eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.2هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
11.9هزار ویدیو
114 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا جان! دوست داشتنِ بقیه رو میخوایم چیکار؟! شما منو قبول کنی برام‌ بسه... شما فقط منو بخواه... شما منو بپذیر... شما جواب سلامم را بده... شما یه بار نگام کن........ 😭 ارباب............
اینو از خیلی از مسافرای اربعین شنیدم میگن توی راه مریض شدیم و حالمون خیلی بد شد، اما همین که رسیدیم حرم......... همین که رسیدیم به اربابم....... همین که چشممون افتاد به ضریح ناز حضرت ابوالفضل ع.................. دیگه هیچ دردی. را احساس نکردیم جز دیدن و نگاه ارباب..............
الان هیچی حالمو خوب نمیکنه جز تکیه دادن به دیوار حرم... کاش بین الحرمین بودم و نگاه می کردم به جمعیت وسرو صدای جمعیت و صدای مداح های مختلفی که در جای جای بین الحرمین می خوندن و افراد زیادی هم دورش سیته می زدن و اشک می ریختن یادم می آد که شبی تو بین الحرمین مداحی با سوز صدای زیبایی می خوند و. جوانای زیادی هم دورش جمع شده بودن و سینه می زدن و گریه می کردن چند تا جوون هم بینشون بودن که سرو وضع خوبی نداشتن ولی اشک بود که سرازیر می شد من شنیدم حسین درهم می خره ارباب امشب مارا هم درهم بخر با خوبان بخر. و.......................
می بینید که امشب چه دلگیره فقط هم دل هوای کربلا داره امشب همه دلها یک دله ‌شدن و برای اربعین دارن له له می زنن حسین دوستت دارم حسین اربابم 😭 التماس دعا یا علی مدد
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
اےرفتہ سفر يوسف گمگشتہ کجايے؟ هیهات از اين خونِ دل و دردِ جدايے دنيا شده لبريز ز ظلم و ستم و جور اے كاش خــــدا امرکند تا کہ بيايے ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
روزی شهید میشوی که؛ دیگران، بیشتر از خودت برایت مهم باشند. کسی که همه ی هدایت و سعادت و کرامت را برای خودش میخواهد... کسی که درگیر دیده شدن و نمایش ایمان و فضیلت هایش به دیگران است، کوچه شهادت را گمـ میکند... شک نکن... ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
به نام خداوند مهربان شهدا زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی می خورند..................... 🌹 🌹 👌👌 که قرض تفحص کننده خود راداد👌👌👌👌 تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد. آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود. با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد. بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او.. استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد. قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند... با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت... "این رسمش نیست با معرفت ها. ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...". گفت و گریست. دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در  خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد. هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده. لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بود. مات مات. خرید کرد و به خانه بر گشت و در راه مدام به این فکر می کرد که چه کسی خبر بدهی هایش را به پسرعمویش داده است؟ آیا همسرش؟ وارد خانه شد و پیش از اینکه با دلخوری از همسرش بپرسد که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرش مواجه شد که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار می گریست... جلو رفت و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودند در دستان همسرش دید. اعتراض کرد که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ همسرش هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود. خودش بود.کسی که امروز خودش راپسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود.... گیج گیج بود.مات مات... کارت شناسایی را برداشت و راهی بازار شد. مثل دیوانه ها شده بود. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می داد. می پرسید: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...؟ نمی دانست در مقابل جواب های مثبتی که شنیده چه بگوید...مثل دیوانه هاشده بود. به کارت شناسایی نگاه می کرد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...وسط بازار ازحال رفت و هستند و هرکس براشون کاری انجام بده یا واقعا بهشون متوسل بشه شهدا بهش جواب رد نمی دن، فقط ایمان ما به اندازه وسعت شناخت شهدا نیست 😔 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124