eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.7هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
11.5هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 ســـلام بـر آنـان کـه اول از ســیم خاردار نـفـــس گــذشـتـنـد و بَـعْد از سیم خار دار دشــمـن... ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق.. به نیابت از ...🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ...☘ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
گیر کار کجاست؟.mp3
2.17M
💢_گیر کجاست که کار خرابه؟ حاج حسین یکتا 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 _نمازی که امام صادق علیه‌السلام هرشب برای هر فرزندشان می‌خواندند‌‌.. حجت الاسلام رفیعی 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد. بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟ گفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم. برگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا... دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم. گفتم: هندوانه از کجا آوردید؟ گفت: نبودی چه خبر شد؟ تو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟ هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد. آمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها... پنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟ گفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن... بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد. 📚از کتاب پیراهن خاکی شهید علی ماهانی... شهید مستجاب دعوه ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام لطفا مشکلات زندگیتون را برای ما بنویسید و اگر لازم به مشاوره خصوصی دارین میتونید وارد کانال زیر بشوید 👇👇👇 🆔https://eitaa.com/joinchat/760807571C541368aa8a 🍃♦️🍃♦️🍃♦️🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 _لذت بردم شما هم ببینید و لذت ببرید. اتمام حجت برای من و شما و پاسخگویی در آخرت؟؟؟ 🇮🇷 ♥️ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 نام پدر :محمد تولد : ۱۳۴۴/۴/۴ شهادت: ۱۳۶۱/۱۰/۱۵ ✍ _ناهید سنندج در خانواده‌ای مذهبی است. پدرش در ژاندارمری کار می کرد و اهل سنت بود. مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت علیه سلام بزرگ می‌کرد. کوموله»‌ها ناهید را به شدت شکنجه می کردند. موهای سرش را تراشیده بودند و همه ناخن های دست و پایش را کشیده بودند. تمام سر و بدنش به علت ضربات ناشی از شکنجه کبود بود. کوموله به ناهید گفته بود اگر به امام خمینی ره دشنام بدهی تو را آزاد می کنیم. سرانجام سمیه کردستان را شبانه به بیابان‌های اطراف روستا می‌برند و جلوی چشمان خودش برایش قبر حفر کرده و او را زنده زنده دفن می‌کنند. . یکی از شهدای بزرگوار جنگ تحمیلی، شهیده ناهیده فاتحی است که زیر دست منافقین کوردل و زیر شکنجه های آنها به شهادت رسید؛ شکنجه هایی که باعث شد تا به ناهید لقب سمیه کردستان را بدهند؛ زیرا او هم به مانند حضرت سمیه زیر شکنجه به شهادت رسید او یازده ماه شکنجه و زنده به گور شدن را به جان خرید تا حرمت امام خویش را نشکند پیکر مطهر این شهیده به تهران منتقل و سپس در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله به خاک سپرده شد 😭😭😭 🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و _صلوات🌱 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌸 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
دو روز قبل از رفتنش گفتم: این دفعه که بروی مطمئنم از دستم رفتی آقا مرتضی. خندید و گفت: روز قیامت که بشود وقتی گلوی خونی امام حسین علیه سلام را ببینم و گلوی من سالم باشد شرمنده می شوم. و وقتی خانم صدرزاده گفت، تیر به گلویش خورده مقداری احساس سبکی کردم که مرتضی در آن دنیا شرمنده امام حسین علیه سلام نخواهد بود. آقا مرتضی همیشه می گفت: این که تیرها از اطراف من رد می‌شود و به من نمی‌خورد تقصیر توست که دعا می‌کنی من شهید نشوم. هر سری که آقا مرتضی می‌رفت سوریه، من برای سلامت برگشتن اش چله بر می‌داشتم و حرم می‌رفتم.  راوی: همسر شهید 🗓 ...🌷🕊 تاریخ شهادت: ۹۵/۶/۲۱ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
لطفا این عکس رو همه جا پخش کنید، قبلش نیت کنید شهید حاجت رواتون کنه انشاءالله 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 ســـلام بـر آنـان کـه اول از ســیم خاردار نـفـــس گــذشـتـنـد و بَـعْد از سیم خار دار دشــمـن... ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق.. به نیابت از ...🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ...☘ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍بدانيد که بهترين راه خنثی نمودن توطئه ها حضور دائم در صحنه و اطاعت از ولايت فقيه می باشد. ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🏴 _خطرناک‎ترین نفوذ 🇮🇷 _مقام معظم رهبری می‌فرمايند خطرناک‌ترين نفوذ‌ها، نفوذ فرهنگی است؛ چرا؟ براي اين‌که اين عامل مي‌تواند انسانيت و سعادت ابدی را از انسان بگيرد. هر چيز دیگری از انسان گرفته شود، محدود است؛ ضرر هست، اما محدود است. چيزی که بودنش در مسير صحيح، نفع بی‌نهايت دارد و نبودن یا غلط بودنش ضرر بی‌نهايت دارد، مسائل فرهنگی است. ▪️برشی از بیانات مرحوم علامه مصباح /۱۳۹۴/۱۱/۰۲ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 نامه پدر : علی نقی تاریخ تولد :1347/12/2 محل تولد: آمل تاریخ شهادت:1392/5/28 محل شهادت: سوریه ✍ماه رمضان سال97 همراه با خانوادۀ شهدا برای افطار دعوت‌شده بودیم.حاج قاسم هم حضور داشت.خودش سر تک‌تک میزها می‌آمد و احوالپرسی می‌کرد.به‌محض اینکه من را دید احوال فرزندانم را پرسید.همیشه این‌طور بود، اسم بچه‌های خانوادۀ شهدا خوب یادشان می‌ماند. پسرم حسین کنارم نشسته بود.از او تشکر کردیم که در مهمانی حضور دارد و ما ر ا به این افطاری دعوت کرده‌اند.با رویی گشاده گفت:شما هم دعوت کنید ما می‌آییم. باورمان نمی‌شد که حاج قاسم وقت داشته باشد به منزل ما بیاید.گفتم: شما بااین‌همه گرفتاری چطور می‌تونید وقت بذارید به خونۀ ما بیایید؟ اصلاً چطور شمارا پیدا کنیم؟ نگاهش را به حسین انداخت و گفت:حسین آقا به من زنگ بزنه من میام.حاج قاسم هنوز چند قدمی از ما دور نشده بود که از حسین پرسیدم:«حسین جان،حاج قاسم شوخی که نمی‌کنه؟» حسین هم حسابی تعجب کرده بودو فقط جواب داد: فکر نمی‌کنم،کاملاً جدی بود. دوهفته‌ای گذشت.به حسین گفتم:زنگ بزن و حاج قاسم را دعوت کن.حسین به شماره تلفن یکی از رفقای حاج قاسم زنگ زد،حاج قاسم در ایران نبود.دو هفتۀ بعد باز هم زنگ زدیم، دومرتبه حاج قاسم نبود.چند روز گذشت.ساعت۷صبح بود. تلفن منزلمان زنگ خورد، یکی از پشت تلفن گفت: حاج قاسم سلام رساندند و گفتند برای ناهار به منزل شما میام. روای: همسر شهید 🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و🌱 اللّهم صلّ على محمّد و على آل محمّدو عجّل فرجهم @shahid_hadi124