🌺به محضرِ ملکوتیِ خواهر سلطان
🌺شبیهِ حضرت مادر سلام باید داد
🌺کنار گنبد و گلدسته های معصومه
🌺به سمت و سوی برادر سلام باید داد
آغاز دهه ی کرامت و میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها مبارک باد
💜🍃🌸💜🍃🌸💜🍃🌸💜
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ فضائل حضرت معصومه (س)
⭕️ #سخنرانی بسیار شنیدنی👌
💢حجت الاسلام #فرحزاد
💢حجت الاسلام #میرباقری
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
سلام
دخترای کانال روزتون مبارک😂
ان شاء الله به زودی همتون
عروس فاطمی بشین
🙏🙏🙏🙏🙏
برای همه شما دخترای خوب کانال
ارزوی خوشبختی دارم
واز خداوند منان می خوام که
همه شما خوشبخت بشین
💔💔💔
از طرف خادم کانال
👆👆
#پیامی_از_اعضای_محترم👆
سلام
خداراشکر
بله درسته _واقعاشهدا
هرکاری که براشون انجام
میدیم جایی تلافی می کنند
#تشکر_از_پیام_شما
🌹👆👆
روز دختر را به تمام دختران
سرزمین ایران زمین
و
♥️هم چنین تبریک می گوییم به:
#حضرت_معصومه_سلام_الله
و
♥️به ناز دانه ابا عبدالله علیه السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله
و
♥️ تمام دختران شهدا ♥️
روزتان مبارک
حافظ چادر مادر باشید
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #روز_دختر
⭕️ ماجرای خواب که #دختر_شهید و هدیهای که چند روز بعد از طرف پدر برای دختر آمد...
#بسیار_زیبا👌👌👌
🕊شادی روح شهید مدافع حرم #محسن_الهی #صلوات
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌸 #روز_دختر ⭕️ ماجرای خواب که #دختر_شهید و هدیهای که چند روز بعد از طرف پدر برای دختر آمد... #بسی
این کلیپ هم تقدیم همه شما
و تمامی دختران شهدا
دخترا بابایی اند
👆👆👆👆👆
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌹☘🌹☘🌹☘ 🔮قسمت پنجاه و پنجم داستان #شهیدتورجی_زاده 🍇آخرین آرزوها راوی: ابراهیم شاطری پور 💚فر
🌹☘🌹☘🌹☘🌹
⭕️ ادامه داستان #شهیدتورجی_زاده
❣ #شهادت شهید تورجی زاده.❣
💜یادم افتاد در ایام کربلای 5 یکبار با محمد صحبت می کردم . حرف از شهادت بود .
❤️محمد گفت : من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یازهرا (سلام الله علیها) است . من هم فرمانده گردان یازهرا (سلام الله علیها) هستم !
💖نمی دانم چرا یکدفعه یاد این حرفها افتادم . خیلی دلشوره داشتم . یکدفعه صدار انفجار خمپاره آمد . برگشتم به سمت نوک تپه . گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود !😱
💔به همراه یکی از بچه ها دویدیم به سمت نوک تپه . دل توی دلم نبود . همه خاطرات گذشته ای که با محمد داشتم در ذهنم مرور می شد . با اینحال به خودم دلداری می دادم.
💚می گفتم : هیچ اتفاقی نیفتاده . اما انفجار خیلی شدید بود . مطمئن بودم خمپاره شصت نبوده.😔
💜بالای تپه شلوغ بود . برادر اسدی کمی جراحت دیده بود . اما حالش خوب بود . بچه ها سریع برانکارد آوردند . محمد تورجی و سه نفر دیگر را به پایین منتقل کردند.
💔می گفتند : محمد شدید مجروح شده . خیلی نگران بودم . آمبولانس آنها را سوار کرد و رفت.
💚بچه ها راه برگشت آنها را بستند . این طرح محمد تورجی بود . تلفات سنگینی از آنها گرفتیم.
💖با شجاعت بچه ها توانستیم نزدیک به صد نفر از نیروهای دشمن را به اسارت در آوریم . بچه ها همه خوشحال بودند.
💛توان نظامی دشمن از بین رفته بود . بقیه نیروهایشان فرار کردند . به همراه یکی از بچه ها به سنگرها سر زدیم . همه خوشحال بودند.
💖در حالی که هنوز خوشحال بودم به چهره برادر مُحب خیره شدم . او نمی خندید . 😞مثل من خوشحال نبود.
❤️به چشمان هم خیره شدیم . برادر مُحب سرش را به علامت تأیید تکان داد . بعد در حالی که اشک از گوشه چشمش جاری بود گفت : تورجی هم پرواز کرد .😰
💔بغض گلویم را گرفته بود . نمی دانستم چه کار کنم . همانجا نشستم . یاد حرفهای چند روز پیش او افتادم . یاد مشهد و ... .
💚برادر مُحب در حالی که به سمت بچه ها می رفت گفت : به کسی چیزی نگو ، روحیه بچه ها خراب می شه .
💖لحظاتی بعد برادر زنجیربند آمد . او هم مسئولیت یکی از گروهانها را داشت . تا چهره بچه ها را دید رنگش پرید😨 ! با تعجب گفت : چی شده ⁉️
💔وقتی خبر شهادت محمد را شنید یکدفعه غش کرد و افتاد !😔
📕بر گرفته از کتاب #یازهرا
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
راضی به رضای تو_18.mp3
9.29M
⭕️ سخنان زیبا و آموزنده 👌👌👌
#استاد_شحاعی
💢 نقشه تمومِ زندگیت رو میدی دستِ کسی که ، از خودت بهت مهربونتره ...
و بعد با خیال راحت و بی دغدغه
می ایستی یه گوشه و زندگیت رو میکنی !
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌸﷽🌸
لطفا بخونید
#شهیدان_زنده_اند
❣راوی همسر شهید❣
🌹یک شب دخترم زهرا به شدت در تب می سوخت.
اون شب از بس گریه کرد کلافه شده بودم و واقعا عاصی شدم.
دیگه توان و قدرتی برای آروم کردن زهرا نداشتم ... رو به عکس رضا کردم و گفتم : آقا رضا خسته شدم ، خودت میدونی و این بچه! من که نمیتونم آرومش کنم.
جانماز رضا همیشه همونجا که نماز میخوند پهن بود و عبایش تا شده روی جانمازش قرار داشت. 👌
🌹 زهرا رو گذاشتم روی زمین کنار جانماز.
از خستگی نفهمیدم چی شد که چشمام روی هم افتاد.
چشم که باز کردم به خودم که اومدم دیدم خبری از گریه زهرا نیست!
از جا پریدم.
زهرا کنار جانماز رضا آروم خوابیده بود.دست به پیشانیش زدم دیگه از اون تب سوزان هم خبری نبود.
🌹 چشمم رفت به سمت جانماز دیدم عبای رضا گویی پوشیده شده و دوباره روی جانماز افتاده.
#سردار_شهید_رضا_پور_خسروانی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd