســئول نيروهاي رزمنده شده بودند.آنها در منطقه پاوه گروه چريكي به نام دســتم
ال ســرخها داشتند. حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند.داخل شــهر گشتي زديم. چند نفر از رفقا را پيدا كرديم. محمد شاهرودي،مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيري با نيروهاي عراقي.
در سنگر بالای تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيري ما با نيروهاي عراقي است. از تپه هاي بعدي هم عراقيها قرار دارند.
چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقي ديده شد. همه رزمندهها شروع به شليك كردند.
ابراهيم داد زد: چيكار ميكنيد! شما كه گلوله ها رو تموم كرديد! بچه ها همه ساكت شدند. ابراهيم كه مدتي در كردستان بود و آموزشهاي نظامي را به خوبي فرا گرفته بود گفت: صبر كنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك كنيد.در همين حين عراقيها از پايين تپه، شــروع به شــليك كردند. گلوله هاي آرپيجي و خمپاره مرتب به سمت ما شليك ميشد.
بعد هم به سوي سنگرهاي ما حركت كردند. رزمنده هايي كه براي اولين بار اسلحه به دست ميگرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهاي عقب دويدند.خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبركنيد. نترسيد!لحظاتي بعد صداي شــليك عراقيها كمتر شــد. نگاهي به بيرون ســنگرانداختم. عراقيها خوب به سنگرهاي ما نزديك شده بودند.يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقيها حمله كردند!
آنها در حالي كه از سنگر بيرون ميدويدند فرياد زدند: الله اكبرشايد چند دقيقه اي نگذشت كه چندين عراقي كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقيها توســط ابراهيم و دوستانش به اسارت درآمدند . بقيه هم فرار كردند.
ابراهيم ســريع آنها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچه ها از اين حركــت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اســرا عكس ميانداختند.بعضيها هم با ابراهيم عكس يادگاري ميگرفتند!ســاعتي بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم.در تهران تشــييع جنازه باشكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد.جمعيت بسيار زيادي هم آمده بودند. علي خرمدل فریاد میزد: ""فرمانده شهيدم راهت ادامه دارد.""
ادامه دارد.......
📚 کتاب سلام بر ابراهیم
🚫 کپی بدون ذکر لینک ممنوع
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌹
☘🌹
🌹☘🌹
☘🌹☘🌹☘🌹
❤بخونید👇
🔴چرا اونایی که دین رو قبول ندارن، هیچ مشکلی براشون پیش نمیاد و زندگیِ شادی دارن؟
🌹آیه ۱۷۸ سوره آل عمران:
💚آنها که کافر شدند، (و راه سرکشی پیش گرفتند،) تصور نکنند که اگر به آنان مهلت میدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت میدهیم فقط برای اینکه بر #گناهان خود بیفزایند؛ و برای آنها، عذاب خوارکنندهای (آماده شده) است! ☝
🌹امام رضا (ع):
💚هيچ يك از #شیعیان علی نيست كه روز مرتكب عمل زشتى يا گناهى شود، مگر آن كه شب اندوهى به او رسد كه آن #گناه را فرو ريزد! ❤
بحار: ۶۸/۱۴۶/۹۴📚
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
با سلام
لحظه هاتون مهدوی ..(عج)
داستان قسمت چهل و نهم و پنجاهم
امشب در کانال قرار خواهد گرفت
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_چهل_نهم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
بعداز شلمچه راهی طلای ناب جبهه های ایران طلائیه شدیم
طلائیه واقعا طلاست😔
از کاروان جدا شدم رفتم سه راهی شهادت
چندسال پیش من اینجا اشکای یه پسرنوجوون ۱۵-۱۶ رو مسخره کردم
حالا تموم زندگیم شده بودن شهدا
تا زمانی که ازشون دوری حجاب و ریش و دوست داشتن شهید و اینکه پاتوقت مزارشهدا باشه مسخره میکنی
اما زمانی ک خودت وارد این وادی بشی
میفهمی چه جوریه
این آدما نجات گرن
میخای بدونی چرا جوانی ک ۳۰سال نیست تو دنیا نجات میده
چون اون آدم نفسشو زیر پاش له کرده
اون جوان فقط فقط بنده خدا بوده
کاش همه جوونای کشورم دلداده شهدا بشن
اون ۵روز به سرعت گذشت
ازشون خاستم حاج رضا زنگ بزنه
یکی دو روزی هست از جنوب برگشتیم
امتحان های میان ترم حوزه شروع شده بود
منو لیلا هم سخت درس میخوندیم تازه از حوزه خارج شده بودیم که گوشیم زنگ خورد
الو بفرمایید
صدا: الو سلام خانم معروفی؟
-بله بفرمایید
ببخشید شما؟
صدا: رضا بخشی هستم
-إه حاج رضا شمایید
خیلی وقته منتظرتونم
حاج رضا: نامه شما چندروز پیش دستم رسیده
منم تماس گرفتم
#ادامه_دارد
نویسنده: بانو.....ش
🚫 کپی بدون ذکر لینک ممنوع
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_پنجاه
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
-خب اما من شش ماهیه منتظر تماستونم
حاج رضا: شرمنده اگه قصوری بوده
بنده تقصیری نداشتم
-😐😐😐😐😐
حاج رضا: چی شد خانم معروفی؟
-هیچی حاج آقا
میشه فردا با یه سری از دوستانم بیایم دیدنتون
حاج رضا:بله بفرمایید
فردا با لیلا و همسرش و زینب و داداشش رفتیم دیدن حاج رضا
من یه دسته گل رز قرمز برای حاج رضا گرفتم 🙈🙈🙈
پسرا چه ذوقی میکردن که برده بودیمشون دیدن حاج رضا
حاج رضا برامون از خودش گفت متولد ۴۷ بود تو ۱۷سالگی از کمر جانباز شده بود
اونروز موقعه برگشت از حاج رضا خاستم بازم باهمدیگه درتماس باشیم
باورم نمیشد حاجی قبول کنه😊
از اونروز به بعد ما چندین بار در هفته تماس داشتیم یا من میرفتم دیدن حاجی
تا اینکه شش ماه گذشت و ......
