بگو مادر خدا رحمتت کنه که منو از بچگی بردی توی روضه ها
ولی حال و روز بچه های علی این روزها خوب نیست
چون مادرشون تو بستر افتاده
همش میبینند مادرشون میگه اللهم عجل وفاتی سریعا
یعنی خدایا دیگه مرگ منه زهرا رو برسون
میگفتند شما بچه بزرگ ترید خوب نیست اینقدر گریه کنید
فرمود اخه چیزایی که من دیدم رو کسی ندیده
من دیدم که به مادرم سیلی زدند
من دیدم که مادرم بین در و دیوار قرار گرفت
اما من میخوام بگم یا امام حسن شما فقط یه بار دیدید که سیلی زدند اونم به یه هجده ساله
امان از دل زینب
بمیرم برا اون دختر بچه سه ساله ای که هر جا گفت من بابام رو میخوام سیلی زدند
چی کشید حضرت زینب س که از کوفه تا شام همش جلو چشمش به رقیه سیلی زدند
عمو عباس بی تو قلب حرم میگیره
عمو عباس بی تو بابا تنها میمیره
عجب شبی شده امشب
اول که رفتیم در خونه حضرت زهرا س بعد حضرت رقیه الانم حضرت عباس
اصلا قصد نداشتم روضه حضرت رقیه و حضرت ابوالفضل بخونم
همش داشتم با خودم فکر میکردم چه روضه ای بخونم
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
این کلیپ رو بدون حاجت نبینید
اول نیت کنید و حاجتتون رو مد نظر بگیرید و ببینید
اومد بالا سر حضرت اباالفضل
گفت عباس پس چی شد؟
این همه میگفتند قدرتمندی کسی حریفت نیست پس چی شد؟
فرمود
حالا که دست در بدن ندارم و تیر به چشمام خورده اومدی
حضرت زهرا س به خواب یک روضه خون رفته بود و فرموده بود روضه وداع حسینم رو بخون
روضه وداع خیلی جانسوزه
ابی عبدالله با همه خداحافظی کرد اومد با حضرت زینب س هم خداحافظی کرد
فرمود خواهر من هم رفتم خداحافظ
صدا زد داداش بذار به وصیت مادرم عمل کنم
مادرم گفت هر وقت حسینم خواست به میدان بره زیر گلوش رو بوسه بزن
اما امان از اون وقت و ساعتی که اومد تو گودی قتلگاه هر چه نگاه کرد
دیدحسینش نه سر در بدن داره
لباسش رو هم به غارت بردند
انگشت و انگشترش رو بردند