نویسنده: بانو.....ش
🚫 کپی بدون ذکر لینک ممنوع
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
💠استاد پناهیان :
🌹بیایید "با خدا" زندگی کنیم!
نه اینکه گاهی به او سر بزنیم...!!!
تا با کسی "زندگی" نکنی نمیتوانی او را بشناسی و با او "انس" بگیری...
اگر مدتی شب و روز با کسی زندگی کنی به او "انس" خواهی گرفت..
اگر با خدا انس پیدا کنی، شدیدا به او علاقمند میشوی..!!!
خدا تنها انیسی است که مأنوس خود را هرگز تنها نمیگذارد.
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌹❄️
❄️☘🌹
☘🌹❄️☘
🍃🌸🍃🌸🍃
🌛👇طریقه خواندن نماز شب👇🌜
🌺دو رکعت نماز شب میخوانم قربة الی الله
🌺دو رکعت
🌺دو رکعت
🌺دو رکعت
(____چهار تا دو رکعتی____)
🌺دو رکعت نماز شفع میخوانم قربه الی الله
✳️رکعت اول) حمد+ توحید+ ناس
✳️رکعت دوم) حمد + توحید+ فلق
__
🌺 یک رکعت نماز وتر میخوانم قربه الی الله
✳️حمد+ 3توحید+ فلق + ناس
‼️قنوت
✳️۴۰ تا مومن رو دعا میکنی (فرقی نمیکنه که مرد باشه یا زن و یا اینکه مرده باشه یا زنده )
مثلا میگویی اللهم اغفر لفلان و به جای فلان نام مومن مورد نظر را میگویی
✳️۷۰ بار استغفار
✳️۷ بار اللهم هذا مقام العائِذِ بک من النار
✳️۳۰۰ بار الهی العفو
✳️ در آخر 1 مرتبه رب اغفرلی و الرحمنی وتب علی انک انت تواب الغفور الرحیم
🔹رکوع و سجده و تشهد و سلام.
🔹تسبیحات حضرت زهرا و سجده شکر
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هرگاه به هر
امامی سلام دهید
خــــــود آن امام جواب
ســـــــلام تان را میدهـــــد...❣
ولی اگر کسی بگوید:
❣ “السلام علیک یا فاطمه الزهرا”❣
همهی امامان جواب میدهند …
میگویند: چه شده است که این
فرد نام مادرمان را برده است !؟
🌷السلام علیکِ
یا فاطمهُ الزهراء(س)
🌴تا ابد این نکته را انشا کنید💐
🌴پای این طومار را امضا کنید💐
🌴هر کجا ماندید در کل امور💐
🌴رو به سوی حضرت زهرا کنید...💐
🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)🌹
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ🌹 مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ🌹
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ☆
♡دعای عهد♡
💠اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ،💠 وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ،💠 وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ،💠 وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ،💠 وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ،💠 وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، 💠وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ،💠 وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ،💠 یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، 💠وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، 💠یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ،💠 وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، 💠یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ،💠 یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.💠
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ،💠 صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ،💠 عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها،💠 سَهْلِها وَ جَبَلِها، 💠وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، 💠وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ،💠 وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.💠 أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا،💠 وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، 💠لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.💠 اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، 💠وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ،💠 وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.💠
اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، 💠فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى،💠 شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى،💠 مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.💠 اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ،💠 وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، 💠وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ،💠 وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، 💠وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، 💠وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ،💠 فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ:💠 ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، 💠فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک💠َ
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، 💠وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،💠 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ،💠 وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ،💠 وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، 💠وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،💠 وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ،💠 اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ،💠وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ،💠 وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ،💠 اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، 💠وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، 💠إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، 💠بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.💠
سپس سه مرتبه دست بر ران راست خود میزنی و در هر مرتبه میگویی:
☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆ِ
☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆ِ
☆اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان☆
ِ
♡ اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج♡
♢سلامتی مولا مون صاحب الزمانصلوات♢
⇦التماس دعا➣